سلام
تجربه زایمان صدبار نوشتم ولی هی میزد خطا ک زیاده کمش کن
خلاصه میکنم
چهل یک هفته بستری شدم ساعت ۱۰:۳۰ صبح با کمی درد ساعت ۱۲ آمپول فشار زدن بهم ساعت ۱۳:۳۰ کیسه آب پاره شد از ساعت ۱۴:۰۰تا ۱۹:۰۰ هم درد داشتم هی بیشتر بیشتر میشد تو طول این درد هام فقط با توپ ورزش کردم و ی عالمه دوش آب گرم گرفتم ساعت ۱۹:۰۰ بدنم ۹ سانت شده بود ک رفتم دوباره دوش آب گرم گرفتم اومدم بیرون ۱۹:۲۰ بود nst وصل کردن دیدم نمیتونم تحمل کردم هی بهم زور دست میداد ک زور بزنم داد زدم ماما اومد معاینه کرد گفت دیگ سرش اینجاست ببرین اتاق زایمان بردن اتاق زایمان اصلا داد نزدم اولش ی بار داد زدم ولی دردم بیشتر میکرد برای همین صدامو تو سینه حبس کردم فقط زور زدم خلاصه با چهار تا زور درست حسابی ویانای من اومد بیرون خیلی درد داشتم خیلی اگ برگردم عقب طبیعی انتخاب نمیکنم 🤣😐 قشنگ پاره شدم 🤣ی عالمه بخیه خوردم نمیتونم بشینم
۱۹:۳۰ رفتم اتاق زایمان ساعت ۱۹:۵۰ ویانا ب دنیا اومد با وزن ۳۷۳۰
سوالی داشتین بپرسید 🙏🙂

۱۳ پاسخ

یا حضرت عباس😂🤧
من که انتخابم سزارینه اگه این دکترا بذارن😂😐

سلام عزیزم میشه بگی شما پودر لیدی میل مصرف کردی یا نه؟میشه اگه اطلاعی در موردش داری کمکم کنی

کاش منم شجاعت ترو‌داشته باشم🥲♥️

عه سلام مامان ویانا تاپیک زدم برات که خبری ازت نبود! الان به فکرت بودم رفتم تو پیامات دیدم دیروز تاپیک گذاشتی
انشالله با سلامتی و دل خوش انشالله همیشه سالم و تندرست باشی هم ولایتی

خوشبحالت تموم شد برا ماها در انتظارمونه..توروخدا دعامون کن😭

وااای چقد سخته خدایا...

مرسی که تجربه تو گفتی❤️ انشالله بخیه هاتم زود زود خوب میشه🥰❤️

از بیمارستان راضی بودی

وای خیلی بده من از اول بارداری میترسیدم از طبیعی

یا ابلفضل۰😱😫🤦‍♀️

منم سه چهار روز اول میگفتم دیگه طبیعی زایمان نمیکنم 🥴🫢
الان ولی کم کم نظرم داره عوض میشه به نظرم طبیعی بهتره ...درد زایمان زود فراموش میشه انگار😬

