یه مقدار احساس تنهایی داشتم
صبر
من خودخواه و لجباز بودم هرکار دوس داشتم انجام میدادم الان یه خانوم شدم که میدونم همه چیز من دخترمه و شوهرم 😬🤍
قبلا کمی خودخواه،خوابالو،عجول،خوش گذرون. اما بعد از مادر شدن همه اینا بر عکس شد الان همه چیز رو برای بچه هام میخوام. استراحت اونا در اولویتمه. صبور شدم مخصوصا در مورد مسائل بچه هام. و اینکه تمام خوشیم کنار بچه هامه دیگه از هیچ تفریحی اندازه ی اینکه با بچه هام وقت بگذرونم و بازی کنم به دلم نمیشینه.
صبوری صبوری صبوری
صبور شدم قبلا خیلی ب خواب اهمیت میدادم الان نه
مادر شدن حس خوبی حال دیگه مسولیتت سنگین شده زندگیت قشنگ تر
خیلی صبور تر شدم و اروم تر شدم ولی شوهرم کاملا برعکس من شده 😔
مادرشدن یعتی اینکه
جونت ب جون بچه ات وصله
تمام سختی هاش ب جون میخری ولی بازم برات شیرینی داره
خراب شدن اندام، به هم ریختن اعصاب، وقت کم اوردن
صبور تر شدم و تنبلی رو کنار گذاشتم
قبل از مادرشدن حسرت یه دل سیر بوسیدن بچه ای رو داشتم که مادرش با تحقیر ودلسوزی نگام نکنه
بخاطر فوت دخترم آدمای اطرافم یه جوری نگام میکردن که انگار اونا یه تخت پادشاهی دارن ومن ندارم
الان با اومدن ژیوان دیگه خبری از اون نگاها نیس
میتونم بگم جلوی خیلی از اتفاقای بدی که قرار بود بیفته برام رو گرفت🥺♥️
من از تمام اعضای خانواده ام دور هستم ، با اومدنش منو از تنهایی نجات داد، مجبور میشم برای خندوندنش با وجود بغض و اشک هایی که یه وقت هایی دارم اونو بخندونم ، و این خودش باعث شد غم هام ماندگاری کمتری داشته باشه ، از نظر صبر هم بیشتر شده ،
دیگ اون آدم قبل نیستی صبور تر میشی
مسئولیت زیاد
این ماما کارش خوبه تشخیص جنسیت انلاین میده از سونو._بتاوـــ
اینستا روبیکا پیجش nini_bardari99
09055484640
هیچ کس باورش نمیشه من اون ادم سابق هستم بس که اروم و صبور شدم،و اگه وقتی مامانم زنده بود مادر میشدم قطعا جبران خیلی از کارام و میکردم🤍
من هر روز بیرونو کلا ادم خوشگذرونی بودم از نوع خوبش ولی از موقعی ک مامان دوتا فرشته شدم هم صبورتر شدم هم خانوم تر و شاکی نیستم و خداروشکر میکنم بخاطر داشتنشون
بسیار صبورتر و آروم تر شدم و خیلی با انگیزه ،و اینکه قدردان زحمات مادر عزیزم بیش از پیش هستم ،خدا مادر عزیزم را حفظ کنه و همیشه سلامت باشه و سایه ش بر سر ما 🙏
@mamasho
این لینک کانال ایتای من هست عضو بشین و از مطالبش استفاده کنید و شرحزایمان های عالی رو ببینین! ✌🏻😍
صبر و تحملم خیییییییلی زیاد شده اصلا زهرای قبل نیستم که خیلی زود رنج بود الان خیلی فرق دارم
من فقط قدر مامانمو بیشتر میدونم الان و درک میکنم ک چقد سختی کشیده تنهایی تا من ب اینجا رسیدم
صبر و تحملم بیشتر شده. و بیشتر مراقب خودم هستم مخصوصا وقتی مریض میشم اول نگران بچم میشم و اینکه اگه من مشکلی برام پیش بیاد بچم چی میشه. از وقتی مادر خیلی مادر پدرمو درک میکنم ولی حیف که دیگه تو این دنیا نیستن تا ازشون قدردانی کنم
من بعد از بچه دار شدن عصبی پرخاشگر بی نظم بهخاطر بینظمی بی انگیزه شدم از شوهرم که قبلاً مثل چسب به هم میچسبیدیم کلا زده شدم ازش خسته شدم جوره دیگه ای میبینمش.توخونه عین یه زندانی زندانی شدم یه پیاده روی برامارزو شده آرایشگاه رفتن کنسله مهمونی رفتن و مهمونی دادن همراه باعذابه کلا خودم فراموش شدم جرات ندارم خودمو تو آینه ببینم هرکس میبینه منو میگه چقد افتاده شدی واین بدتر ازدرون ویرانترم میکنه کلا حال روحیم خرابه وچون حال روحیم خرابه نمیتونم مادرخوبی همباشم همسرخوب که کلا هیچ
از وقتی فاطمه زهرا اومده تازه میفهمم که چقدر مادر بودن سخت و همش با خودم میگم کاش مامانم الان پیشم بود تا بیشتر قدرشو میدونستم آخه همیشه وقتی یه کارایی میکردم مامانم میگفت تا مادر نشی نمیفهمی حالمو الان دقیقا میفهمم حالشو فقط کاش پیشم بود تا دستشو میبوسیدمو میگفتم ممنونم بخاطر همه ی اون صبوری هایی که کرده
کاش الان پیشم بود😭😢🤕
بزرگترین تغییر من اینه که قدر مامانم رو حالا میدونم و میفهمم چقدر خودم مامان لازمترینم .... خداروشکر میکنم بابت داشتنش ...
وقتی بچه به دنیا میاد دیگه همه وجودت میشه بچه احساس مسولیت پذیری پیدا میکنی ولی قبلش فقط مسعول خودت بودی ..کلا زندگی آدم تغییر میکنه
و از همه بیشتر عاقل شدن و درست تصمیم گرفتن .
عاشق شدن دوباره و صبر و مهربانی بیشتررر
صبور شدم در هر موردییییی
کمتر نق میزنم
صبحا قبل رفتن اداره همیشه عنق بودم الان با پیرم حرف میزنم و آرومترم
سعی میکنم هیچی روم تاثیر نداشته باشه و مهم نباشه قبلا حرفا و برخوردها شاید برام مهم میشد الان همش میگم بیخیال بچه م مهمتره😍
مسئولیت پذیرتر شدم و اینکه بدون اغراق بچم شده اولویت زندگیم 😍 منی که عمیق ترین خواب رو داشتم الان با کوچک ترین صدایی بیدار میشم و به شایان نگاه میکنم . بیشترین تغییرم اینه که قدر مامانمو خیییییلی بیشتر از قبل میدونم شاید نتونم خوبیایی که در حقم کرده رو جبران کنم ولی دیگه با پوست و گوشت و استخون درک میکنم مادر شدن چقدددددر سخته!
من بازم بگم .ددر دودور، بی ددر دودور
من بگم ؟ خوش اخلاق تر شرم .صبور تر شدم .کمتر عصبانی میشم و کل کل میکنم .مهمتر از همه اینکه به خاطر اینکه میدونم بچم نگاه میکنه و یاد میگیره رفتارم رو بهتر کردم و بهتر میکنم
رابطه با همسرم حس شیرین مامان شدن😍
اصلن توصیف نمیشه کرد این عشق ومادر فرزندی 🥺🥺🥺🥺🥺
رابطم با همسرم
انگیزه هام بیشتر شده . هرجور شده دارم انلاین شاپمو ادامه میدم که برا پسرم اینده بسازم
فاطمه قبل مادر شدن اولویت هاش فرق داشت به خاطر هیچی حاضر نبود از خوابش بزنه
فاطمه بعد از مادر شدن شبا هر ۱ساعت بیدار میشه_با کوچکترین صدا سریع میپره از خواب تا ساعت ها بالای سر بچه میشینه
ولی میگم آدم هرچی باشه مادر نباشه انقد که سخته مادری حاضری جونت رو بدی ولی بچه ثانیه ای درد نکشه،گریه نکنه
مامان پارسا ،تو میتونستی همه اینارو کنارهم داشته باشی،هم کارتو هم بچه تو ،خیلیاا اینجوری ان
بزرگتر و عاقلتر شدم و بهترین حس دنیا رو دارم بخاطرش دارم آینده قشنگی رو میسازم
بهترین و زیباترین و شاد ترین دوران زندگیم در ازدواج دوران بارداری و مادر شدنم بوده خدایا شکرت
خدایا شکرت ک حس قشنگ مادر شدن رو ب من عطا کردی و زیباترین فرشته زمینی ب نام فاطمه ب من هدیه دادی خدایاخوبم این حس رو ب همه عطا کن الهي آمین
من اعصاب خراب بودم.بعدمادرشدن اعصاب خراب تر شدم.چندماه اول که نمیدونستم چطوری غذادرست کنم بچه نگه دارم ظرف بشورم اعصاب خراب ترشدم
همیشه شاکر خدا هستم بخاطر دخترم ولی از بعد زایمان کلا روابط احساسی و... با همسرم نابود شده، میفهمم دلتنگه و اذیت میشه ولی همیشه خسته م و الویت اولم که همیشه همسرم بوده حالا شده دخترم و این برا هر دومون سخته،
امیدوارم زودتر این روزا بگذره و با بزرگ شدن دخترم همسرم برگرده تو الویت🙆♀️
قبل مادر شدن یک نوجوان تازه بالغی بیش نبودم بعد مادر شدن احساس میکنم خیلی بزرگتر شدم تلخی و شیرینی دنیا را بیشتر فهمیدم
مادر ک میشی باید بشینی پای همه ی بدبختیا تا بپوسی
مادر شدن ینی یاد گرفتن صبر و استقامت،وقتی که یه تیکه از قلبت بیرون سینت داره جلوت راه میره یا بازی مبکنه و تو باعشق نگاش میکنی
صبور شدم اصلا یادم نمیاد قبلا چجوری بودم اما الان فقط فکرو ذهنم بچمه هر لحظه به عشقش میگذرونم
بهترین حس دنیاس مادر شدن .وقتی بچه ات میخنده قلبت اروم میشه.بعد زایمان عصبی شدم خیلی به قدری ک دارم عذاب میکشم با این قضیه .ولی خداروهزاران بار شکر میکنم بخاطر وجود دخترم.واینکه شاید اگ مشکلاتم کمتر بود اینقدر عصبی نمیشدم
مادر شدن حس خیلی عجیب و غریبی انگار داری دوبار بزرگ میشی فقط این دفعه با قدرت و با سلیقه و با عقیده خودت دوسداری همه چیزای عالم برای بچت باشه انگار خودت داری بزرگ میکنی قوی تر از خودت دوس داری باشه؛با هرباب نگاهش کردن همین ک ی کلمه جدید میگه چیزه عادی هست ها ولی یه جرقه تو دلت میزنن قلبت اکلینی میشه واقعا خیلی جالبه مادر شدن 😍💞نمیددنم منظورمو رسوندم یا نه
صبور تر، مهربون تر، باگذشت تر ، فداکارتر ،نگرانتر، پر از استرس ، ترسوتر، بیشتر خدارو یاد میکنم ،کارهام نظم گرفته، وقت خالی برای بطالت کمتر شده ، با همه ی اینها احساس میکنم بعد از مادرشدن ادم بهتری شدم، رشد کردم بزرگتر شدم نه از نظر سنی منظورم درونیه
قشنگترین حس و زیباترین لحظه ، مادر شدن هست ، خدا رو هزاران هزار بار شکر بخاطر داشتن پسرم و لطف خدا که شامل ما بود .
ولی اگر به قبل برگردم هیچ وقت مادری رو انتخاب نمیکنم
برای من و همسرم سخت ترین و پر مسئولیت ترین اتفاق زندگی مون بود و هست ، چون پسرم از بدو تولد ریفلاکس جهشی و کولیک و آلرژی زیاد داره رسما ما دست تنها نابود شدیم ، که چند بار بخاطر بچه و خستگی های زیاد تا پای طلاق رفتیم و برگشتیم
حس میکنم قبل مادر شدن رو یادم نمیاد منم با زایمان اغاز شدم 💜🥲
استرس ک بچم مشکلی نزاشته باشه و اینکه مریض نشه و شب تا صب چندبار نگاهش میکنم ببینم نفس میکشه
انگار دیگ اصلا خودم مهم نیستم کل فکرو ذکرم شده بچه حس خیلی عجیبیه 😂
پر توقع شدم😐😐
این دیگه چه حسیه
قشنگ قیمه هارو ریختم تو ماستا😂
یه حس ترس و نگرانی عجیبی دارم درمورد آینده بچهام
قشنگترین حس مادر شدنه.بعداز به دنیا اومدن دخترم انگار قلبم بیرون از تنم میزنه با هر قطره اشکش قلبم می ایسته.خیلی حساس تر از قبل شدم و اینکه الان که مادر شدم همه بچه رو خیلی دوست دارم قبلا اینجوری نبودم
صبورتر شدمکم حوصله تر واعصبانی تر ولی وقتی میبینم دخترم پیشمه انگار کل دنیا رو بهم دادی مادربودن بهترین حس دنیاست
سلام نوزاد از چند ماهگی حرف یا میگیره مثل بابا اینها پسرم ۷ ماهشه هنوز چیزی نمیگه
عصبی تر شدم 😭😭😭😭
دلم میخواد تمام محبتم رو نثار دخترکم کنم..هیچ چیزی کم نذارم..
با وجود مریضی که دارم از خودم زدم برای دخترکم..
