سلام سلام مامانا اومدم تجربه زایمانمو بگم 😁
من ساعت ۶ صبح ۱۴۰۲/۱۲/۰۲کیسه آبم پاره شد توی ۳۶ هفته و ۴روز بودم‌بعد توی ۳۰ هفتگی هم دو دوز آمپول ریه زده بودم. و ی حجم خیلییی زیاد آب ازم خارج شد پس کاملا مشخصه کیسه آب با ترشح معمولی انقدر استرس نداشته باشیدددد و با هر ترشح توهم کیسه آب نزنید .
بعد اومدم توی گهواره سوال کردم که تا کی وقت برم بیمارستان بعضیاا همچین می‌ترسندن ادمو که بدو برو دیرم شده و... گفتم الان برم درجا برش میدارن بچه رو . در حد دو ساعت دوش گرفتم و وسایلمو جمع کردم و ساعت ۸ رفتم بیمارستان و بستری شدم و دهانه رحمم بسته بود دکتر بهم گفت اگه تا ۱۲ ساعت بعد دهانه رحمت باز نشه بچه رو در میاریم اکه باز بشه که وایمیستیم طبیعی زایمان کنی .تا ساعت ۶ عصر که تقریبا ۱۲ ساعت شده بود اومد معاینم کرد و گفت ۳ سانت باز شدی و باید طبیعی زایمان کنی تا قبلش درد داشتم با فاصله و قابل تحمل بود از ساعت ۷ تا ۹ دردام شدیدددد شد و دیگه یهو اومد معاینه کرد و گفت فول شدی و سریع بردنم اتاق مخصوص حدودا ساعت ۲۲:۱۰دقیقه بچمو بدنیا اومد و خداروشکر مشکلی هم نداشت و تو دستگاه نرفت .
اینم از زایمان من
سوالی داشتید بپرسید

۱۸ پاسخ

قدم نو رسیده مبارک عزیزم ایشالا همیشه سلامت باشه وزن و قدش خوب بود؟

خیلی ممنون که گفتی چجوریه آدم کلی استرس داره

منم دقیقا ۳۶هفته و۴روز کیسه آبم پاره شد ۳ماه پیش،پا تلوزیون نشسته بودیم منو شوهرم یهو پسرم تکون خورد و حجم زیادی آب ازم خارج شد،آنقدر استرس گرفتیم منو شوهرم
سریع شوهرم بغلم کرد انداخت تو ماشین نمیدونم چجوری خودمونو رسوندیم بیمارستان نیم ساعت بعدشم معاینه شدم۵فینگر بودم ولی خب چون سز میخاستم سریع سز شدم
اتفاقا من نیم ساعت بعد پاره شدن کیسم انقباضات وحشتناکی داشتم

خدارو شکر
قدمش خیر باشه

میشه بگی کیسه آب وقتی پاره میشه چطوریه مثلاً درحد نم دار شدن شورته یا بیشتر

مامان حسین بیمارستان بهار زایمان کردین؟
راضی بودین؟

مباركه عزيزم ❤️
از ساعت ٧ تا ٩ ك يهو فول شدي چه كارايي انجام دادي؟

عزیزم بهت گفته بودن که شاید زایمان زودرس داشته باشید آمپول ریه زدین

خداروشکر عزیزدلم خوش قدم باشه 💙👼🏼

مبارک باشه عزیزم 💜 بیمارستان بهار رفتی برای زایمان؟ دکترت کی بود ؟ روند زایمان طبیعی چطوریه اونجا منظورم از لحاظ رسیدگی و ایناس

یعنی تا چندساعت بعدکیسه اب پاره بشه برا بچه خطر نداره ..منم ۳۵ هفتگی کیسه ابم پاره شد وبدوبدو اخرشب رفتم بیمارستان ..اب زیادی اومد ..ولی الان خواهرم میگه توزود رفتی باید میزاشتی بچت چندروزم بعدم مشکلی نداشت ..ولی کلی اب رفته بود..

تاریخ لاکچری داشت واسه به به دنیا امدن چند کیلو به دنیا امد

عزیزم به سلامتی خداروشکر سالمه،برای ماهم دعا کن🥺

مبارک باشه.برای فول شدن و بار شدن رحم کاری کردید؟ورزش کردید؟
نی نی تون دستگاه نرفت؟

مبارکه 🥰 چرا توی ۳۰ هفته آمپول ریه زده بودین؟ ریسک زایمان زودرس داشتین؟

بسلامتی عزیزم مبارک باشه.خوش قدم باشه.وزنش چقدر بود؟؟؟

سلام عزیزم مبارک باشه قدم نو رسیده مبارک باشه
چند کیلو بود بچه تون؟مشکلی نداره؟

الحمدالله ،الهی شکر به خیر و خوشی زایمان کردین،ان شاءالله قدمش پر خیر و برکت به لطف خدا،برای ما هم دعا کنین

