۱۰ پاسخ

ببین حق داری ولی معمولا این چیزا دوره ای هست ببین خودت آرومی استرس نداری یا کلافه نیستی چطور باهاش حرف میزنی با چه زبونی و....

خانما جای من باشین چکار میکنین با شوهرم قهرم مشکل حدی داریم اومدم قهر خونه مامانم بلاتکلیف د اواره و در بدر شدم اعصاب برام نمونده تمام و فکر و ذکرم شده بلاتکلیفی دخترمم ک اگ ب چیزی دس میزنه میگم نکن یا میرم میارمش اگ چیزی نگم مامانم میگه اصلا بهش نمیگی نکن خو بچس گناه داره طفلکی خیلیییی ارو و ساکت بود وخوش خنده خوش رو خوش اخلاق از روزی ک این واکسن لعنتی ۱۸ ماهگیشو زدم از این رو ب اون رو شده دیونه شدم فقط جیغ میزنم و کفر میگم ک چرا زندگیم اینجوری شد بابای عوضیشم هر روز میاد دنبالش دخترم دوس نداره بره گریه میکنه منو میخاد بزور میره ‌شوهرم میگه حق نداری از خونه مادرت پاتو بزاری بیرو جایی بری یکی دوبار رفتم خونه داداش و و خاهورام اومد دم خونشون ابرو ریزی ب پا کرد خودشم اصلا انگار ن انگار اصلا ن میخاد ادم شه ن میگه برگرد ن طلاقم میده خرج دخترمم افناده گردنم از صب بیدار میشم با سر درد تا شب دخترم غذا نمیخوره از بعد واکسن تا الان ۱۰ روزی میشه مریضه تب داشت بی اشتها شده نق نقو شده هرکی میره بیرون اینم میخاد بره یعنی فقط بخاطر دخترم زندم وگرنه خیلی پیشا خودمو میکشتم راحت میشدم😭😭😭😭😭

از شیر خودت بگیرش شیر خشک بده من اینکارو کردم راحت شدم

عزیزم اشکال نداره میگذره روزی میرسه که دلت برای این شیطنت واذیتاش تنگ میشه
من دخترمو تازه از شیر گرفتم دلم برا وقتی که می‌چسبید بهم شیر میخواست تنگ شده برای چشماش موقع شیر خوردن

الهه جان
هممون همينطوري هستيم
من ديشب انقدر گريه كردم فقط و فقطم بخاطر درسام بود.گفتم چه غلطي كردم آزمون شركت كردم كه اين چند ماه مجبورم كمتر براش وقت بذارم.
به جان خودش قسم اگر بحث استرس آزمون و زمان و هزينه نبود راضي بودم ٢٤ساعته در خدمتش باشم.
و قبلش هم بودم،همه جا با خودم ميبردم و ميبرمش.سركار خريد گردش….
فقط الان اين آزمون لعنتي طوري بهم فشار آورده كه مجبورم براش كم بذارم.

من با این که مامانم کمکمه ولی خیلی سخته دارم به چوخ میرم شاید چون بچم خیلی شیطون وای دیگه کم آوردم

ببین عزیزم تا سه سالگی چون بچه جز مامانش به کس دیگه ای وابسته نیست و نمیتونه تنهایی بازی کنه غذا بخوره بخوابه جیش کنه بچه داری سخت تره بعد از سه سالگی یکم بهتر میشه چون مستقل تر میشن بازی کردن یاد میگیرن خوراکیو غذاشونو میتونن به تنهایی بخورن و از شیرهم جدا میشن تا اون موقع باید صبرمونو ببریم بالا با چیزای مختلف سرگرمش‌ کن و کم کم هم از شیر بگیرش دیگه بسه

ببین همه بچه ها همینن،دختر منم هیچی نمیخوره این نخوردناش داره اعصابم بهم میزنه،شبا تا دو بیداره نمیخوابه دو بخوابه ۷ پامیشه میشینه،من الان دوساله هیچ مهمونی نمیرم همش تو خونه نشستم از بس که با همه قریبی میکنه همش گریه یعنی یجا رفتم هفته پیش پوستمو کند از بس گریه و قریبی‌‌‌‌‌‌‌‌.....
یکسره داره تو خونه راه میره اصلا نمیشینه منم دنبالش باید برم تا یه وقت طوریش نره یعنی داغون شدم

بخدا فیفا شرایط منم همینه

منم خسته شدم هیچی نمیخوره فقط بالا میاره کم اوردم

سوال های مرتبط