ولی خیلی عصبی تر شدم 😒😒
من هنوز۲۶سالم نشده خدا بهم دوتا دختر داده یکی کلاس دوم یکی هم یک سالشه من سر دختر اولم اصلا درکی از مادری نداشتم بهش میرسیدما همه کار میکردم اما انگاری داشتم خاله بازی میکردم اما موقعی ک دختر دومم دنیا اومد با خودم کاش قدرشو بیشتر میدونستم و از هر لحاظ ازش لذت میبردم چون خیلی خوابالو بودم در کل خدایا شکر ک تو سن کم مادر دوتا بچم میدونم که با نفسشون نفس میکشم خدایا انشاالله به لطف تو همه خانوما طعم مادر شدن رو تجربه کنن بنظرم اگه بچه نباشه آدم هدفی نداره دلگرمی نداره برای آینده
مادر شدن یه حس بی نظیره احساس میکنی قلبت بیرون از تنت میزنه,تو این مسیر داشتن یه همراه خوب از همه چی مهمتره از همسرم ممنونم که تو دوران بارداری و زایمانم همیشه کنارم بود و قوت قلبمه،انشالله بتونیم پدر و مادر خوبی واسه هدیه ایی که خدا بهمون داده باشیم❤️الهی خدا دامن همه اونایی که بچه دوست دارنو سبز کنه🙏🏻
سپیده قبل بارداری عجول بود صبروحوصله نداشت ولی بعد از مادر شدن خیلی صبورتر شدم و در اوج خستگی بازم خداروشکر میکنم و قربون صدقه پسرم میرم
و اما من بعد از خوندن چند تا از کامنتاتون...مادر شدن خیلی حس قشنگیه ولی واقعا همه چی تموم میشه برات و منی که باید تنها بچه هامو بزرگ کنم الان واقعا نمیدونم چطوری به اینجا رسیدم قبلاً یه عالمه دوست داشتم رابطه های متفاوت داشتم الان سه ساله به خاطر دخترم جرأت رفت و آمد با هر کسیو ندارم تهش با این همه مراقب بودن اتفاقای بدتر افتاد...به نظر من اگه همسر خوب نداری اصلا مادر نشو...مادر شدن کنار همسر خوب به تکامل میرسه یه پدر که همه جوره سایش باشه...یه دختر 14 ساله دارم و الآنم بعد 14 سال یه پسر باردارم از سرنوشتم اصلا راضی نیستم سرنوشتی که خودم برای خودم رقم زدم ولی حالا که خدا دو تا نعمت فوق العاده بهم داده جز شکرت نمیتونم کاری کنم...درسته نتونستم به آرزوهام برسم نتونستم ازدواج موفق کنم نتونستم آدم موفقی بشم ولی خداروهزار بار شکر میکنم وقتی به صورت نازنینم نگاه میکنم به شکمم نگاه میکنم هزار بار شکر میکنم و واقعا میارزه به تمام نبودنا نداشتنا...و کلام آخر اینکه قشنگترین حس دنیا مادر شدنه با تمام سختیاش و از خدا میخوام هیچ زنی رو بی نصیب نکنه از بهترین حسش که هدیه بهمون داده...آمین
همتون حرف دل منو زدید
ولی خداروشکر یه بچه سالم دارم.
قبل هر چیز باید خوب فکر کرد ، الان دیگه پشيمون فایده نداره ، از زندگیتون لذت ببرید .⚘🎁👶🧸
حتی فکرشم نمیکرد یکیو میشه اینجوری دوست داشت ..ته نداره دوس داشتنش.لذتت بخشهه
پر مسئولیت تر شدم آزاد نیستم
بعد از مادر شدن به معنای واقعی کلمه صبور شدم🥰🥰
خط اخمم بیشتر شده نمیتونم بوتاکس کنم چون شیر میدم، خونه مدام بهم میریزه، غذامون دیروقت میشه ولی با این حال دوست دارم این حس مادری رو
عصبی شدن بیش از حدم😣
ادم مهربون و دل نازکتری نسبت به قبل شدم و میبینم که چقدر سختی کشیدن مادرامون برامون...
با مادر شدنم خیلی آدم صبوری شدم مهربونیم چند برابر شد
چرووووووک
الویت اولم شده بچم
بامادرشدنم تمام احساسات خستگیای مادرم جلوچشمم میادک همیشه میگ ماماماناچقدسختی کشیدیم تاشماب اینجابرسین والان بعضی ازبچه هاب مادراشون میگن من توکاری برای من نکردی من خودم بزرگ شدم الان کامل باتمام وجودم مادرمودرک میکنم🥲🥲
مادر شدن برای من که تو فاز مادری نبودم و اونموقع ها شاید اولویت زندگیم نبود به خواست همسرم تازه با چالش های فراوووون محقق شد،همسرم میخواست پدر شه و من این تجربه رو بهش هدیه دادم،و الان میفهمم که این حس بینظیره.من آدم اجتماعی فعال اهل گشت و گذار و کار به یکباره خونه نشین شدم،اوایل خیلی سخت بود،بی نهایت آسیب پذیر شده بودم،مدام نگران بودم و بی تجربه.ضعف بدنی بعد زایمان و بی خوابی هم که مضاف بر داستان،کم کم گذشت و الان نیک کوچک من ۴ ماهست.اون عشق مطلقه و به قول همسرم انگار یه جایی تو قلب آدم هست که بعد از بچه دار شدن متوجه میشی که بوده!خلاصه،مثل قبل فعالیت بیرون ندارم،شاید مثل قبل به خودم نمیرسم،سبک زندگیمون کلا عوض شده ولی تمام این سختی ها به این عشق می ارزه.امیدوارم کم کم به روتینم برگردم.ولی همیشه قلبی هست که بیرون از بدن آدم میزنه و این بزرگترین تغییره اون استقلال و فردیتت یهو تحت الشعاع یه حس مسئولیت سنگین قرار میگیره.دیگه همیشه تا آخر عمرت هم بخشی از مغزت درگیره و هم بخشی از قلبت و اون استقلال و فردیت رفته که رفته ولی باید شاکر بود و از شرایط جدید با تمام سختی هاش لذت برد❤️
زخم زبان ها بیشتر
قبلن چون بچه نداشتم از سر بازیگوشی هرپسر ردمو میگرف الان بچم تو بغلمه حس خوب دارم بیرون میرم و حس میکنم روز ب روز دارم پیشرفت میکنم، و تهش بگم الان میبینم خدا بهم لبخند میزنه 🤍
اول برای همسرم تمامه این روزایی که کنارم بود رو جبران کنم دوم روی رفتارم کار کنم که مبادا پسرم احساس کنه با اومدن بچه جدید دیگه دوسش نداریم و در آخر اشتباهاتی که تو زایمانه اولم رو داشتم تکرار نکنم یکیش اینکه سزارین بودم روز سوم رفتم دوش گرفتم وقتی رفتم حموم انگار همه دردام رفت این دفعه تا رسیدم خونه برم حموم مثل اون دفعه نترسم بیفتم گوشه تخت درد بکشم
من به شدت عذاب وجدان دارم در حق بچم خیلی ظلم کردم الهی بمیرم براش به خاطر بقیه خیلی برا بچم کم گزاشتم برااینکه دل بقیه رو به دست بیارم وخوشحالشون کنم بچم طفلک با بچه خاهرشوهرم 1سال اختلاف داره خونه مادرشوهرم اینقد بچه خاهرشوهرمو بالا میبردن این طفلکو محل نمیدادن من احمق هیچی نمیگفتم که ناراحت نشن پسرم طفلک اینقد دلش میسوخت من بی عرضه عیچ کار نمیکردم ولی خاهرم خداخیرش بده رفت به خانواده شوهرم گفت وای به حالتون یک بار دیگه با این بچه اینجوری رفتار کنین منم باخانواده شوهرم قطع رابطه کردم الان 2 ماه میشه خداروشکر یکم ارامش پیدا کرده بچم
قبلا زندگی بدون هدف پیش میرفت'ولی الآن با به دنیا آمدن دختر نازم زنگی برام خیلی زیباتر و هدفمند تر شده.زندگی با بچه ها خیلی شیرین و زیباست
والاقبل مادرشدن تناسب اندام بعدازمادرشدن شکم همچنان وفادار😅😔
از وقتی وروجک دنیا اومده عصابم تعطیل شده شوهرم ک عاشقم بودو عاشقشمو پس میزنم کلا نمیزارم تو اتاقم بخوابه خیلی دلم واسش میسوزه میگه اگه میدونستم بچه این بلا رو سرم میاره نمیزاشتم بچه دار شیم
خواهرا کسی قرآن نمیخواد برای سلامتی خانواده ها تون برای حاجت روایی صلوات میفرستم فاتحه میخونم میخوام فردا برا دختر کیک تولد بخرم تولدشه فردا دلش شاد کنید تورو بخدا 😔😭
اینم هسسست صبر و حوصلم خیلی زیاد شده منی ک اصلا صبر نمیدونستم چیه و خیلی آدم خابالویی بودم الان حسرت خواب مونده ب دلم🥺😅
از یه طرف ب خودم نمیرسم و مث قبلا اهمیت نمیدم ب خودم این تغییر بده..
از یه طرفم تمام وجودم شده و بدون اون نمیتونم و حتی اگه تا حموم برم دلم پیششه و دلم کلا دیگه راحت نیس همش ترس دارم نمیدونم دست خودم نیس این تغییرمم بده🥲..
چقدر همتون لذت بردید ، ولی چه بگویم که من اگر برگردم به عقب هیچ وقت بچه دار نمیشم
انگار خدا زندگیت رو ازت میگیره و مجبور فقط به خاطر کس دیگه زندگی کنی ، تمام لذت هات ، تمام دلخوشی هات تمام چیزهایی که براشون زحمت کشیدی یک عمر از بین میره
الان از خودم میپرسم چرا آنقدر زحمت کشیدم درس خواندم دانشگاه دولتی قبول بشم ، رشته خوب بخونم ، کار خوب پیدا کنم جایگاه خوب داشته باشم که چی همش که رفت
اگر کسی قراره بچه دار بشه همون بهتر که هیچ کدام از کارای کنم نکنه
من زندگیم رو باختم و سنم میره بالا و همه چیز دیگه برای من تموم میشه
دیگه میشم کسی که فقط باید برای خوشی دیگران زندگی کنه که یک وقت ناراحت نشن
میدونم الان خیلی ها میان چیزایی میگین که چرا و از این حرفا
ولی شما ها نمیدونید من چقدر برای زندگیم تلاش کرده بودم و زحمت کشیده بودم من جنگیدم تا به جایی رسیدم ولی همش با یه بچه از دست رفت
و تمام
عاشق تر لطیف تر منظم تر
قبلا قلبم سر جای خودش میزد
الان قلبم بیرون بدنم میزنه 🥺🫀
تغییر من اینه
دیگه مثل قبل ب خودم نمیرسم و خودم فراموش کردم
از خودم گذشتم و دیگ ب کل خودمو گذاشتم کنار
سلام
آموزش آتلیه آنلاین✅
یه شغل خانگی میخواین بهترین کاره👍
دردوهفته میتونید ۵۰۰ الی ۱میلیون درآمد داشته باشین بستگی داره درکدام فضای مجازی فعالیت کنید🌹
فقط درهمین گهواره دردوهفته راحت میتونی ۷۰۰ هزار درآمد کنی✅
فقط با ۶۰ هزار تومان📸👌
کاملا حرفه ای✅
اگر میخوای یادبگیری کافیه درروبیکا پیام بدی
۰۹۳۶۸۹۸۲۴۶۶
آتلیه آنلاینpn
آدمی بودم خوابم بهم میریخت سگ میشدم ولی الان شب تا صبح کنار دخترم بیدارم و با عشق شیر میدم و خوشحالم بچه بهم صبر و عشق یاد داده قلبم داره بیرون از من میتپه
من بعداز مادر شدن خوشحالم که یه بچه خوب دارم ولی کمی خستگی وتو خونه موندن واقعا اذیت کننده هست
فهمیدم عشق چیه
نهایت دوست داشتن رو فهمیدم اینکه بینهایت وجودم با تمام بند بند بدنم عاشقش شدم
انگار عشق واقعیه
سلام ب همه قبل مادرشدن ی خانوم خونه دار مستقل وقت اضاف فراوون انواع دسر ها درست کن هفته ی بار خونه تکونی جا ب جایی زیرو کردن خونه ب شوهرم بی نهایت اهمیت میدادم تمام وقت و عشقم براش بود لباساش همیشه مرتب کفشاش تمیز همه جا میرفتم خرید میکردم تفریح میکردم و.... الان منه مادرشده دیگ وقت اضاف نمیارم ب شوهرم میرسم ن مث قبل چون وقت ندارم شده چندروز موهام شونه نمیکنم نمیرسم همه میچسبه بهم کلی مومیریزه تو برس خواب ندارم شبا با شب بیداریاش بیدارم کولیک و نفخ و دردمیاد سراغش جونم میره قلبم کنده میشه باگریه هاش اشکاش اتیش میگیرم ب عشقش برا اذیت نشه تنها جایی ک میرم بهداشته اونم برامراقب خودش هیچ جا نمیرم حتی تاسر کوچه ن دلشو دارم تنهاش بزارم ب کسی بسپارمش ن دوست دارم جایی ببرمش اذیت شه ارایشگاه نمیتونم برم حمام های قبلم نیم یاعت ی ساعت براخودم بودم الان شده ده دقیقه ای باید هرکاردارم کنم منی ک نمازام قضا نمیشد الان بیشتری قضاس و نمیتونم کاری کنم ی وقتا ک خوابه میخونم و کلی تغییرات جدید و رواعصاب غذا بزور میتونم درست کنم کسی نیس کمکم نگهش داره تنهام ولی هیچکدوم ازاینا ک گفتم باعث نمیشه ذره ای عشقم بهش کم بشه بابت وجودش حضورش سلامتیش همیشه شکر گزارم و نماز شکرمیخونم و به خدا و خودش قول دادم براش بهترین مادر باشم براش از هیچی کم نزارم و واقعا قلبا درکش کنم هیچوقت دعواش نکنم حتی اخم نکنم بهش محبت ندیدم و تشنه محبتم ولی سیرابش کنم از محبت و عشق مادریم ب خودم مادر ندیدم ک مادری کنه ولی براش همه کس بشم مث کوه پشتش تامنو داره غم نداشته باشه براش همه کارکنم از هیچی کم نزارم و تاپای جون عاشقانه بهش خدمت کنم و دوستش داشته باشم
کنار همه سختیها و بی خوابی ها و بیحوصلگی ها که به نظرم به خاطر اینه که کمتر میتونیم بیرون بریم اما در کل خیلی قشنگه و شیرینه و من از الان دلم تنگ میشه واسه این روزها
با اولين صداش بيدار ميشم و بشدت خسته و داغون و ضعيف شدم
بعد از مادر شدن حوصله آدما رو ندارم دلم میخاد تنها باشم
من از وقتی مادر شدم به معنای واقعی کم اوردم تنها و بی پناه تر شدم
مسئولیت پذیر زرنگ تر از قبل
سلام عشقا درخواست بدید دوست بشیم تایپیک ها و چالش های با حال دارم ،https://eitaa.com/mitra_mahmoodi ادرس کانالم در ایتا خوشحال میشم به جمع ما بپویندید
احساس مسئولیت بیشتری میکنم و دیگه اون آدم تنبل قبلی نیستم😁
خوابم به کل تغییر کرده
مسولیت پذیریم 😍
با وجود بچه ۲ ساله و دوقلوهای ۷ ماهم فقط میتونم بگم کم اوردم...وقتی ک دوست داری تایم ازاد داشته باشی با بچه هات بازی کنی ولی نمیشه/ بعضی موقعا اعصاب و حوصله ی هیج کس و نداری دوست داری بری بیرون ی دوری بزنی بازم نمیتونی/ وقتی از صبح کلی خسته شدی و داری جون میدی شوهرت میاد میگه هیچکاری نکردی// سخته واقعا سخته شیرینی و بزرگ شدن بچه هامو نمیتونم ببینم...