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۸ ماهگی
تجربه زایمانم 💫🤍❤💖
من روز دوشنبه ۱۴ اسفند ماه رفتم پیش دکترم معاینه تحریکی کرد و گفت سه سانت اندازه دو انگشت باز شدم بعد از معاینه لکه بینی گرفتم تا عصر شب درد داشتم نه در حد درد پریودی و نامنظم
رفتم حموم ورزش کردم دوش آب گرم گرفتم قر کمر رفتم
فردا ساعت ده صبح که بیدار شدم هیچ درد ی نداشتم فقط کمر درد پریودی که چند روزی بود داشتم
ساعت ۱۱ ی تیکه حالت ترشح غلیط و خونی
بیشتر شبیه لخته خون بود ازم اومد کارمو کردم ساعت ۱ رفتم بیمارستان
دکتر اومد معاینه کرد گفت همون دو انگشت دیروز
اولش نمی‌خواست بستری کنه و گفت هنوز دو انگشتی من گفتم درد دارم
آن اس تی وصل کرد و متوجه شد که من درد دارم بستریم کرد تا ساعت ۴ دردام خیلی کم بود ساعت ۴ اومد امپول فشار وصل کرد بهم
دردام‌زیاد تر از قبل شد و داشت منطم‌میشد ولی خیلی شدید نبود قابل تحمل بود
ساعت ۷ دکترم‌ اومد و کیسه آب و ترکوند ی آب داغ و زیادی ازم خارج شد
از اون موقع به بعد دردام منم تر و شدید تر شد ساعت ۹ تا ۱۰ توی اتاق راه رفتم بهم توپ داد روی توپ ورزش کردم
کمی غذا خوردم
ساعت ۱۰ و رب اومد معاینه کرد گفت ۵ ۶ سانتی ی ۵ دیقه ای دوباره راه رفتم. بعد ردی تخت دراز کشیدم و امپول و دوباره بهم وصل کرد ی دفعه انگار بدنم واکنش نشون داد ی درد شدیدی منو گرفت و احساس مدفوع زیاد داشتم. دکترم و صدا کردم گفت اون مدفوع نیس سر بچته اومد و با تعجب گفت فول شدی
همین الان معاینه کردم ۵ ۶ سانت بودی
خلاصه اومد و با چند تا زور دختر نازم به دنیا اومد🥰 ۴ تا هم بخیه خوردم
دخترم ۱۵ اسفند ماه❤ ساعت ۱۰ و نیم 💜۳۹ هفته و ۵ روز 🩵با وزن ۳۶۵۰ 🧡
مامان حسنا مامان حسنا ۶ ماهگی
😍تجربه زایمان من 😍
سلام مامانا من دیروز ۱۳اردیبهشت سال ۱۴۰۳ساعت ۲:۲۰دقیقه دختر کوچولوم بدنیا اومد
قبل از هر چیزی بگم که فقط خودتون میتونید به خودتون کمک کنید با ورزش و پیاده روی که خیلی مهمه
من ساعت پنچ صبح وقتی بستری شدم دهانه رحمم دو سانت بود بدون هیچ دردی رفتم بعد از اینکه قرص فشار بهم دادن کیسه آبم پاره شد ساعت هشت کم کم دردام در حد پریودی شروع شد که قابل تحمل بود بعد از دو ساعت ماما معاینه کرد گفت داری میشی سه سانت بازم دیگ ساعت ده به بعد دردام زیاد شد که بلاخره با تکنیک تنفس ماساژ روغن که همراهم باهام بود تا ساعت یک تحمل کردم بعد ماما اومد گفت هنوز چهار سانت نشدی دیگ داشتم نا امید میشدم اخه خیلی درد داشتم بلند شدم با هر توانی که داشتم ورزش ،ماساژ،کیسه اب گرم خودمو اروم میکردم اما نمیشد که آخرش گفتم فقط بیاید بی حسی که از کمر کنید که اپیدوراله ماما اومد گفت یه نیم ساعت تحمل کن میایم که نیم ساعتتش شد یک و نیم ساعت دیگ از تحملم خارج شد وقتی اومد معاینه کرد گفت تو که داری زایمان میکنی دیگ نیاز نداری و دکترمو خبر کردن تا دکتر اومد دیگ با دو تا زور زدن بچم بدنیا اومد خودمم باورم نمیشد که یهو از چهار سانت رسیدم به ده سانت فقط یاری امام علی و حضرت زهرا و اهل بیتش بود که من تونستم راحت زایمان کنم ❤️😍
مامان ابوالفض مامان ابوالفض ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
سلام .تجربه زایمان طبیعی که ۲ روز پیش بود
صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان بدون درد توی ۳۷ هفته بهم ختمب ارداری دادن چون کلستاز داشتم
از ۶ که معاینه شدم ۳ سانت بودم و هیچ دردی نداشتم