منم پاره شدم از داخل و بیرون ک به زور میشنم یعنی قشنگگگگگ جر خوردما

اصلا بااین تعریفت ازهرچی طبیعی بود گرخیدم🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۸ ماهگی
تجربه زایمانم 💫🤍❤💖
من روز دوشنبه ۱۴ اسفند ماه رفتم پیش دکترم معاینه تحریکی کرد و گفت سه سانت اندازه دو انگشت باز شدم بعد از معاینه لکه بینی گرفتم تا عصر شب درد داشتم نه در حد درد پریودی و نامنظم
رفتم حموم ورزش کردم دوش آب گرم گرفتم قر کمر رفتم
فردا ساعت ده صبح که بیدار شدم هیچ درد ی نداشتم فقط کمر درد پریودی که چند روزی بود داشتم
ساعت ۱۱ ی تیکه حالت ترشح غلیط و خونی
بیشتر شبیه لخته خون بود ازم اومد کارمو کردم ساعت ۱ رفتم بیمارستان
دکتر اومد معاینه کرد گفت همون دو انگشت دیروز
اولش نمی‌خواست بستری کنه و گفت هنوز دو انگشتی من گفتم درد دارم
آن اس تی وصل کرد و متوجه شد که من درد دارم بستریم کرد تا ساعت ۴ دردام خیلی کم بود ساعت ۴ اومد امپول فشار وصل کرد بهم
دردام‌زیاد تر از قبل شد و داشت منطم‌میشد ولی خیلی شدید نبود قابل تحمل بود
ساعت ۷ دکترم‌ اومد و کیسه آب و ترکوند ی آب داغ و زیادی ازم خارج شد
از اون موقع به بعد دردام منم تر و شدید تر شد ساعت ۹ تا ۱۰ توی اتاق راه رفتم بهم توپ داد روی توپ ورزش کردم
کمی غذا خوردم
ساعت ۱۰ و رب اومد معاینه کرد گفت ۵ ۶ سانتی ی ۵ دیقه ای دوباره راه رفتم. بعد ردی تخت دراز کشیدم و امپول و دوباره بهم وصل کرد ی دفعه انگار بدنم واکنش نشون داد ی درد شدیدی منو گرفت و احساس مدفوع زیاد داشتم. دکترم و صدا کردم گفت اون مدفوع نیس سر بچته اومد و با تعجب گفت فول شدی
همین الان معاینه کردم ۵ ۶ سانت بودی
خلاصه اومد و با چند تا زور دختر نازم به دنیا اومد🥰 ۴ تا هم بخیه خوردم
دخترم ۱۵ اسفند ماه❤ ساعت ۱۰ و نیم 💜۳۹ هفته و ۵ روز 🩵با وزن ۳۶۵۰ 🧡
مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان مانیار مامان مانیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان :
من امروز ساعت ۷:۳۰ صبح بستری شدم با دهانه رحم یک سانت و اینکه سر بچه هم تو لگن نبود و امیدی به زایمان طبیعی نداشتن اما چون من اصرار به طبیعی داشتم گفتن تلاشمون رو میکنیم خلاصه از ساعت ۹ صبح با آمپول شدم ۴ سانت و کم کم انقباض داشتم و بازم سر تو لگن نبود .. ساعت ۱۲ وارد فاز فعال شدم و دردام خیلی شدید و منظم شد طوری که دادم میزدم و نفسم بالا نمیومد کیسه ابمو پاره کرد همچنان هنوز سر بچه تو لگن نیومده بود ساعت یک شدم هشت سانت کم کم سر اومد تو لگن یعنی قشنگ مرگو دیدم روی توپ نشستم و میگفتن انقباض داری بالا پایین کن میگفتن زور بزن موهاشو دیدیم زور میزدم عرق مرگ میزد منو خلاصه که ساعت ۱:۳۰ ظهر دیگه رفتم اتاق زایمان چنتا زور زدم بی جون شده بودم اکسیژن زدن بهم گفت یه زور دیگه بدی تمومه گفتم دیگه انرژی ندارم گفت الان سرشو دیدم کاری نمیتونم بکنم زور بزنی تمومه گفت جیغ بنفش بزن ولی زور بده خلاصه که زور زدمو بچه به دنیا اومد ساعت ۲ ظهر .. من بازم برگردم به عقب زایمان طبیعی رو انتخاب میکنم با اینکه خیلی برام سخت بود اما پرسنل بیمارستان عالی بودن خیلی کمکم کردن .. دکترم گفت فکرشو نمیکردم انقدر همکاری کنی و ساعت دو زایمان کنی انتظار ساعت ۶‌ رو داشتم