خدایاهزاران مرتبه شکرت ازروزی که خداآبتین وبهم دادانگارخودم دوباره متولدشدم، چون تاقبل ازبارداریم یه مدت طولانی دشاربه افسردگی شدید، شده بودم.... اگه حامله نمیشدم الان معلوم نیست چی به سرم اومده بود،
بعدبچه دارشدن مجبورم که زرنگترباشم وهواسم جمع ترباشه امامتاسفانه پخمه تروبی هواس ترشدم
فاکتور بگیرم از همه سختی ها ک واسه هیچ مادری اتفاق نیوفتاد و من همشو تجربه کردم هیچ بشری رو اندازه دخترم دوسش ندارم خدای کوچک منه حس مادرانه بودن میارزه به همه لین سختی ها و اینکه مادرمون درک میکنم برام درسربزرگیه هیچ کتابی هیچ مقطع دانشگاهی نمیتونست این درس بزرگ رو بهمون بده مادربودن لیاقت میخواد من لایق بهترینم
ببخشید موقع که می خواید با شوهرتون رابطه داشت باشید بچه هاتون بیدارن🤣🤣🤣🤣مال من نکهبان شبن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
حالا چرا اسم مهسا گذاشتی گهواره؟؟؟
یعنی میخوایی بگی منظوری نداشتی اتفاقی بود؟؟؟😏
خداروهزاربارشکر برا بودنش روح داده ب زندگیم یه فسقلیه شیطونک توخونه میدوعه و سروصدا میکنه ولی خیلیم سخته یروزایی میشینم گریه میکنم چون نمیذاره ب کارام برسم عصبانی میشم غر میزنم صبوری میکنم ولی خیلی عاشقشم از جونمم براش میگذره یکم دیگه بزرگتر شه منم میرم دنباله هدفام تا ایندشو روشنتر کنم
صبرم زیااااااااد شده بهتره بگم سر شدم ازبس پسرم شیطونی میکنه
خیلللیییی بی حوصله و بی اعصاب شدم. خدارو شکر ک بچه هام سالمن. متشکریم نمیکنم تغیرات زیاده اما مادر همینه دیگه. همه این تغیرات احتمالی رو از قبل بهش فک کردم و با تمام وجود خاستم مادر بشم و خیلی خدارو شکر گذارم ک بچه های خشگل و سالمی بهم داده خدا حفض شون کنه برام دُردونه هامو 🥰🥰🥰🥰
خداروشکرمیکنم لیاقت موهبت زیبای مادرشدن راداشتم،اززمانی که مادرشدم متوجه سختی هاوفداکاریی که مادرم برام انجام داده شدم،اولش کمی سختی داره امامتوجه شدم که قبل ازمادرشدنم وقتم رومدیریت نمیکردم والان سعی میکنم به نحواحسن برای(بهتر،قوی،صبور)شدن استفاده کنم
خیلی صبورتر و باگذشت تر شدم
مادر که شدم فهمیدم مادرم چقدر بخاطر ما از خودگذشتگی کرده
من تمام تلاشم رو میکنم که مثل مادرم مادری کنم ولی هرگز به پای مادرم نمیرسم
مادر از من بیشتر برای دخترم مادری میکنه
پیر و خرفت و نق نقو و پرخاشگر و عصبی شدم 🤣
فرقش اینه که فقط دارم میدوم،به کار شخصی خودم هم نمیرسم، هزار بار خدا را شکر که سلامت هستم و خدمت میکنم
صبور تر شدم
از وقتی مادرشدم قدر مادرمو بیشتر میدونم من مسئولیتم حالا بیشتر شده از خودگذشتگی بخاطر فرزند را دارم کم کم تجربه میکنم اوایل خیلی سخت بود همش استرس داشتم و میترسیدم از مسئولیت مادری دلم میخاست بقیه بیشتر نگهش دارن فک کنم افسرده شده بودم از اول بارداری تا الان بخاطر دخترم از وسایل ارایشی استفاده نکردم موهامو رنگ نکردم تا برا دخترم ضرر نداشته باشه بنظرم ی مرحله خیلی سخت از زندگیه ک با صبوری و تلاش د با موفقیت ازش رد بشی
خیلی سخته خیلی با اینکه هنوز ب دنیا نیومده من خیلی جاها کم میارم ولی میگم یه وقت غصه نخوریااا تو یه پسر کوچولو داری یه وقت گریههه نکنیا ببین اون به یه مامان قوی نیاز داره
مسئولیت پذیری،عشق زیاد،خستگی،بی خوابی،تجربه اتفاقات لذت بخش،صبر و حوصله و...
مادر شدن یعنی کلی احساس متفاوت،گاهی غصه گاهی گریه،به هم ریختگی عصبی،اضافه وزن،بی حوصلگی،کممممم خوابی، اما کنارش قشنگی بغل کردن یه موجود کوچولو که همه دنیاش تویی،بوی قشنگش،تامین نیازهاش،آرامش بدی و آرامش بگیری
خیلی از خودگذشتگی میخواد ....چون هیچوقت زندگیت مثل سابق نمیشه چون قلبت دیگه بیرون از بدنت داره راه میره،ولی حس هایی رو تجربه میکنی ...عشقی رو که هیچوقت هیچ کجا پیداش نمیکردی
ازبی خوابی دارم غش میکنم وهمش گیج میزنم😄
ب نظر من مادر شدن یه جاهایی خوبه اینقد خوب ک نمیشه توصیف کرد به جاهایی اینقد سخت و عذاب آور
سخت ولی لذتبخش
اره مادر شدن سخته و واسه من خیلی سخت تر چون ی پسر 7ساله هم دارم ک باید خیلی حواسم باشه ک بین شون فرق ندارم تو همه چی و این یکم سخته و واقعا خداروشکر ک شوهرم هست و کمک حالمه ❤
زندگیم داغون و عذاب آور شده خیلی مریضی کشیدم پدرم دراومده تجربه خوبی نیست از کار و زندگی میفتی پیر میشی به هیچ کسی توصیه نمیکنم برای هفت پشتم بسه فقط میخوام تموم بشه زودتر بزرگ بشه بره دنبال زندگیم من بتونم راحت زندگی کنم ..
سلام به همه مامانای عزیز و قند عسل هاشون ،بسیار صبورتر و با انگیزه بسیار بالا هر روز صبح بیدار میشم و حس بسیار شیرین و قشنگی رو تجربه میکنم
بچه دار که شدم دیدم چقدر با مادرم فرق دارم.چقدز بچه هامو دوست دارم.معنای مادری رو توی خودم دیدم که از خاب ارامش زندگیم براشون میگذرم.و فهمیدم چقدر بچه هام خوشبختن مادری مثل من دارن.و من چقدر بدبختم که مادری مثل مادرم دارم.
مادرم شد الگوم.برعکسش مادری کردم و شدم مادر خوب برا بچه هام.
تازه فهمیدم مادر یعنی چی.من هیچوقت حس عمیق مادر بودنو توی مادرم ندیدم.ترس داشتم مثل مادرم شم.کاش زودتر بچه دار میشدم .
والسلام
درخواست دوستی بدین
قبلش خیلی زود رنج بودم زود داد میزدم اما الان نه دیرتر چیزی عصبیم میکنه..الان همدلی بیشتری دارم طرفمو بیشتر درک میکنم .
سلام خانماچه سونوگرافی برم میتونم از جنین عکس بگیرم میخام قابش کنم
مامانا مسکن برای درد دندون استامینوفن بدم؟
قشنگ ترین حس دنیاست مادر شدن😍😍
سلام
آموزش آتلیه آنلاین✅
یه شغل خانگی میخواین بهترین کاره👍
دردوهفته میتونید ۵۰۰ الی ۱میلیون درآمد داشته باشین بستگی داره درکدام فضای مجازی فعالیت کنید🌹
فقط درهمین گهواره دردوهفته راحت میتونی ۷۰۰ هزار درآمد کنی✅
فقط با ۶۰ هزار تومان📸👌
کاملا حرفه ای✅
اگر میخوای یادبگیری کافیه درروبیکا پیام بدی
۰۹۳۶۸۹۸۲۴۶۶
آتلیه آنلاینpn
حس میکنم صبورتر شدم
زندگی برام معنای جدیدی پیدا کرده
به فاصله سه ماه بعداز رفتن مامانم فهمیدم باردارم خیلی حال عجیبی بود
درست موقعی که زندگی برام معنا نداشت و فقط به رفتن فکر میکردم انگار خدا خواست منو دوباره به این زندگی برگردونه🥲
تنها کسی بود ک بخاطرش از شغلم گذشتم
بخاطرش کاشت ناخنم برداشتم بدون اینکه ذره ای ناراحت باشم
بخاطرش آرایش نمیکنم ک بقلش میکنم صورتش کثیف نشه و هرجا میرم بدون آرایش اصلا مهم نیست
منی ک چشام حساس ب آفتاب بخاطرش عینک آفتابی نمیزنم ک تو ماشین متوجه بشم کی رو صورتش آفتاب میفته.
بخاطرش باشگاه فعلا نمیتونم برم ولی برام مهم نیست ک چاق شدم
بخاطرش لباسی میپوشم ک بتونم راحت بقلش کنم. و تیپم اصلا مهم نیست ک چطوریه.
بخاطرش دیگ حرفای و غرزدنای شوهرم از این گوش میاد و میره برام مهم نیست چون نمیخوام توخونه سروصدا بشه عصبی بشه
بخاطرش دنیارو بهم میریزم ک آرامش داشته باشه
بخاطرش منی ک نهایت نیمرو بلد بودم الان ایده غذایی کودک گروه زدم
بخاطرش من دیگ من نیستم شدم یک من دیگه
مادر شدن خیلی خیلی سخته وقتی از خودت دست میکشی و همه تمرکزت میشه بچه ات یک لحظه چشم وا میکنی ومیبینی از خودت هیچی نمونده من به درجه ای رسیدم که نیاز به روانپزشک دارم نیاز به کمک دارم چرا چون یه مادر دست تنهام روح و روانم پریشان شده مادری همه چیزش گل و بلبل نیست
زندگی من که خیلی تغییر کرده خیلی خوبه عالیه
ولی
واقعا سخته اگه کمک نداشته باشی واقعا از سختم سخت تره تازه من یه بچه دارم کسایی که چند قلودارن چی میکشن
زندگیم بعد از بچه کلا تغییر کرد
دیکه فهیمه گذشته نشدم
ازاد ،رها و اختیارت با خودت باشه نیست
کلا همه ی برنامه هات تحت تاثیر بچه اته خواب خوراک حمام مهمونی تفریح مسافرت لباس پوشیدن
ارایش کردن همه و همه اولویت اونه
خدا روشکر درسته سخته ولی راضیم که کمک دارم که همسرم درکم میکنه در کنار سختیاش همراهمه خداروهزار بار شکر
قبلش خودتي وخودت ولي بعدش كه بدنيا ميان ميشن تمام عمرو جون و قلب و زندگيت. نفسم به نفسشون بنده.من توي شهرغريب ودور ازخانواده و شوهري كه تاشب سركارهس بهترين هديه هاي خدارو دارم و اصلا حوصله ام سرنميره و خدارو هزااااارررر بارشكر ميكنم كه دارمشون🙏🏻😍
قطعا بهترین حس دنیاست مخصوصا وقتی خودم بهش شیر میدم هیچ حسی قشنگتر از لحظه ناب شیر خوردن دخترم و چشم تو چشم شدنش و تا حالا تجربه نکردم واقعا 🥰
اما واقعا این حس که دیگه مثل قبل نمیتونی برای خودت وقت بزاری یکمی کلافه کنندس این روزه همش فکر میکنم دیرم شده و عجله دارم گاهی حتی قابل توصیف نیست....