تا ۹ صبح بهم آمپول فشار وصل بود .ساعت ۹ معاینه تحریکی شدم ک واقعا درد داشت و در همون حین معاینه ماما وحشی کیسه آبمو زد ترکوند با سوزن 😑 یهو خونریزی کردم و آب ازم خارج شد . از ساعت ۹ تا ۲ ظهر دردای عجیب و وحشتناک داشتم ک دهانه رحمم شده بود ۱۰ سانت ک فول فول بودم .بازم به لطف ماما از ساعت ۲ تا ۵ عصر با دهانه رحم ۱۰ سانت درد میکشیدم و میگفتن زور بزن سرش دیده نمیشه
دیگ حوالی ساعت ۵ و نیم عصر بردنم تخت زایمان و بعد ۱۰ دقیقه پسر کوچولوم گذاشتن تو بغلم
زایمان وحشتناکی داشتم و اصلا دلم نمیخاد دیگه یادش بیفتم
بازم خداروشکر خداروشکر که نی نیمون سالمه و این کابوس زایمانم تموم شد . راسی بخیه هم داخلی فراوان و حارجی حدود ۷ تا خوردم که اونام درد عجیبی دارن و بعضی وقتا داخلیا میسوزه . نصیحت من ب شما فقد و فقد اینه ک یبوستی نشین .من یبوست دارم اصلا نمیتونم برم دسشویی و واقعا سخته واقعا سخت .
مامان پسرم مامان پسرم ۹ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان مهدیار مامان مهدیار ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من تو بیمارستان نجمیه تهران :
تو ۴۰ هفته و دوروز با نامه دکترم بستری شدم ساعت ۶ صبح بیمارستان بودم کارامو کردم معاینه شدم نیم سانت باز بودم بعد رفتم تو اتاق لیبر که یه تخت بود و وسایل ورزش و حموم اینا تخت زایمان فقط خودم بودم همراه خانوم میتونستم داشته باشم مامانم اومد آمپول فشار زد برام ساعت هفت و بیس دیقه صبح
دیگه بعد یه ربع کم کم دردام شروع شد یه ربع یه بار میگرفت ول می‌کرد ساعت ۹ صبح شدم دو سانت
ماماهمراهم گرفته بودم گفت ۴ ۵ سانت شدی من میام
دیگه پاشدم را رفتم ساعت ده صبح معاینه شدم بچه اومده بود تو لگن کیسه ابمو پاره کرد بعدش پاشدم ورزشامو توپ اینارو شروع کردم از ساعت ده تا ساعت یازده دردای وحشتناک داشتم که داشتم میمردم مامانم از اه و ناله من گریش گرفته بود ساعت یازده فول شدم ماماهمراهمم بود یکم ماساژ اینا داد یهو گفت فول شدی فول شدی برو رو تخت زایمان سریع دکتر خودمم مثه برق و باد اومد من دیگه دردام همراه زور بود شیش هفت تا زور زدم و برش داد البته سر کرده بود دیگه بچرو کشید بود ماماهمراهمم به زور من کمک می‌کرد شکممو فشار میداد ضربان قلبشم چک می‌کرد خلاصه پسر ما ساعت یازده ونیم صبح به دنیا اومد
با وجود نیم سانت باز بودن بعدم دکتر بخیه زد با اینکه سر کرد ولی یه کوچولو فهمیدم قبلشم که جفتو کشید بیرون و شکممو فشار اینا داد
سوالی بود در خدمتم
مامان ویهان مامان ویهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با آمپول فشار
اصلا نترسید مامانا همه چی قابل تحمله من ساعت ۶ صبح بستری شدم ساعت ۸ صبح قرص گذاشتن دهانه رحمم تا ساعت ۱۰ یک سانت و نیم باز شدم باز ساعت ۱۰یدونه دیگه قرص گذاشتن تا ساعت ۱۲ شدم دوسانت یکم پیاده روی و اینا کردم شد سه سانت دیگه دردام شدید میشد اومدن بهم سرم فشار وصل کردن از ساعت ۱ که ذره ذره داشت میرفت دکتر گف اگه بیشتر بره ممکنه رحمت بترکه دیگه دردام شدید میشد ولی خب قابل تحمل چون من درد پریودیم هم وحشتناکه واسه خاطر اون تحمل میکردم اومدن کیسه مو پاره کردن هیچی نفهمیدم فقط یلحظه دیدم شکمم یکم اومد پایین🤦🏻‍♀️😂دیگه گذشت تا ماماهمراه اومد با توپ ورزش داد رفتم آب گرم گرفتم کمرم اومدم رو توپ بالا پایین کردم تا که شدم ۶ سانت وقتی ۶ سانت شدم آمپول بی درد رو خواستم از شوهرم رضایت گرفتن دکتر بیهوشی اومد آمپول رو مثل سرم زد رو دستم و خودشم بالا سرم وایساد تا آخر بعدش دکترم نمیدونم یدونه آمپول دیگه هم زد بهم بیست دیقه ای زایمان کردم اصلا هم درد بخیه و برش و چه میدونم چی چیو نفهمیدم خلاصه که به خودتون استرس ندین اگه تو انتخاب دکتر و بیمارستان دقت کنین مطمئنا زایمانتونم راحت خواهد شد 🤗