مامان آنا و دیانا😍 مامان آنا و دیانا😍 ۱ ماهگی
سلام خوبین خانم ها
اومدم تجربه زایمانمو بگم
تاریخ زایمان ۱۸ مهر بود ولی ۱۵ مهر زایمان کردم صبح ساعت ۶ با درد بیدار شدم هی می‌گرفت ول می‌کرد گفتم درد زایمان رفتم دستشویی اومدم خوابیدم ساعت ۸و۹ با درد بیدار شدم ساعت ۱۰ بود دیگ ازجام بیدارشدم جامون جمع کردم هی درد می‌گرفت ول می‌کرد صبحونه خوردم خونه رو جار گردگیری کردم ناهار خوردم رفتم حموم دوش اب گرم گرفتم اومدم بیرون با دخترم ناهار خوردیم درازکشیدم دیگ نمیتونستم تحمل کنم رفتم دستشویی ترشحات ژلی اومد اومدم نشستم یکم ساعت شد ۴ رفتم دستشویی ترشحات خوتی اومد اومدم نوار بهداشتی گذاشتم حس زور میومد تو واژنم ی چیزی حس میکردم دستمو زادم دیدم ی چیزی فشار میاره سری رفتم خونه مامانم دخترمو گذاشتم پیش با خواهرم رفتم بیمارستان ساعت ۵ شد تا برم دکتر معاینه شم ساعت ی ربع ۶ معاینه کرد گفت خانم ۸ سانتی
ویلچر آوردن رفتم اتاق زایمان وای نگم براتون دکتر از شکمم فشار میداد دستشو کامل برد تو کیسمو زد ی ربع کشید فول شدم دکتر گفت زود بده وقتی زور میدادم ی داد های میزدم که نگم براتون سر بچه بیرون نمیومد ۵ دقیق موند گفت اینجوری نکن داد نزن زود بده دیگ گفتم خدای خودت کمک کن دخترمو گذاشتن بغلم🥺🥺
واییییییییییی واییییییییییی جفت بیرون نمیومد دستشویی کرد تو انقد فشار داد فشار داد گفت زور بده زور بده منم دستو پام داشت میلرزید دیگ نیومد گاز برداشت گذاشت داخل رحممم با دستش کشید بیرون بدونه برش زایمان کردم فقط ۲ دوتا بخیه زدن خواستم منم تجربمو بگم زایمان دوممم بود سر دخترم خیلی اذیت شدم بدون درد رفتم ولی از من ب شما نصیحت دردتون تو خونه بکشین برین که هی دست کاری نشین زایمان خوبی انشالا داشته باشین
مامان پرنسا💗 مامان پرنسا💗 ۹ ماهگی
سلااام
من اومدم با تجربه ی زایمانم ...
من دیروز یعنی ۹ اسفند رفتم پیش ماما همراهم که منو معاینه کنه ۱سانت بودم بعدش ۲ساعت باهم ورزش کردیم و روی توپ نشستم .
بعدش ماماهمراهم گفت اگه میخای یکی از توپارو ببر ورزش کن منم از خداخواسته رفتم یکی از توپارو اوردم .
خلاصه رفتم خونه رفتم دوش گرفتم زیر اب گرم اسکات زدم ۱۰۰تا .
بعدش تو تشت اب گرم نشستم
بعدش کمرمو ماساژ دادم
اومدم بیرون یکم دیگ زو توپ نشستم و دوتا کپسول گل مغربی گذاشتم
و ساعت ۳ونیم کیسه ابم پاره شد یهو قشنگ حس کردم ازم اب اومد رفتم دستشویی دیدم بلههه همینجوری ازم داره اب میره .۳ونیم اسنپ گرفتم  اومدم بیمارستان دیگ تا کارای بستریمو کردم شد ۴
۴نوار قلب گرفتن و ساعت ۵ماما همراهم اومد.