بچه اولم به زودی دنیا میاد به امید خدا تمامی آدمهای زندگیمو دیدم و عاشقشون شدم تودلیمو ندیده عاشقش شدم.خدارو بابتش هزاران بار شکر
بهترین حس دنیاست هیچوقت تصور نمیکردم ک بتونم مادر بشم .
امیدوارم خدا واسه همه مادر شدن رو تجربه کنن
قشنگترین زیباترین بهترین بهترین اتفاق کل زندگیم وجود نارنینشه . خدا رو شاکرم که منو لایق دونست.
اومدم خیلی منطقی قبل و بعد رو با هم مقایسه کنم که چقدر از خود واقعیم فاصله گرفتم و کلا خواسته و ناخواسته زندگیم به دخترم تعلق گرفته. دیدم همه مامانا خیلی پروانه ای طور جواب دادند.. کلا منصرف شدم..😬
بنظرم قشنگ ترین حس دنیا حس مادرشدنه🙂❤
هر لحظش شکر و هزاران بار شکر که خدا بهم سه تا دسته گل داده خدایا شکرت تو سختیا خودت کمکم کن 🥰
قشنگ ترین حس دنیاس مخصوصا زمانی که باهاش حرف میزنی و با لبخندش جواب میده
و نازنینی ک تو شهر غربت خدا بعد چهارسال گل پسرمو بهم داد تکو تنها بودم شده رفیق همدم مادرش و کلا خودمو فراموش کردم و تنهااا ترسم اینه اگ بمیرممم کی مواظب پسرمه کی اندازه من دوسش خواهد داشت
مادر شدن بهترین حس دنیاس ک نمیشه با هچی توصیفش کرد
بهترین وسخت ترین حس دنیا
من بچه اولم با هر یک سانت ک شکمم میاد جلو و با هر تکون بچم اینقدر زوق میکنم ک تا حالا تجربه نکردم
هیچ حسی بهتر از مادر شدن نیست♥
قشنگترین حس دنیا مخصوصا وقتی میگه مامان
قبل مادر شدنم یه عشق داشتم الان دوباره عشقوتجربه کردم خدایاشکرت
خدا جوووونم اين بهترين حس رو هم نصيب من كن🥹
منم دوست دارم كوچولومو بغل بگيرم و از بودن باهاش لذت ببرم😍من آي وي اف كردم و هنوز تست بارداري ندادم برام دعا كنيد🌱💫🙏
صبور بودن، از خود گذشتگی،گاهی اوقات خودم رو فراموش میکنم
منم مثل خیلی های دیگه بودم وقتی پسرم به دنیا آمد خیلی مشکلات داشتم ولی از وقتی خدا بعد ۱۱ سال که همه منو جواب کرده بودن که دیگه مامان نمیشم این فرشته کوچولو رو بهم هدیه داد فهمیدم من خوشبخت ترینم قدر تمام چیزهایی رو که داریم بدونیم🥹♥
از خودم یادم رفته
صبور شدم بی نهایت.خیلی بهتر وبیشتر از قبل فکر کرده کارامومیکنم و برنامه ریزی کردن رو یاد گرفتم.گذشت رو خیلی خوب یادم دادپسر اولم،اینک بگذرم از چیزایی ک توانایی تغییرشونو ندارم وذهنم رو ازاد کنم.بچه هام باعث شدن هر دقیقه ک بهشون نگاه میکنم از خدابابت سلامتیشون شکر گذارباشم
حس زیبای مادر شدن بعد از سه بچه بازم برام وصف ناپذیره هر لحظه چشم انتظار دیدن روی ماه تو دلی م هستم
انگار بار اول دارم مادرمیشم
حتی حاظرم از جونمم بگذرم بخاطر بچهام
خیلی وقتا ک دلم میگیره با بچهام حال دلم خوب میشه
خیلی وقتا نیاز دارم تا باهاشون بچگی کنم و خودمو ب رویاها میسپرم
اوایل مادر شدن فکر میکردم از عهده بچه داری بر نمیام و استرس داشتم ولی با هر زایمانی ک داشتم انگار خدا یه نیروی عجیبی بهم میداد ک بتونم هم از عهده بچهای بزرگترم بر بیام و هم از عهده ی جوجه تازه متولد شدم بربیام
خدا هیچ وقت پشتمو خالی نکرده و با وجود مشکلات و سختی ها اخرش هم خودش ب دادم میرسه و انرژی مخصوصی بهم میده ک از عهده همه چی بربیام
با دختر ۱۵ ساله م جوانی میکنم و با پسر ۱۰ ساله م نو جوانی میکنم و با پسر ۴ ساله م هم کودکی رو ادامه میدم و چشم انتظارم جوجه م ب دنیا بیاد
سر پسر اولم اصلا حوصله بچه رو نداشتم اما دومی با اینکه سنم بالاتر رفته خیلی حالم رو خوب کرده یه ارامشی برام اورده. خیلی باخدا رفیق شدم وازش ممنونم بابت هدیه ای که بهم داده.
انشالله یذره از اب وگل دربیاد. حسابی به خودم میرسم از نظرعلم واگاهی پیشرفت میکنم که پسرام بهم افتخار کنن والگوی خوبی باشم براشون.
همه چی قشنگ تر شده
ولی رویاهای خودم دارن نابود میشن
دوست دارم با دخترم به رویاهام برسم
ولی اونقد قوی نیستم ک بتونم با سختی رو به رو بشم 😑😑
اعصابم ضعیف شده😑😂ولی سرعت عملم رفته بالا
پسر اولم با خودش برام عشق آورد و پسر دومم با خودش برام معنی زندگی رو،خدا رو بیشتر دارم تو زندگی ام
من باردارم و هر روز آرزو میکنم زودتر دخترمو بغل کنم. تمام فکر و ذهن یک مادر همیشه در سلامتی و آرامش فرزدنش خلاصه میشه.امیدوارم بعد از بدنیا اومدنش خیلی صبور باشم و آرام
نگار قبل آنیا دغدغه هاش روزهاش تفریح هاش برای دل خودش بود الان اون نگار خلاصه شده در آنیا فقط آنیا وتمام تمام تصمیمات زندگی م ختم میشه به دخترم.دلیل نفس کشیدن منه
همون دیوونه قبلم زیاد فرقی نکردم😂😅 فقط یخورده سرعت عملم رفته بالا
خودمم میشینم پا میشم فقط خدارو شکر میکنم اصلا خیلی بیشتر و نزدیک تر حسش میکنم
سعیم میکنم اصلا گناه نکنم🥹همینا
قبل مادرشون فک می کردم هیچ کی رو اندازه همسرم نمی تونم دوست داشته باشم ولی بعداومدن آیدا فهمیدم عشق بچه قابل مقایسه باهیچ عشقی نیست.قبل دخترم خوابم برام خ مهم بود الان اینجوری نیست.هیچ وقت فک نمی کردم بتونم اینقد بخاطر ی آدم ازخودگذشتگی کنم.واقعا باورم نمیشه اینقد قوی شده باشم 😂
صبرم بیشتر شده اوضاع رو زود میتونم کنترل کنم خدارو هرروز شکر میکنم بخاطر داشتنش
از وقتی باردار شدم تازه دارم میفهمم چقدررر حس زیباییه. چقدر خدا دوسم داشت که تونستم حامله بشم . که بچم سالمه ک بچم دختره
فقط میخوام زود دخترمو ببینم بغلش کنم
سلام من باردارم ولی دارم با این دختر کوچولو تو شکم زندگی میکنم . صبور شدم . دل نازک شدم . آروم شدم . بخاطر دختر کوچولوم خیلی مراقب خودم هستم . هنوز روی ماهشو ندیدم ولی چقدررررر دوسش دارم
عارفه بعداز مادرشدن خیلی بزرگ شده، آرامش بیشتری داره، صبورتر شده ، سعی میکنه بیشتر خودشو آروم کنه تو سخت ترین لحظات ، عاشق بچشه تاحدی ک فکر نمیکرد میشه اینقدرررعاشق یه موجود بود...بیشتر نگران آینده اس، مدام به این فکر میکنه چیکارکنه مادر خوبی برای بچش باشه و رابطه سالمتری با همسرش داشته باشه چون دوتا چشم کوچولو مدام دارند نگاهش میکنن باید مواظب تک تک رفتارها و کلماتی باشه که از دهنش بیرون میاد و الگوی خوبی برای فرزندش باشه
من بعد مادر شدن،خیلی شکرگزار شدم.هربار دخترمو میبینم خدا رو شکر میکنم بخاطر داشتنش
انگاری که زینب کوچولو شده چون دخترم بی نهایت شبیه خودمه که دارم بزرگش می کنم امروز ۴۰ روزه که دنیز کوچولوم دنیا اومده شبا خوابم نصف نصف شده از زرنگ تر شدم چون وقت قبل و ندارم باید زود کارامو انجام بدم خسته شدم ولی اندازه دنیا ارزش داره یه لبخند نصفه نیمه دخترم که تازه یاد گرفته یه نگاه عمیق دخترم
من بیست ویکساله مادرشدم، الانم یه کوچولوی شش ماهه دارم ،درکل مادر شدن یعنی که همه چیتو بذاری کنار ودر عوض نگرانی بیخوابی ،سختی افسردگی جسم وروح پژمرده بخری
کسانی هستند که به ارزش کارشون نمیشه قیمت گذاشت.مثل مخترع وطراح های ساعت،ماشین،برق و...که نرم افزارگهواره هم شامل آنها می شود.ممنون طراح ومدیرگهواره 🤝🙏
از تنهایی در اومدم بیشتر از قبل سرگرمم
بیشتر عاشق زندگیم شدم
پریای قبل لارا اولویت همه چیز خودش بود،همه چیز
پریای بعد لارا اولویت همه چیزش لاراست.اول لارا
ولی از خودم توقع دارم کمتر عصبانی شم و صبرم بیشتر باشه
بعد مادر شدنم
روزای اول بی خوابی شدید شدید
رفته رفته ک بزرگتر شد
خیلی زد عصبانی میشم ولی ی لحظس
صبر وحوصله بیشتری برای بچم میزارم
مسئولیتم بیشتر شده
از خودم میزنم ک ب بچم برسم
صبحانه ناهار شام هول هولکی میخورم
ن فیلم ن تفریح ن بیرون هیچی
سلام عزیزن من پنج روز پریود ام عقب افتاده و جلوگیری طبیعی داشتم ولی اب منی نریخته داخل رحم یعنی باردارم لطفا کمکم کنید
معصومه بعد از مادر شدن،صبورتر ،سخت تر واز خود گذشته تر شده نسبت به قبل
عصبی تر شدم دیگه نه وقت تفریح نه وقت درس،خوندن نه وقت کار کردن هیچکدوم رو ندارم به علاوه تحمل غر غر های شوهر
ولی باز هم خداروشکر چون میدونم خیلی ها حسرت بچه دار شدن رو میخورن پس خدایا شکرت
سلام کسی می دونه بگه. از آیهان به دنیا اومد تا ۱۰ ماهگلی پریود شدم کسی اینجوری شده باشه
سارای بعد مادرشدن عاشق تر صبورتر فداکار تر و سریعتر و منطمتر شده
فهیمه بعد مادر شدن صبورتر و ازخودگذشته تر از فهیمه قبله
قبل از اینکه بچه دار بشم آزاد بودم بیرون میرفتیم با دوستان حتی بچه اول هم اومد بیرون رفتنم بود ولی این دوقلوها اومدن هیچ جا نمیتونم برم همه بهم میگن خانوم گرفتار درست سختی داره ولی خوشحالم که کنارم هستند وهروز خدارو شکر میکنم چون ۱ پسر دوتا دختر خوشکل بهم داده خدایاااااااااا ازت ممنونم بابت این ۳ تا فرشته هرکی نداره بهش بده خیلی خوب مادر شدن
سلام مامانا مگه تخفیف اشتراک گهواره پلاس تموم شده، من میزنم همون قیمت قبله
من فکر میکنم صبرمون زیاد تر بشه ،دیدمون نسبت ب مسائل عوض میشه
من وقتم پره کامل ولی اضافه وزن اوردم ازین که بیشتر وقتم تو خونه ام عصبی شدم
قبلاً وقتی آرزوی مرگ میکردم راحت بود ولی الان نمیتونم چون باید از کوچولوم مراقبت کنم
قبلاً راحت با خانواده میرفتم بیرون الان نمیتونم هم ترس از مریضی هم بچم کوچیکه
قبلاً منو شوهرم عاشق بودیم الان آزمن متنفره ،
بیشتر عصبی شدم
دیگه تنها نیستم تو خونه همبازی دارم
دیگه کارهای هنریم تعطیل شده
نقاشی و.. هیچی دیگه نکشیدم
اضافه وزن و افسردگى و اينكه كلاً تو خونه ام هروقت
اراده كنم مثل قبل نميشه برم بيرون . باشگاهم تعطيل شده
اونم منى كه تا شروع ماه ٩ باردارى تو باشگاه بودم...
نظم كه بطور كل از زندگيم رفته و ديگه هيچ چيزى سرجاش نيست چون شيطنت كوچولوم نميذاره لحظه اى ازش غافل بشم
و از طرفى هر چقدر تميزكارى كنم باز انگار نه انگار....
ولى ميدونى چيه؟؟؟ همه اينا فداى يه تار موهاش🥰
عين برق و باد ميگذره و نميخوام دلتنگ بشم و از خودم ناراضى
باشم كه چرا باهاش وقت نگذروندم و ازش لذت نبردم...
