سلام رفقا خوبید
بعضیاتون فک کنم در جریانید که بچه ی منو جاریم 2روز فرقشونه
و گاهی میریم خونه همدیگه که بچه ها باهم بازی کنن
امروزم اومدم پیشش
ولی یه پسر بزرگتر هم داره که 7،8سالشه
ولی جدیدا خیلییی رو مخ شده
امروز عطر زد تو چشم کمیل، راه میره هلش میده، یهو خرکي میگیرتش میکشه بچه رو(بچم چندین بار زار زد و دردش اومد) هی میگم زن عمو جان شما قهرمانی باید مراقب بچه ها باشی
داداش خودش و که حسابی میزنه میشینه رو بچه اون طفل معصوم که به قول مامانش چقر شده بسکه کتک خورده
خیلی بد هل میده بچه هارو
قبلا با کمیل خوب بود، یه مدته خیلی لجباز شده
چند روز پیش خونه ما دعوت بودن، یهو زد در باسن من
به حدی عصبی شدم، فقط یه نفس عمیق کشیدم و با اخم و جدی گفتم که اصلا از این کار خوشم نمیاد و دیگه تکرارش نکنه
نمیدونم جدیدا چش شده
بچم هنوز داره اشک میریزه
چشمش میسوزه هی
آب گرفتم، ولی قرمزه قشنگ
موندم باهاش چه رفتاری کنم، هی میاد میگه نز عمو بریم سوپر مارکت گشنمه، یه بار بردمش کلا، ولی تا رفتیم میگه اسباب بازی میخام، اینو میخام اونو میخام

۱۰ پاسخ

عزیزم ببخشید طولانی بود نتونسم تا اخر بخونم اون رفتارات بچه ۷ساله خیلی میشه گف طبیعخ خیلی از بچها اینجور حسادت دارن چکن توجه ب اون بچها کوچیکتر از خودش بیشتر حسادت میکنه پس من ی راهکار میدم هر سریع ک اونجا میری شده ی خوراکی ی اسباب بازی کوچیک براش ببر بگو اینو کمیل برات خریده گفته ک خیلی دوست داره این خیلی تاثیر داره رو رفتارش

رفت و آمدتو کم کن خلاص

دیگه رفت آمد نکنید اگه اونا میان بهونه بیار

مامان کمیل میشه شخصی را چک کنید. ممنون

سلام عزیز دلم برکت خدا باهات باشه من حدس می‌زنم به احتمال خیلی زیاد این بچه پیش فعالی داره گلم میخوای شماره یه دکتره آنلاین رو بدم باهاش صحبت کنید گلم.

دختر خواهر شوهر من🙃😐مجبورم تحملش کنم چون مادرش برام عزیزه

رفتارشون چه جوری باهاش درست توجه میکنن بهش؟ اگه توانایی دارن با یه مشاوره کودکان صحبت کنن تا راههایی رو بهشون آموزش بده که از حسادتش کم بشه و احساس مسئولیت کنه.

عه انقد بدم میاد از این بچه های تو مخی دختر منم همیشه تنها میمونه بچه های جاریم و خواهر شوهرام خیلی بیشعورن اصلا دخترمو بازی نمیدن منم سر این موضوع چندین بار دعوام شده باهاشون

منم دقیقا پسرم با پسرجاریم تفاوت سنیشون کمه.ینی قراربود ک تو ی ماه بااخلاف۱۰روزبدنیابیاد.اماخب اون۷ماه بدنیااومد. اون جاریم پسربزرگترش۵ساله ک ماازدواج کردیم. ازهمون اول بهش رو ندادم جدی برخورد کردم.حساب میبره. دقیقا منم وقتی میرفتم اون بچمو میزد واذیت کرد اما دوراز چشم من. واسه همون بیشتراوقات سعی میکردم پیش بچم باشم یا حواسم ب اون بچه بزرگترباشه ک کرم نریزه. بیشتر مواظب اون بچه بزرگه باش تا ی وقت خدایی نکرده بااین هول دادنا واین کارا بچه روداغون نکنه.الانم ک بچه هامون۴سالش شده چون بچه اون خعلی اذیت میکنه دیگه زیاد مثل قبل رفت وامدنداریم

من ک اصلا اعصابم نمیکشه
خیلی تند و جدی باهاش برخورد میکنم جلو خانواده اش ک بفهمه
بچه مگه از سر راه اومده دور از جونش چشمش چیزی بشه کی جواب میده

سوال های مرتبط

مامان لپ قرمزی مامان لپ قرمزی ۲ سالگی
سلام از یه مامان خسته با یه نی نی شیطون ،خانما دخترم بیش از اندازه شیطون با این که اینقدر مواظبشم همش تو در و دیواره هر روز میخوره زمین هزار تا بلا سرش میاد که دیگه پریشب خورد زمین دماغش پر خون شد مجبور شدیم ببریمش ازش عکس بگیریم و دکتر و. ... یه اتاق اسباب بازی داره که هیچ علاقه ای به هیچ کدوم نداره اینقدر که تو اتاق طنین اسباب بازی هست تو خانه بازی ها نیست فقط علاقه داره بره با وسیله های خطرناک بازی کنه اصلا درست غذا نمیخوره نگاه به عکسش نکنین ما کلا استخون درشتیم شاید در روز چند قاشق غذا میوه هم که خدا رو شکر اصلا انواع میوه براش میخرم لب نمیزنه گفتن بزار جلو خودش بخوره همه رو امتحان کردم اصلا نمیخوره شیر بهش ندادم بازم نمیخوره شربت سانستول و هزار چیز دیگه واقعا کم آوردم درسته میگن بچه ها رو با هم مقایسه نکنین ولی نوه داییم اومده بود خونمون انقدر این بچه متین و آروم همسن دختر منم هشت قشنگ بازی کرد غذا خورد مامانش میگه تا حالا نخورده زمین بعد من همش باید تنم به خاطر طنین بلرزه باورتون میشه چقدر موهام سفید شده تو این سن فقط یه مامان که بچش مدل بچه من درکم می‌کنه واقعا خسته ام
مامان عسل مامان عسل ۱ سالگی
خانوما دیروز خیلی ناراحت شدم.
راستش عصر که میشه بچه های همسایه میریزن بیرون بازی میکنن
همیشه شوهرم بچه رو میبرد با بچه ها بازی میکرد
ایندفعه من رفتم دیدم مامان یکی از بچه ها تا من و دید همینطوری بی دلیل از سر عقده به دخترش یواشکی گفت با بچه من بازی نکنه
حالا همیشه شوهرم میگفت این دختر همیشه میاد بازی میکنه
بعد بچه من مثل همیشه با شوق رفت سمت دختره
دیدم دختره باهاش بازی نمیکنه از اون ور توپ هم خورد تو سر بچه من
منم به دختره گفتم نی نی ما اومد سمت تو تا بازی کنه باهات تو بازی نکردی توپم خورد تو سرش
بعد بلند به بچه ام گفتم دیگه نرو سمت دختر بچه نمیخواد باهاش بازی کنی
دختره هم ناراحت شد رفت به مامانش گفت
زنیکه فکر کرده میتونه قلب پاک بچه ها رو از هم جدا کنه
اخه بگو خودت عقده داری یا روانی هستی چیکار به بازی بچه ها داری؟
اگر تو به بچه ات میگی بازی نکن منم میگم بازی نکن
واقعا خیلی زشته بزرگترها خودشون و قاطی بچه ها میکنن
الان بچه من نمیفهمه ولی اگر بزرگتر بود حتما میفهمید دلش میشکست بابت این رفتار..