البته بگم اومدم بیمارستان معاینه شدم ۲سانت بودم یعنی از عصرش تا اخرشب یه سانت دیگ باز شده بودم ...
خلاصه ماماهمراهم اومد خرما بهم داد توپ اورد برام باهام اسکات کار کرد ورزش های دیگ سجده امپول فشارم برام میزد دردم بیشتر میشد با ورزشا ۸سانت شدم رفتم دستشویی ادرار کردم اب گرم گرفتم زیر دوش و اسکات میزدم موقع دردام وحشتناک بود رفتم دراز کشیدم رو تخت با دردام زور میزدم  یهو فول شدم و رفتم سر تخت زایمان.واقعا درد وحشتناکی بود موقعی ک میگرفت ..خلاصه چندبار زور زدم تا پرنسای قشنگم به دنیا اومد.
۲۹۰۰کیلوگرم بود
بعدشم اومدن جفتو دراوردن و اندازه به دنیا اومدن بچه اونم درد داشت .بعدم شکممو فشار دادن چندبار .
الانم که بیمارستان بستری ام تا فردا صبح مرخص بشم .
مامان رایان مامان رایان ۸ ماهگی
سلام خانما خوبید میخوام تجربه زایمان طبیعی مو بگم بهتون با تاخیر ببخشید🫣دوستداشتم بگم ک چی گذشت بهم...اینم بگم ک من نامه سزارین گرفتم از دکتر ربیعی برای ۱۴م اسفند ک برم بوعلی ولی بعدازظهر روز ۱۱م زیر دلم و کمرم ی نمه نمه درد میکرد منم فک میکردم ک دردای کاذب چون توی ۳۸هفته و سه روز بودم..بعد دیگ توجه نکردم بهش تا غروب ک رفتم حموم تا موهای بدنمو بزنم هرچی ک میگذشت دردام منظم تر میشد ولی نمیخواستم ک باور کنم درد زایمانه😉تا اینک همونجا توی حموم ی لکه ی قهوه ای دیدم ک مطمئن شدم دردای زایمانه و باید برم بیمارستان معاینه شم..دیگ تا رفتم بیمارستان ساعت هشت شب بود معاینه کردن و گفتن ک یک سانت باز شدی برو خونه اگ دردات شدید شد بیا...منم رفتم خونه و دردامو ک هرچی میگذشت بیشتر میشد تحمل کردم تا ساعت ۳نصف شب ک دیگ خیلی شدید شد و تحملش سخت...ساعت ۳ رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن سه چهار سانت باز شدی و باید بستری بشی...دیگ بستری شدم رفتم داخل ی اتاق ماما بهم گفت ورزشارو انجام بده دوش آب داغ بگیر تا زودتر زایمان کنی...
دیگ من همونجا ورزشارو انجام میدادم و دردامم بیشتر و بیشتر میشد ولی من صدام در نمیومد تا ساعت پنج ک ماما اومد و کیسه آبمو پاره کرد تا زودتر زایمان کنم وقتی کیسه آبمو پاره کرد دردام خیلی بیشتر شد دیگ نمیتونستم تحملش کنم فقط جیغ میزدم بخاطر همین ماما اومد و دهانه رحمم تحریک کرد تا بازتر بشه و من فقط داد میزدم جوری ک صدام کل بیمارستان رو برداشته بود..دیگ نزدیکای ساعت شیش صبح بود ک سه چهار تا زور اومد سراغم ک دست خودم نبود با درد شدید ک باعث شد رایان کوچولوی من ساعت ۶صبح روز شنبه ۱۲م ب دنیا بیاد ک شیرین ترین و عزیزترین لحظه ی عمرم بود...
مامان محمد علی مامان محمد علی ۵ ماهگی
سلام مامانا میخام تجربه زایمان طبیعی مو براتون بزارم تا استرستون کم بشه