منظورم اينه كار خونه هميشه هست تمومى هم نداره اما
پسرم فقط همين امروزه كه يهو يه كار جديد و شيرين ميكنه
امروز رو فقط يكبار كنارش تجربه ميكنم پس فداى سرش😍♥️
عصبی شدن ......شدید
حس میکنم واسه شوهرم خیلی کمبود گذاشتم وقت نمیکنم مث قبل بهش توجه کنم
لاا
الان دارم چیزی رو تجربه میکنم که تو بچگی ، بازی میکردم . ولی اون کجا و این کجا
با همهی خستگی و بیخوابی و ناآرومی و غیره حس فوقالعادهای هست. 🥹
همین که یه لبخند میزنه ، همین که با چشماش نگاهت میکنه ، خیلی لذت بخشه و جای شکر داره
قبلا راحت میتونستم از زندگی بگذرم و راحت جدا بشم ولی الان یه حس مسولیتی دارم در قبال بچه ام که فکر میکنم اصلا نمیشه زندگی رو رها کردم چون امیدش منم
عصبی شدن
بهترین حس دنیاست اما مادر شدن جسارت میخواد بچه داری مراقبت میخواد من که خودم واسی بار دوم مامان شدم از ترک روشکم بگیر تا بخوابی زنده بیداری شبا اما که بچم سالم باشه برام من اوکی دیگه من که شب روز کارم خواب بود الآنم خواب ندارم بیرون رفتن ندارم
من حالت تهوع شدید دارم.و خوابم کمتر شده
هیچی از منیژه ی قبل مادر شدن نمونده
بیخوابی افزایش وزن دلهره و نگرانی بیشتر ندیدن سالیانه دوستان خستگی و فرسودگی
اینکه دیگه نمی تونم راحت بخوابم ، راحت برم بیرون ، راحت به کارام برسم و از همه مهمتر کلی اضافه وزن پیدا کردم 🥴🥴🙁🙁
ترک های روی شکمم.صبوری وبی خوابی احساس مسئولیت بیشتر درقبال زندگی
سلام دوستان عزیز با شرکت در دورهای تنها مسیر آرامش منازلتون ب بهشت تبدیل کنید لطفا میشه
زندگیم بعد از مادرشدنم خیلی قشنگ تر شد 🥹🥹❤
بچه ها میان اما این فقط ما نیستیم که به رشد اونها کمک میکنیم و اونا رو حمایت میکنیم.
اونها با اومدنشون ما رو به سمت کمال رشد میدن.مادر و پدر بعد از بچه دار شدن گذشت و صبوری و تلاش و هماهنگی بیشتر باهم رو تجربه میکنند.
عشق واقعی رو تجربه میکنند،خوبی میکنند بدون انتظار بازگشت خوبی.
اینها همه در جهت رشد انسان هست.
من قبل از مادر شدن خودخواه بودم و خود محور،.الان باگذشت و صبورتر شدم.به خاطر تربیت بچه ها خیلی از نظرات همسرم که قبول ندارم میپذیرم و نتیجه ی خوبی هم میگیرم.الان گاهی فکر میکنم که نظرات همسرم هم خوب بودن و نقطه ضعف از طرف من بوده.خدارو شکر.
الهی خدا بچه هاتون براتون حفظ کنه،مال من رو هم همینطور در پناه خودش حفظ کنه.
خواب مفیدم در شبانه روز ۴-۵ ساعته و تمام بیداریم مشغول دخترم و کار خونه هستم اما همه خستگی هام با یه خنده شیرین دخترم برام قابل تحمل میشه
ترک هایی که روی بدنم ایجاد شده😩😩
من همیشه عاشق بچه هابودم الان این عشق هزار برابر شده و خیلی صبورتر از قبل شدم و امیدم به زندگی بیشتر شده.کلا زندگی دونفره مون گرم تر شده❤
حبیبه قبل با عروسک بازی میکرد و حبیبه ی الان با همون عروسک ولی جوندار بازی میکنه
کلا زندگی ی بازی هست و امیدوارم برای همه با عاقبت بخیری بگذره
داا
فقط قوی بودن و صبور بودن لیلایی که تا ظهر میخوابید الان۲ساعت بیشتر نمیتونه بخوابه و سرپاست دوتا بچه یکی۲سالو۴ماه یکی۳ماه اما بازم قوی هستم دارم ادامه میدم خودمم نمیدونم اسم این تغییرو باید چی بزارم
قوی بودن❤️
سارای قبل مادر شدن ضعیف بود زودرنج بود بفکر همه بود جز خودش اما سارای بعد مادر شدن قوی شده بیشتر از قبل بفکر خودشه تمام در کنارش بفکر دخترش و زندگیش هم هست.سارای قبل مادر شدن تحمل سختی رو نداشت و تسلیم میشد اما سارای بعد مادر شدن باهمه ی سختی ها میجنگه تا به راحتی و آسودگی برسه.
سارای قبل مادر شدن سر هر چیزی ناراحت میشد و به هر حرفی اهمیت میداد اما سارای بعد مادر شدن بخاطر حرف های بی ربط خودشو ناراحت نمیکنه.
خوشحالم که دارمت سارای مادر🫂
خوشحالم بابت این تغییر☺️🥰
ریحانه ی قبل از مادر شدن همش دغدغه ی اینو داشت که همه رو راضی نگه داره، ولی ریحانه ی بعد از مادر شدن اینطور نیست. بخاطر بچه اش داره تمرین نه گفتن میکنه، تمرین قاطعیت
و خدا رو شکر خیلی خوب داره پیش میره چون فکر میکنه از الان به جای اینکه بخواد پسرشو تربیت کنه، اول باید خودشو تربیت کنه تا الگوی خوبی واسه ایلیا کوچولو باشه...
تمرین میکنه به جای فداکاری های بی حد و مرز، به خواسته های خودش خیلی احترام بگذاره تا فردا از نظر پسرش شخص قابل احترامی باشه.
سلام مامانای عزیزم خواهش میکنم کمکم کنین اگه شیرخشک اضافه دارین درحقم یه خواهری کنین خدا صدبرابر عوضش بهتون میده
مامانا برا خواهرم دعا کنید ۱۹ سالشه دوتا بچه ۳سال و یک ونیم ساله داره چند بار خودکشی کرده همش میگه خسته شدم از همه چی مخصوصن از بچهام دیگه نمیخامشون...دعا کنید حالش خوبشه و ب زندگیش برگرده😭😭😭😭🙏🙏🙏🙏
انگار خودم دوباره بچه شدم و خودم دارم بچه گی خودمو بزرگ میکنم 😘😋
صبورتر قویتر و مهربونتر شدم خدا کنه همیشه همینجوری بمونم🥲
مادر شدم
یاد گرفتم خشمم رو کنترل کنم
صبورتر رفتار کنم
و اینکه عشق از چشمای بچه ها میشه فهمید
خیلی تغییر بزرگیه
تمام حس هام توی وجود دخترم خلاصه شده 🌸
هدف مند شدم و الان با همه وجودم خدا رو حس میکنم و قدردان زندگی و لحظه لحظه ی عمری هستم که کنار پسرم میگذرونم
قبلا ب خودم فک میکردم الان تموم زندگیم شده دخترم و یلحظه هم ازش نمیتونم دور بمونم یکی میگیره یخورده بغلش دلتنگش میشم حتی وقت هایی ک میخوابه تموم جونم شده
زندگی و برای خودم متوقف کردم و منتظرم ب دنیا بیاد 🫠
خیلی صبورتر از قبل شدم انگار دنیام فقط شده پسرم قبلا زندگیم خیلی متفاوت بود با الان خدایا شکرت
قبلا برای خودم بودم و الان همه روز در اختیار دوتا بچه هام سخته خیلی وقتا کم آوردم ولی حس خیلی قشنگیه و اذیت میشم ولی نمیتونم ازشون دور باشم
اینکه دیگه فقط برای خودم نیستم زندگیم تقسیم شده و وابسته به یک نفر دیگس و نفس کشیدنم هم وابسته به یک نفر دیگس.....
بهترین حس دنیا تا حالا همچین عشقی رو تجربه نکردم زیباست خیلی زیبا 😍
خیلی خیلی شکننده تر از قبل شدم بی صبر و تحمل همش دلم گریه میخاد
مادر شدن لذت بخش است خدارا شکر میکنم
تنها تغییرم فکر کنم خوب شدن رابطم با قوم شوهر بوده😅
عالیترین حس برای مادر ولی خستگی و کارهای همیشگی خونه وظایف در برابر فامیل شوهر (غذا پختن) و......... آدم و از پا میندازه و نمیتونم به عنوان مادر فقط بزرگ شدن بچمو ببینم و این خیلی اذیتم میکنه
صبورتر و قوي تر و مصمم تر و خستگي ناپذير تر از قبل شدم و اينكه روابطم رو نسبت به قبل بهتر مديريت ميكنم و اگه كسي با حرف يا رفتارش آرامشم رو بگيره بدون تعارف ميذارمش كنار از زندگيم چون براي اينكه بتونم پسرم رو درست و سالم پرورش بدم نياز به آرامش دارم بنابراين فقط افراد مثبت و درست حسابي رو كنار خودم نگه ميدارم
شیرین مثل عسل اما گاهی هم تلخ میشه وقتی که مریض میشن بچه ها
مسولیت پذیرتر
گاهی اوقات با حوصله تر گاهی اوقات بی حوصله تر
بیست وچهار ساعته رو پا بودن
همیشه نگران بچمم و اضطراب دارم
ولی نگاهشون که میکنم حس میکنم خدایی نکرده نباشن من دیگه نیستم با همه سختیاشون تمام وجودمن نه یه ذره از وجودم🥲
این مهسا دیگه دختر نوجوون دیروز نیست، این مهسا زن قدرتمند فرداس✊🏼
مامان شدن نمیتونم با هیچ حرفی توصیف کنم انقدر که مادرشدن رو من حس خوبی داشته با همه سختی هاش عاشق اون روزی ام که مامان شدم. 😍🙏😍🙏🙏🙏🙏🙏
من قبل ازمادرشدن یه دخترلوس وترسوونازک نارنجی بودم که ازپس کارای خودمم به زوربرمیامدم امابعدازمادرشدن تبدیل شدم به یه زن قوی وزرنگ که ده تاکاروممکن کمترازیک ساعت انجام بدم بدون خستگی اونم فقط به خاطرپسرکوچولوم🥰
اینکه دارم ی تیکه از وجود خودمو بزرگ میکنم بهترین حس دنیاس
خندش خندمه
گریش گریمه
باشه هستم
زبونم لال نباشه نیستم
فرانک قبل گندم بی حوصله ی بی انگیزه فرانک بعد گندم ی زنه خیلی با انگیزه و با انرژی
بهترین حس دنیا آن شاالله قسمت اونایی ک آرزوشو دارن بشه.خیلی قشنگه سختی های خودشو داره اززمانی ک مادرشدم خیلی روی فرزندم حساس شدم دوست ندارم کسی چیزی بهش بگه
والا برا من عادیه☹☹☹
یکی از بهترین حس ها بود که تجربه کردم باوجود تمام سختی هایی که داشت اینوفهمیدم که قوی تر از چیزی هستم که فکرشو میکردم،یه امیدی اومده توزندگیمون قبلا زندگیمون اینقدر نظم نداشت الان نظمگرفته و خیلی خوشحالیم هم من وهم پدرش
منم سر بچه اول خیلی عصبی بودم اصلا نمیدونستم چجوری با بچه رفتار کنم نفهمیدم کی دخترم بزرگ شد😔ولی سر پسرم سعی میکنم بیشتر وقتم رو بزارم برای بچه و به خرف کسی عمل نکنم هرموقع بچه نیاز داشت بغلش میکنم و قربون صدقه اش میرم
دوست دارم همش گریه کنم خیلیی دست تنهانم
عالیترین حس برای یه زن حس مادریه برای همه اونایی که دلشونمیخواد آرزو میکنم این حس ناب و
مادر شدن بهترین قشنگ ترین حس دنیاست من از موقعی مادر شدم خیلی حساس شدم دوس ندارم کسی چیزی به دخترم بگه دیگه چیزی به نام من وجود نداره همه زندگیم شده دخترم ومسولیت پزیزی بیشتری نصبت به قبل دارم
خیلی زود رنج ، پرخاشگر ،حساس
مادر شدن خيلي حس قشنگيه يعني يه حسيه كساني كه مادر نشدن نميتونن لمسش كنن و بفهمن چي ميگيم
و اينكه من افسرده شدم و كسي كوچكترين حركتي يا حرفي به پسرم بزنه سريع دعوام ميگيره باهاش دوست ندارم كسي درباره پسرم چيزي بگه يا اذيتش كنه
عصبی شدم🥲🥲
ولی خیلی سرسخت شدم اصلا اشکم نمیاد بعد زایمانم
و همچنین با محبت برای بچم
زایمان زودرس داشتم همش بعد زایمان عصبیم با شوهرم همش دعوا قهر
عصبی پرخاشگر زود رنج در مقابلش عشق مهربانی به بچم
حس مادرشدن خیلی خوبه ولی قبلا آروم بودم الان خیلی حساس وعصبیم
سلام مامان من بچم یه سال ودو ماهشه داره دندون بزرگاشو در میاره هفته پیش مریض شد الان خوب شده ولی اصن غذا نمیخوره نمی دونم چیکار کنم لطفن شما ها یه نظری بدین
سلام
آموزش آتلیه آنلاین✅
یه شغل خانگی میخواین بهترین کاره👍
دردوهفته میتونید ۵۰۰ الی ۱میلیون درآمد داشته باشین بستگی داره درکدام فضای مجازی فعالیت کنید🌹
فقط درهمین گهواره دردوهفته راحت میتونی ۷۰۰ هزار درآمد کنی✅
فقط با ۶۰ هزار تومان📸👌
کاملا حرفه ای✅
اگر میخوای یادبگیری کافیه درروبیکا پیام بدی
۰۹۳۶۸۹۸۲۴۶۶
آتلیه آنلاینpn
سلام مامانا دختر من تو خاب یهو گریه میکنه جیغ میزنه 4 سالشه انگار از یه چیزی ترسیده چه سوره ای بخونم براش
حس خیلی خوبیه ۱۷سالمه و یه دختر ۴۰روزه دارم
قراره باهم بزرگ شیم و مثل یه رفیق براش باشم
سلام عشقا درخواست بدید دوست بشیم تایپک ها و چالشای باحال دارم
بچه دوم من دوقلو شده انتظار ۳ بچه را نداشتم افسردگی گرفتم و اصلا حوصله بازی را باهاشون ندارم و این حس بدی بهم میده و همش فکر میکنم مامان خوبی نیستم
من خیلی عصبی شدم و کم تحمل .....ولی قوی بودم قوی تر شدم .جرات بیشتری دارم برای همه .......
همه صبور شدن من عصبی تر شدم هر روز به همسرم گیر میدم دلم واسه همسرم میسوزه خیلی داره تحملم میکنه😢😑
حس خوبی دارم که مادر شدم بعد از ۱۰ سال چشم انتظاری ولی نمی دونم این حسی که دارم کامل برای مادر بودن یا باید بیشتر دنبالش باشم که ببینم مادر شدن یعنی چی
هنوز گنگ برام مادر شدن یعنی چی
احساس میکنم خیلی مسئولیت پذیر شدم و زرنگ شدم تا خوابه همه ی کارهامو انجام میدم. کلا انگیزه پیدا کردم
واقعا صبور شدم من خیلی عصبی بودم اما الان آرامش کاملم
بچه فامیل رو از پدر میگیره ولی وقتی میبینمش با تمام وجود میبینم که خون و گوشت و پوست و استخوانش از منه، ی حس غریب و آشناست کلا عشقه🥰🥰
بسیار صبورتر شدم، خونم همیشه مرتب و حساس بودم الان حس میکنم ما در اتاق بچه زندگی میکنیم و راحت قبولش کردم ، و اینکه با وجود زیبایش خس میکنم شمع تولدم هرساله باید منها شود چون حس میکنم با وجود خنده هایش حضورش من روز به روز جوانتر میشوم 🥰🥰🥰🥰🧿🧿
آروم تر و صبور تر شدم
هرچند دچار سنگ کیسه صفرا هستم و نباید هرچیزی بخورم و پرهیز غذایی دارم ولی سعی میکنم بخاطر بچه و همسرم صبوری کنم
مادر شدن یعنی یه خدمتکار همه کاره بدون مرخصی ودستمزد 😂😂😂
نه تنها بعد از زایمان که بعد ازاین که متوجه میشی مادرشدی واولین بار ضربان قلبش میشنوی و اولین لگداشومیزنی حس میکنم دیگه خودت نیستی باید مزاقب یکی باشی که عزیز تر ازجونته بیشتر از قبل مراقب بدنتی بیشتر از قبل به تغذیت اهمیت میدی فقط و فقط بخاطر محافظت از بچه ای که همه ی وجودت بهش گره خورده 😍♥️
حس اینکه یه نفر هست که حتی بیشتر از خودت دوستش داری
علاقم به مادرم چندین برابر شد ..بیشتر قدردان زحمتاش هستم و تا الانشم بودم و دست بوسشم ولی میگن تا مادر نشی نمیفهمی چی میگم همین قضیه اس ..همین الانشم فهمیدم که واقعا سختی و شیرینی خودش رو داره که فقط یه مادر میتونه اون رو تحمل کنه
واقعا حس خوبیه درسته هنوز کامل کامل تجربه اش نکردم ولی همین الانشم حس مادربودن بهم دست داده و از خدا بابت این نعمت الهی نهایت تشکر و دارم و امیدوارم همه این حس قشنگ و اتفاق عجیب رو تو زندگیشون تجربه کنن😘❤️💋
صبور بودن و تحمل کردن و از خودگذشتگی
به شدت دل نازک شدم. عشق و علاقم به مامانم ده برابر شده و درکش میکنم، و زرنگ تر شدم
از وقتی مادر شدم خدارو تو زندگیم بیشتر میبینم
خیلی حس خوبی داره از ینفر مراقبت کردن اونم بچت😍
وقتی گریه کنه میخوای دنیا نباشه
وقتی میخنده دنیا براته
وقتی یه مشکل داشته باشه حال نداری
و وقتی ببینی تنش سالمه حالت خوبه حتی اگه تو بدترین شرایط روحی یا جسمی باشی
پسرمو با هیچی عوض نمیکنم حالم خوبه کنارش
خداروشکر از همسرمم راضی ام پسر خاله خوبیه برام🌹❤️
خداروشکر میکنم به خاطر وجودشون🤲🏻🧿👨👩👦
مادر شدن حس خیلی خوبیه
اینکه یکی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی
و بخاطرش از خیلی چیز ها بگذری
من حس های منفی خیلی بدی هم گرفتم
بعد این که دخترم دنیا اومد
ترسو شدم ، دل نازکتر شدم
اعصابم خیلی زود هم خرد میشه
همش حس کسلی و خستگی دارم
با وجود اینهمه وقتی به دخترم نگاه میکنم خدارو هزار بار شکر میکنم
من از وقتی مادر شدم امید به زندگی پیدا کردم ، دخترم باعث شده زندگیم قشنگ تر از قبل بشه ، همسرم خیلی خوشحاله و وقتی خوشحالی شو میبینم کیف میکنم
حس خیلی شیرینه و غیرقابل توصیف و البته مسئولیت ها و دلواپسی هایی که برای تربیت کردنش و آیندش داری هم خیلی زیاد شده
من از وقتی مادر شدم خیلی حس شیرینی تو قلبم دارم همیشه حس تنهایی رو داشتم با اینکه خانوادم پرجمعیته و همه خونگرمو مهربونن اماالان حس میکنم خیلی عوض شدم با دخترم دارم بزرگ میشم هم مادرم هم خ اهر هم همدم چای همه کسو برام گرفته مخصوص با مشکلاتی که تو زندگیم پیش امد راحت کنار امدم میدونم چطور دخترمو بزرگ کنم که یه دختر شاد و سرزنده و باوقار باشه
از وقتی مادر شدم دنیام عوض شد بهتر از قبل حس شیرینیه نمیش اصن توصیفش کرد همسرم خیلی مهربونتر شد نسبت به قبل
من صبورتر شدم رفتارام بهتر شده
آروم ترم ، هم خودم و هم شوهرم
استرس های مختلفی توی نه ماه کشیدم ولی در کل با همسرم روابطم بهتر شد
مهسای ما که قبلش هم گوشت تلخ بود بعدش هم گوشت تلخه😂 اما اگه خودمو بخوام بگم تا حالا انقد جدی نبودم تو هیچ مسئله ای، تنها چیزی که منو به جدیت وادار کرد حضور دخترمه. البته خوشحالم بابتش
یه فرصته که بتونی همه ی کارهاتو با نظم و برنامه ریزی انجام بدی ،کلی چیز جدید یاد بگیری و علم مادر شدن رو پیدا کنی ،صبورتر بشی و منطقی تر و بجای حرف زدن بیشتر گوش بدی
یه شیرینی وارد زندگیت میشه که ارزشمنده همه ی لحظه هاش همه همه اش و دقیقه ب دقیقه خدارو شکرمیکنی و هرروز از دیروز عاشق تر و عاقلتر میشی، روتین داشتن رو در خودت تقویت میکنی و هم میتونی ب خودت و بچه و هم ب خیلی چیزها برسی ❤️🌹
بچه داری شیرینه دوسش دارم از وقتی بچه دار شدم اصلا نمتونم خواب عمیق داشته باشم همش هشیار میخوابم
شناختم نسبت به همسرم بیشتر شد و متوجه شدم چه فرشتهایه، قبلا از بچه اصلا خوشم نمیومد و ذوق مامانا رو درک نمیکردم اما الان میدونم چی تو دلشون میگذره و مهرم نسبت به بچهها بیشتر شده، با بدن خودم بیشتر ارتباط میگیرم و میبینم چه قابلیتها و تواناییهایی داره و خدا واقعا چی خلق کرده
اصلا بفکر خودم نیستم.. خیلی اشتباه میکنم میدونم ولی نمیتونم از خودم میزنم برا بچه هام.. هزارباره بخاطر بچه ها جلو شوهرمم وایستادم ک شیطنتی کردن دعواشون کرده...
خیلیم احساساتی تر شدم بچع ام خیلی گریه کنه یا مریض میشه منم میشینم ب گریه...
حتی یادم برا بچه اولم شیرنداشتم بدم گریه میکرد منم باهاش گریه میکردم😶🙂
به نظرم تمام مشکلات ونگرانی مادروپدرها اینه که اگه مشکل مالیشان حل شودلذت بچه دارشدن عالمی دارد.
یک نکته دیگ🥸قبلابچهارواذیت میکردم ب معنای واقعی دل سنگ بودم😟نمیدونم چرا🫤ولی الان هرجامیرم یه بچه کوچیک میبینم انگاربچه منه 🥹ناخوداگاه اگ کاری ازدستم بربیادواسش میکنم😍😍😍😍😍😍🥹
قبلا اصلا بچه دوست نداشتم و حوصله بچه های دیگه رو نداشتم کلا حسی بهشون نداشتم و بی تفاوت بودم
ولی الان هر بچه ای رو هرجا میبینم به چشم دخترم میبینم همه رو واقعا دوست دارم ...و خدا نکنه بچه های که مریضن یا بیرون کار میکنن یا صحنه های دلخراش ازشون تو فیلم ببینم ...یعنی قلبم هزار تیکه میشه و فقط اشک میریزم و اصلا دست خودم نیس دوست دارم همه بچه های دنیا در سلامت و آرامش باشن
همون کوفتی هستم ک بودم ولی خیلی دارم روی خودم کار میکنم ک آدم بهتری باشم
قبلاخیلی حاظرجواب بودم الان دیگ حرفاواسم ارزش چندانی ندارن انگاررسیدم ب یک ارامش درونی🫤چ میدونم اسمش چیع ولی ارزوهامم تغییرکرده جزخوشبختی وسلامتی دخترم ارزویی ندارم انگار😍🥹
خیلی بیشتر صبورتر شدم
۱۴ سالگی عقد کردم ۱۵ سالگی ازدواج و ۱۶ سالگی بارداری و ۱۷سالگی مادرشدن و کودک درونم فعاله ولی حس قشنگیه 🥰هروقت ناامید و صبرم تموم میشه به پسرم فکر میکنم دوباره سرپا میشم🙂💫
اینکه دیگ به خودم تعلق ندارم و برای زندگی یه نفره دیگ هم باید تلاش کنم
سلام عشقا درخواست بدید دوست بشیم چالش ها و تایپیک های عالی میزارم
وقتی دختر خوشگلمو نگاش میکنم میفهمم زندگی ارزش زیستن رو داره حداقل بخاطر دخترم
من که کلاداغون شدم ازیه طرف یه دختر۴ساله ازیه طرف باردارباشی و اینکه کسیونداشته باشی حتی تواین وضعیت برات یه لیوان آب دستت بدن تمام زحماتم افتاده رودوش همسرم مثل یه پرستار داره ازم مراقبت میکنه خدابرامنوبچه هام حفظش کنه
سخته ولی شیرینه و ناب
قبل از پسرم دنیارو انقد قشنگ نمیدیدم الان همه چی برام قشنگتره پرمعنی و لذت بخشه❤️
بی حوصله بی اعصاب پاچه گیر و به درد نخور شدم
یعنی الان نمیدونی اسم پسرت چیه ؟هرچی باشه خوشنام باشه مهم خودت و پسرتی نگران این حرفایی حاشیه نباش
الان همش خسته ام عصبی ام حوصله هیچکس و هیچ چیز رو ندارم .چون پسرم زود ب دنیا اومد و مجبور شدم تنهایی تو شهر غریب بزرگش کنم .تا الآنم خدا شاهده جز مادرم هیچکس پسرمو برا پنج دقیقه نگه نمیداره چون بمن خیلی وابسته است .حرف های اطرافیان ک دایه مهربانتر از مادرن رو اعصابه .شوهرم ک اصلا درک نداره و کلا خودشو از بچه کشیده کنار و میگه بیرون هم کار کنم تو خونه هم بچه نگه دارم اصلا .خدا شاهده تو دستشویی هم باهام میاد پسرم 🥹خیلی دوران سختی هست برام .مادر شدن رو دوست داشتم و دارم ولی بنظرم آدم کمکی کنارت باشه کمتر برات سخت میگذره .الان از تفریح و سفر و دورهمی خبری نیست اگر هم بری استرس اینک زود برگردی بچه خدای نکرده چیزیش بشه .پسرم بیش فعاله و بینهایت شیطون 😑
خیلی احساس خوبی دارم. خدا رو بیشتر کنارم حس میکنم. با خدا بیشتر حرف میزنم. دخترم رو معجزه و نعمت خدا میدونم از ذره ذره وجودش لذت میبرم. خدا دل همه خانمها رو با این نعمت شاد کنه. احساس میکنم داره روزای کودکی و نوزادی دخترم زود میگذره قدر تک تک لحظه هاش رو بدونین خدا به همه مادرا خیلی لطف کرده و یه سر سوزن از عشق خودش به بنده هاش رو تو دل ما مادرا گذاشته. قربونت برم خدای مهربونم. تو خیلی بزرگ و مهربونی. خیلی دوست دارم خدا جونم. مواظب همه مامانا و فرشته های عزیزشون باش.