من شب عید غدیر دعا کردم زودتر بچمو بغل بگیرم صبح عید ساعت ۹ با درد توی کمرم بیدار شدم فک کنم ی ساعتی درد داشتم ولی خواب بودم متوجه نشدم بعد بلند شدم رفتم حموم یکم کارای خونه رو کردم حدود یک ساعت هی دردا رو چک کردم ک کم میشه یا زیاد ک دیدم ادامه داره ساعت ده و نیم رفتم دستشویی ک لک قهوه ای با ی مخاط سفید یا سبز مانند دیدم ترشح دهانه رحم بود تا دیدم فهمیدم وقتشه زود رفتم خونه مامانم ک دو کوچه بالاتره صبحونه خوردم و منتظر شدم دردام منظم تر بشه کم کم دردام زیاد شد اولش هر ۱۰ دقیقه بود ولی کم کم شد هر ۵ دقیقه ساعت ۳ بود ک مامانم گفت بریم بیمارستان ولی من هنوز نمیخاستم برم میخاستم شب برم ک دیدم دردام زیاده اخر ساعت ۴ بیمارستان بودیم معاینه کردن ۷ سانت باز بودم خیلی خوشحال بودم فک کردم نهایت ۲ سانت باشم ک منو فوری بردن رو تخت زایمان خابودن دکترو زنگ زدن بیاد بعد ساعت ۵ گفتن ۸ سانت شدی دیگه کیسه ابو پاره کردن
بعد پاره کردن کیسه اب دردم وحشتناک شد فقط زیر دلم میسوخت انگار با چاقو میزنن زیر دلم مثل مار ب خودم میپیچیدم ک بعد ی ربع حس مدفوع داشتم منم زور زدم یکم دردم کمتر میشد بازورایی ک میزدم خلاصه دکتر ۵و ۳۰ دقیقه رسید منم جیق زدم ک درد دارم هی زور میزم تا دکتر اومد بالا سرم بچه رو کشید ۵ تا زور زدم ک ب دنیا اومد راحت شدم بعد گفت برش پرینه نخوردی ولی ی مقدار خراش خورده بودم ک برام بخیه زد بخیه هاش اصلا حس نکردم دیگه درد نداشتم خداروشکر تموم شد
اومد وارم تجربم بدردتدن بخوره
مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۴ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان یزدان مامان یزدان روزهای ابتدایی تولد
خانما این تجربه زایمان منه با امپول فشار بیاین بگین ببینم شما هم مث من اینقد زور زدین؟؟
من ساعت ۶ عصر بستری شدم سرم زدن تا ساعتای ۹ اینا درد خاصی نداشتم تا ۱۰ یک کم انقباض داشتم. ساعت ۱۰ که انقباضم بیشتر شد دکتر اومد و کیسه ابمو پاره کرد. دردام بیشتر میشد با فاصله بیشتر مثلا ۵ دقه یه بار. تا ساعتای ۱۲ قابل تحمل بود ۱۲ به بعد دیگه نمیتونستم تحمل کنم خیلی درد داشتم ولی ورزش میکردم اپیدورال نزدن چون سربچه پایین نیومده بود یه امپول تو سرمم زدن که خواب اور بود ولی دردمو کم نکرد فقط گیج خواب بودم . چند بار اومدن سر بچه رو تحریک کردن. ساعت یک به بعد. دیگه فقط اومدن و گفت زور بزن. چشمت روز بد نبینه موقعی که درد داشتم باید زور میزدم . توی هر انقباض سه تا زور میزدم جوری که ببخشید مقعدم داشت پاره میشد از شدت فشار. منی که خجالت میکشیدم میگفتم دازه مدفوعم میاد دکتره میگفت منم ازت همینو میخوام ینی زورات خوبه. خلاصه زور اول یه کم درد داشت ولی دومی و سومی انگار با زور زدنم دردا هم میرفت بیرون. خلاصه اینقد زدم که مقعدم هنوز درد میکنه.😂 اون وسطم فقط میپرسیدم بچم کی میاد. میگفتن ساعت ۲ و نیم منم چشمم به ساعت بود که دو نیم بشه. بعد ساعت ۲ و ربع رفتم اتاق زایشگاه و با چند تا زور که واقعا باهرکدومش چشام سیاهی میرفت بچم دنیا اومد و بهترین حس دنیا شد