قبلا دلیلی برای زندگی نداشتم ولی الان دارم دخترم زندگیمو به کل تغییر داد ولی گاهی بازم تفکرات قبلام میاد سراغم و اذیتم میکنه ولی میخوام بخاطر دختر زندگی کنم
من دو روزه بچم ب دنیا اومده اینقد شیرینه ک تمام دردام یادم میره
شبا نمیذارم مامانم نگهش داره با وجود بخیه هام بلند میشمو نگهش میدارم خیلی شیرینه
اما متاسفانه پدرش خیلی بی عقله
با عقلیاش داره پسره دوروزمم از چشم مامانو بابام میندازه
سر ی اسم از من پرسید من نطر دادم
بعد رفته باباش گفته ک زنم اسم گفته
باباشم زنگ زد برا من هرچ ب دهنش رسید گفت بابامم باز برا بابا اون زنگ زد گفت ب پسرت بگو اینقد دخترمو خراب نکنه حتی اگه برا بچش اسم گفته نمیذاره نذاره دیگه این خبرکشی نداشته ک اومده ب ت گفته
الانم اعصابم خورده ک نگو
نمدونم چرا این کارارو میکنه
واقعا مردا نامردن
اخه منم حق دارم ب اسمش نطر بدم 😔
الانم شناسنامه گرفته حتما
ب میل باباش نمیدونم چی گذاشته اسم پسرمو
دوستم ندارم براش زنگ بزنم بپرسم بعد اینکاراش🥺
خیلی صبور شدم.آروم شدم.
من خیلی نازک نارنجی و زودجوش بودم.
خیلی خانم شدم😅😅😅
خیلی سخته ودیگه مثل قبل نمیتونی بگردی
بیشتر به حرف باباش گوش میده بهم میگه دیگه باهات دوست نیستم تو منو میزنی سرم داد میزنی حرفتو گوش نمیدم باباش هم باهاش همدس شده
یه دختر ۴ساله داشتم و الان یه پسر ۲ماهه خیلی عصبی و داغونم و خیلی به دخترم وابسته هستم و همش حس مینکم وقتی منوبا داداشش ببینه داغون میشه بااینکه خودش داداشش رو دوس داره بغلش میکنه بهم کمک مینکه ولی من اینجور حس مکنم همش فک میکنم موقعی ک سمت بچه بره میخاد کاری باهاش بکنه همش سرش داد میزنم از ترسم بعد میرم معذرت خواهی میکنم ازش .خودم دارم کلافه میشم این موضوع داره دیونم میکنه دخترم هم خیلی عصبی شده زود رنجه زود میزنه به گریه
بعد مادر شدن خداحافظی،با اندام خوب و ببدار موندن های شبانه روزی ولی وقتی بزرگ شدن بچه وحرف زدن و خندبدنش رو میبینی اونوقت میبینی ارزششو داره😍🤣
وقتی فکر میکنم قبل از پسرم چطوری زندگی میکردم واقعا دلم میگیره مادر شدن بهترین حس دنیاس وقتی ببینی تکه ای از وجودت هرروز داره بزرگو بزرگتر میشه چه چیزی از این لذت بخش تر ؟ شاید قبل پسرم ی چیزایی راحتتر بود مهمونی و دورهمی بیشتر میرفتیم بیرونا بیشتر بود اما الان ک پسرم اومده دیگه خودم دلم نمیخواد جایی برم دلم میخواد فقط پیش پسرم باشم
در اینکه یه آدم دیگه میشی هیچ شکی نیست ولی مادر شدن به آدم یاد میده که خودت تنها توی این زندگی نیستی یه وجود دیگه هم هست که به تو وابستس پس بخاطرش باید خیلی جاها از خودگذشتگی کرد
بعد از مادر شدن خیلی صبور شدم
افسرده عصبی
مادرشدن پراز حس قشنگه ارزو میکنم خدا هیچ زنیو ازاین نعمت قشنگ منع نکنه 😍
هرکی شنیده بچه محدودیت نیس شک نکنه اشتباه میکنه!!!من یه ماهه به قدری داغونم که دلم فقط میخواد تنهایی یه دل سیر قلیون بکشم یا یه سفر حتی یه روزه برم😄ولی به قدری عجیبه که با همه خستگی و نیاز بازم نمیتونی بچه رو بذاری و بری برای خودت باشی چون کنار اون بودن آرامش داره!!و سفر با اون و بدون اون بازم لذت نداره😄
من باردارم غصه میخورم ولی سکوت یاد گرفتم حالم با فکر کردن ب اسم بچه که بقزه بخان ّزارن خورد میشع،و دیگه میخام فکر نکنم
بی خوابی
حساس بودن گاهی استرس
اما دیونه وارعاشق دخترمم خیلی خوشحالم ک دارمش همیشه دوست داشتم ی دختر داشته باشم الان از تک تک لحظههایی ک باهاش دارم خوشحالم
هاله ی قبل شنگول بود هاله ی الان همش مشغوله 😂😂😂
صبورشدم درکل زندگیم خوشحالم بخاطر که زندگیم کامل شده
فداکاری بیشتر
آدم کمتر از قبل منفعت طلب هست
هیکلم خوش فرم بود حالا شکم دارم.دوتا پشت هم زایمان کردم
سحر قبل خیلی خواب آلووو
اما الان میشه دوروز هم خواب ندارم .
اما اصلاا ناراحت نیستم .چون عاشق پسرم هستم و روزی هزار بار خداراشکر میکنم به خاطر نعمت قشنگش.انشالله همه اونایی ک بچه دوست دارن خدا بهشون بده .
با وجود بچه دنیا و زندگی خیلی قشنگه .
من قبلا فقط تفریح و ....حالم و خوب میکرد اما الان هر لحظه پسرم و میبینم بهترین حالو دارم .
خدایااا شکرت ♥️♥️😘😘
صبورترشدم
همه ی اینایی که بقیه میگن
افسرده شدم چون نمیتونم با خونه موندن ، مستقل نبودنم کنار بیام . از این وابستگیی که به دیگران ( که در حالت عادی ماهی یبارم بزور میدیدمشون) پیدا کردم بخاطر اینکه چند ماه دیگه بچمو بزارم و برم سرکار متنفرممم . از خودم و این وضع مسخره متنفرم 😭😭
منکه بااینکه زودعروس شدم زودم بچه اوردم ولی کودک درونم کلن فعاله با پسرم پارک میریم باهش تاب و سرسره سوار میشم سره خوراکی دعوا میکنیم شوهرم از من میگیره میده به بچه😂
صبوربودن ومسئولیت پذیری ،هربار بوی تن بچم همه خستگیم ازشب بیداری رو محو میکنه آرزو دارم خدا به همه عاشقان بچه این نعمت بچه دار شدن رو ببخشه وبچه سالم عطا کنه
مادر شدن یعنی از خود گذشتن تا پایان عمر،
این مشاورهایی که میگن بچه بزرگ میشه و فلان و .....،
برای خودت تفریح داشته باش .....الکیه مال کتابهاست
لحظه به لحظه باید حواست به نوزادت،به کودکت،به خردسالت ،به نوجوونت،به جوونتو به پاره ی تنت باشه تا قد بکشه و بزرگ بشه ....
من خیلی صبورتر شدم نسبت به شوهرم😐
شاید بگید چه ربطی داره ولی واقعا دیگه هیچکاریش نمی تونه منو عصبانی کنه. اصلا نمی تونم از دستش ناراحت بمونم. قبلا باهاش قهر می کردم اما الان در لحظه فراموش میکنم.
نه که بخوام یا سعی کنما، ناخودآگاه رفتارم یه جوری شده انگار هیچی ارزش دعوا کردن باهاشو نداره😂
کم حوصله کم غذاشدم وکمتر میتونم ب خودم برسم و برای خودمو همسرم وقت بزارم
خیلی آروم وساکت شدم دیگه اون دخترشروشیطون وپرسرصدانیستم وقتی دخترم به دنیااومدخیلی سخت بودولی باهاش کناراومدم احساس میکنم براخودم دیگه وقت نمیزارم ازصبح تاشب درخدمت بچه هامم خیلی حس بدیه
یه شبه هویتم تغییر کرد
لاغر شدم کم خوراک کم خواب نگم براتون ولی خوب مسئولیت پذیرتر شدم
در یک جمله بگم که دیگه اون آدم سابق نیستم و نخواهم شد
دیگه اون آدم قبلی نبودم حتی آرزوهام تغییر کرد
بی خوابی😂😂😂
تغیراتم تا به الان . تنبلی . پرخوابی. بی حوصله. زود رنج. حساس. پر استرس🥴🥴
این چند هفته بگذره تموم بشه . البته میترسم بدتر بشه🫣
کلا بنظرم اگر خیلی از اطرافیان غیرسودمند نبودند،کسانی که بچه ما رو دوست دارند و به ظاهر دایه ی دلسوزتر از مادر هستند و در عین حال ما مجبوریم احترامشونو حفظ کنیم،مادر شدن و مادری کردن به مراتب راحت تر بود. من صبورتر،دلسوزتر،چاقتر و خسته تر از قبل از بدنیا اومدن تموم زندگیم شدم و حس می کنم دریچه ای جلوی چشمم باز شده که انگاری اصلا قبلا نبود.مادر بودن خیلی سخت و شیرینه بنظرم.
من صبورتر شدم و فهمیدم هیچ کس و هیچ چیزو به اندازه دخترم دوس ندارم و قدر مامان و بابام و بیشتر میدونم
صبورترشدم
من به شدت روی خابم حساس بودم ،اگر بد خاب میشدم، قیامت به پا میکردم.اوایلش سخت بود کسی اومده بود که خابم رو به هم ریخته اما جونم به جونش بسته اس و چیزی نمیتونم بگم بهش.سخت بود اما الان تو بهترین روزای عمرم هستم و حتی يادم نمیاد قبل بچه داری چجوری زندگی میکردم😁
نوع دیگه ای زندگی کردنو یاد گرفتم
یک تغییر بزرگش اینه که تونستم صبح زود بیدار بشم
الان میفهمم مادرم چی میکشیده سر ناراحتی و مریضی بچهاش و بیشتر درکش میکنم
خیلی مسئولیت پذیر شدم و اینکه به خاطر پسرام چشام رو روی اشتباه پدرشون میبندم نمیدونم این حسم اشتباهه یا نه
احساس میکنم مسئولیت پذیر تر شدم نسبت به کارام و زندگیم
زندگی سه نفره ما زیباترین زندگی دنیا شده پسرم برام همه چی آورد دلگرمی آورد امید آورد صبر تحمل آورد زیبای آورد بیخوابی آورد زیباترین اتفاق زندگیم اول بدست آوردن عشقم دوم پسرمون ،🥰🥰🥰🥰
به شبه هویتم تغییر کرد
و تا ابد دنبال تکه های گم شده ی من قبلی میگردم
مادر شدن انتخاب من نبود
ولی با این حال الان عاشق پسرم هستم
دیوانه وار دوسش دارم
از صمیم قلب
زینب الان صبورتر شده قدر مادرشو بیشتر میدونه
مریم با تلاش و کوشش مضاعف
دلسوزتر
صبورتر
قدردان تر
آگاه تر
مهربان تر
آرام تر
پر دغدغه تر
مسئولیت پذیر تر
شادتر
شکرگزارتر
و....
با وجود اینکه بچه شیرین هست و تحمل دوری و ناراحتیش نداری،به شدت سخت هست و فرسایشی واعصاب واست نمیمونه مخصوصا با حرفا و دخالت های بیخود وبیجای دیگران،و به هیچ کاری نمیرسی اگه تنها باشی و کمکت کسی نباشه
صبور تر شدم .بیخوابی زیادتر شد .از خود گذشتگی زیاد شد .همش دیگه برام بچه مهم تر شده .سمانه الان چاق تر شده
اعصاب ضعیف 😂
بی تفاوت بود زندگی برام ولی الان یه ثانیه به نبودنش فک میکنم دیونه میشم همش میگم خدایا برای پسرم اتفاقی نیوفته نگرانش میشم خیلی مادر بودن واقعا حس خیلی زیبایی هست واقعا خداروشکر میکنم که یه فرشته کوچیک گذاشته تو دامنم خدایا به تمام کسایی که دلشون میخواد از این فرشته ها نصیب کن 🙏🏻❤😊😊
از بعد زایمان حساس تر شدم تندخو و کم حوصله و دائم خسته شدم
بی انگیزه شدم
چاق و بد هیکل شدم
همش دارم شوکولات میخورم اعصابم اروم بشه😐
با همسرم به خاطر خستگی خیلی تنش دارم
هر جا مهمونی میرم اخر شب وسط مهمونی گریه میکنم😓
کلا همش گریم میگیره زود
به شدت هم حرفای بقیه اذیتم میکنن
کلی پا درد و کمر درد و دست درد دارم
😅😅😅 خب یکم تغییر مثبت بگم
کسی حرفی بزنه میشورمش میذارمش کنار
رو بچم بی نهایت حساسم جوری که چپ نگاش کنن با من طرفن
یه عشقیو دارم تجربه میکنم یه احساس عجیبی تو قلبمه که همسنام که مادر نشدن درک نمیکنن
بزرگ شدم
طرز فکرم فرق کرده
کلا یه ادمدیگه شدم
زندگی قبل بچه برام بی معنی بود.واقعا نمیدونم چجور بگم از وقتی بچم اومده امید ب زندگیم بیشتر شده عشقیو دارم تجربه میکنم ک هرگز تجربش نکردم.هرروز هزاران بار خداروب خاطر وجودش شکر میکنم
قبلا به آرزوهام فکر میکردم تصورشون میکردم ولی بعد از به دنیا اومدن پسرم ديگه انگار آرزویی ندارم فقط دلم میخواد همه چیزای خوب برای اون باشه
با شوهرم غریبه تر شدم تنش هامون بیشتر شد فاصله هامونم بیشتر
قبلان خیلی دلم میخاستم بمیرم
ولی الان ک دخترم بدنیا اومده از فک کردن بهش میترسم
فقط میخام کنار دخترم باشم و همیشه خوش نگهش دارم...🙂
الان قدر مادرمو بیشتر می دونم و خیلی روی بچه ام حساسم خیلی با حوصله شدم با اینکه بعضی وقتا حوصله ای هیچی رو ندارم ولی به بچه با تمام توانم می رسم که محتاج کسی نباشم خلاصه خیلی خوبه بچه داریی انشالله اینایی که بچه ندارن خدا دامنشون رو سبز کنه 💖💖
بسیار متفاوت تر از قبل. بارداری اروم و راحتی داشتم ولی خب اخلاقم. بخاطر بهم ریختن هورمون ها یکم تند شده بود. بعد از بارداری اروم تر و صیورتر شدم اوایل شب بیداری ها عذابم میداد اما خداروشکر با وحود مامانم تونستم کمی استراحت کنم و ریتم زندگیمو به روال قبل برگردونم. دست همه مادران عزیز رو قلبا میبوسم. خدا نگهشون داره ما بدون اون ها هیچی نیستیم🌹🙏🏻🤍
الحمدلله امید به زندگیم بیشتر شده و قوی تر شدم
قبلا شاغل بودم، خیلی اکتیو و پرانرژی بودم و منطقی، الان زودرنج و خسته ام، موندن توی خونه با یه بچه که صد درصد بهم وابسته است خیلی پژمرده م کرده، با اینکه گاهی کمک دارم اما از اینکه کل روزها فقط کارم شده همین شستن و خوردن و خوابیدن حال دلم بده
صبورترشدم🙂
قبلا زود رنج بودم.
الانم هستم شاید بیشتر از قبل
بعد ۵ سال و یه بار سقط مادر شدم
باردارشدن و طول بارداری حتی زایمان بشدت سختی داشتم با اینکه خونه مامانم بودم اصلا استراحت نداشتم کسی کمکم نکرد فقط هفته اول شوهرم بودیکم استراحت کردم بعد از اون یکی نبود بعد زایمانم بچه رو نگه داره من بخوابم .حساسیتم نسبت به شوهرم بیشتر شده بود چون دور بودیم.اما با همه اینا تمام تلاشمو دارم میکنم مادر خوبی براش باشم.تمام درد و خستگی و بیخوابی هاشو به جون میخرم وقت و کل حوصله ای که دارم و صفر تا صدمو براش میزارم که فقط یه لحظه لبخندشو ببینم❤
خدایا شکرت که همسرمو دخترمو دارم❤❤
نظراتم تجربم بیشتر شده
خیییییلی خستم دست تنهام همش بهم چسپیده هیشکی دوسش نداره ازبس بداخلاقه تمام روزو مریضه قدو وزنش کمه پدرش نیس ک شیرین کاریاشو ببینه داغونم ولی هنوز پایدارم بخاطر بچه هام و خیلی دوسشون دارم من ب قربونشون برم❤
من دوقلو دارم اوایل حالت تهوع امونمو بریده بود خیییییلی اذیت شدم ولی چون بارداری اوله خیلی ذوق اینو دارم ک ب دنیا بیان تمام سختی های بعد زایمانم ب جون میخرم ولی مادرشدن خیلی حس شیرینیه امیدوارم به خوبی سلامتی بچه هام ب دنیا بیان بتونم مادرخوبی براشون باشم
خب من قبل اینکه مادربشم خب ازادتربودم حتی باذوق وشوغ آشپزی میکردم به کارای خانه میرسیدم اماخداشاهده ازوقتی بچه دارشدم فهمیدم چقدمادرشدن سخته بیشترمادرموفهمیدم که چه عذابی کشیده تامنوبزرگ کرده خب بامادرم همیشه دعوامیکردم چرابرات انقدمهمه که خواهرم یابرادرمبدبخته اصلابهشون فکرنکن اماازوقتی خودم مادر۳ تابچه شدم فهمیدم تحمل ندارم یک بچم به اون بچه دیگم بی احترامی کنه الانم در۲۴ ساعت کلا اگه ۳ ساعت بتونم بخوابم فوق العاده دختردومم یکسره بیداره وشبام هر۴۰ دقیقه بیدارمیشه وگریه میکنه امیدوارم خدابه همه مادراصبربده چون مادربودن وحشتناک سخته اخرسرم مردای انسان میگن مگه توازصبح تاشب چکارمیکنی درداینه که خانروبایدتمیزکنی بهتریناشپزیوداشته باشی بچروبتونی درست تربیت کنی نگران باشی یکسره که بچت مریض نشه ودراخرم هیچ بازنشستگی نداری مظلوم ترین انسانها به نظرمن هم ما مادرهاهستیم
عصبی تر شدم حس میکنم مسئولیتم زیاددددد شده کسی دوسم نداره واهمیت بهم نمیده همش حس میکنم مادر خوبی هم نیستم
من زوده بگم چون باردارم خیلی تهوع اذیتم کرد خیلی خسته بودم افسرده شدم اصلا حال نداشتم زندگیم از دستم رفته منی که اینقدر به خونه و زندگیم اهمیت میدادم همش بشور و بساب اما تو مدته این چند ماه واقعا خسته بودم کاری ازم برنمیومد الانم باید استراحت داشتا باشم کارای خونم افتاده گردنه شوهرم که اونم درست انجام نمیده بنظرم درکل بهم سخت میگذره فعلا
قوی تر شدم سعی میکنم بیشتر با دختر وقت بگذرونم و به آرزوهای که خودم نرسیدم دخترمو به تمام آرزوهاش برسونم
قبل جانا زندگی یه شکل دیگه بود خام بود هنوز تکامل پیدا نکرده بود ولی الان زندگی پخته شده و رو به تکامل پیش میره الحمدلله سختی های خودشو داره ولی شیرینه.مخصوصا که هر روز یه فن جدید میزنه و سورپرایزمون میکنه با پیشرفت هاش
حساس و زود رنج شدم دلم میخواد فقط گریه کنم حس میکنم هیشکیو ندارم تکیه گاه ندارم از حرفشون میترسم بچمواز دست بدم همش میگن مال تو نیس مال ما هست میترسم بزرگ شده یادش بدن بره طرف اونا و منی ک آروزی مادر شدن داشتم و ب باد بدن تربیت اونا رو دوست ندارم (پدر شوهر)
نیکی قبل بفکر اندام و خونش و چهرش بود.دغدغه ش همین چیزا بود.
نیکی بعد مادرشدن انگار یه زن کامل شده که فقط فکر سلامتی و بزرگ شدن دخترشه و خیلی حساس،دلسوز و دل رحم و نگران و ،فداکار شده و از خودگذشتگی زیاد داره و اون چیزایی که قبل مادرشدن براش مهم بود الان شده اولویت دوم سوم
قبلن با یه تو میفادم به گریه کردن وبه فکر مردن میفتادم ولی الان دنیام دخترمه ن گریه میکنم نه هیچی چون دخترمو دارم همین برام بسه میخام مامان خوبی واسه دخترم بشم
زودرنج عصبانی خسته روانی احساس میکنم هیچ انرژی ندارم افسرده
خانماا سلام تورو خدا بیاین کمک کمک کنید پسرم الان دوازده روزه که اسهال شدید داره دویار بردم دکتر میگن ویروسه دارو دادن ولی فایده ای نداره همون جوریه نمیدونم باید چکار کنم
سلام
آموزش آتلیه آنلاین✅
یه شغل خانگی میخواین بهترین کاره👍
دردوهفته میتونید ۵۰۰ الی ۱میلیون درآمد داشته باشین بستگی داره درکدام فضای مجازی فعالیت کنید🌹
فقط درهمین گهواره دردوهفته راحت میتونی ۷۰۰ هزار درآمد کنی✅
فقط با ۶۰ هزار تومان📸👌
کاملا حرفه ای✅
اگر میخوای یادبگیری کافیه درروبیکا پیام بدی
۰۹۳۶۸۹۸۲۴۶۶
آتلیه آنلاینpn
قبلا وقت و حوصله بیشتری داشتم حالا خوابم کم شده حوصلمم کم شده ...با اینکه کلی وقت خالی دارم ولی هیچ وقتی برای انجام کارام ندارم چون باید همش کنارش بشینم😂😂😂😂
فعلا دوماهه اس پسرم، حس خیلی خوبیه مادر شدم خدارو هزار مرتبه شکر ، قبلا یه جور دیگه قوی بودم و تکیه گاه همه ،ولی الان یه جور دیگه قویم و جان سخت و از خیلی لحاظ احتیاج به کمک دارم ،این احتیاج خیلی روحیمو گرفته ... جسمی خیلی خسته و تواناییم کم ولی حسابی جان سخت ... البته همه ی اینا احتمالا مربوط به عوارض زایمانه و چند ماه دیگه خوب بشم
به نظرم هیچ حسی قابل توصیف مادر شدن وجود ندارد اونهمه فشار اذیت که در بارداری میکشی زمانیکه بچت رو به آغوش میگیری و یه بار بهت میخنده تموم چیز ها از یادت میره یه مادر میتونه برا خنده بچش دنیاش رو بده
بيشتر به فكر خودم و سلامتيم هستم تا بتونم مامان بهترى باشم
عصبی روانی شدم نمیتونم خودمو کنترل کنم
صبور شدم، قدرِ مادرم رو بیشتر میدونم❤️
احساسی زود رنج دلسوز
تنبل بودم زرنگ شدم
نا امید بودم امیدوار شدم
خدایا شکرت
اعصابمو به کلی از دست دادم
نگران تر ،زودرنج تر 🥲
سلام مامانا پسر من خیلی ننگ شده جوری که یه چیزی میخاد بهش ندیم خود زنی میکنه و داد و بیداد میکنه بنظرتون طبیعیه خیلی نگرانم
حساس و زودرنج شدم...اما قراره پسرم ی مامان قوی داشته باشه♥️
من خیلی از درون تغییر کردم قویتر شدم فعال تر شدم با انگیزه تر شدم دل محکم شدم با اراده تر شدم
مریم قبل یه ادم وابسته و شکننده و ضعیف بود ولی مریم الان یه ادم قوی،که با هیچ بیدی نمی لرزه بخاطر پسرش
قبلا تنبل بودم الانزرنگشدم😄😄
خیلی دل نازک تر و حساس تر شدم.از کوچکترین اتفاقا میترسم🥲
شادی قبل از ازدواج یه ادم بود که مسئولیته همه رو بدوش داشت
بعداز ازدواج مثلا میخواست یکی تکیه گاهش بشه کلا شد کیسه بوکس خاندان جدید
سه ماه بعداز ازدواج باردار شدم نمیخواستمش ولیییییز
الان پنج ماهه احساس قدرت میکنم دخترم باعث شده قوی بشم بیتفاوت بشم گرگ بشم
از الان فقط حواسم به اینه که دخترمو اونجور که منو ازار دادن ازارش ندن
شادیه مادر رو خیلی دوست دارم تمام دنیا خلاصه شده تو وجود مامانمو دخترم
احساس میکنم به هیچکس حتی پدرشم نیاز ندارم
سلام
من خیلی استرس دارم
مادر شدن حس خوبیه
ان شاءالله چند هفته دیگه تجربه اش میکنم
ان شاءالله اولاد سالم و صالح و زیبا نصیب همه بشه
منم شامل این رحمت الهی بشم
الهی آمین
تغییراینکه قبلنا زندگی راحت تر بود باوجود بچه مسئولیتمون میره بالاترو زندگی سخت تر میشه
سه ماه اول بارداریم،ی شب نشد خوابم ببره،بدترین تهوع هارا تحمل میکنم بدون اون که غر بزنم،اگر غیر از این بود و مثل بودم زمین و زمان رو بهم میدوختم
من تازه فهمیدم باردارم...تواین زمان کم خیلی اذیت شدم...ایشالا بتونم مادر خوبی باشم براش
منک واقعا تغییر کردم صبور و اروم شدم و الان واقعا پدرو مادرمو درک میکنم ک چه زحمت هایی برام کشیدن
الان که دخترمو می بینم بیشتر توجه می کنم که همه کارهایی که حالا می تونیم به راحتی انجامشون بدیم رو یه روزی چقدر تو انجامشون ناتوان بودیم خدا با نشون دادن این کارهای بچه ها می خواد به ما مادرا و پدرها خودمون رو یادآوری کنه که روزی چقدر ناتوان بودیم و حالا باید برای اونها قدردان خداوند باشیم
وقتی قوی بودن تنها راهته و همه چیزو پشت سرمیزاری بخاطر زندگی بخشیدن .مژگانِ بعدازمادرشدن خیلی خیلی توانمندی داشت که فکرشو نمیکردم .بزرگترین تغییرم غلبه به فوبیاهای شدید و ترس و دردای فیزیکی زایمان بوده توبدترین زمان و مکان و بدون برنامه ختم بارداری همه چیزو بهم ریخت اما من ازپسشون براومدم
قبل از مادر شدن امکان نداشت آدم خوار باشم اما الان هرلحظه امکان داره این لقمه کوچولو رو قورتش بدم😍😋😋
خانما کسی از شما با رژیم غذایی، تععین جنسیت کرده ،،؟؟
احساس غمگینی شدید دارم
احساساتم نسبت به بچه ها رقیق تر شده تحمل ذره ای غم و ناراحتی و سختی شون رو ندارم
قبلا اینقدر جزئیات رفتاری بچه ها مورد توجه ام قرار نمیگرفت
الان قدر زحمتها و سختیهای پدر و مادرم رو بیشتر میفهمم.پخته تر فداکارتر و صبورتر از قبل شدم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.