۹ پاسخ

انقدر بدم میاد بی خبر کسی بیاد

همیشه همینه بابا
بیخیال
دقیقا روزی که بهم ریخته است یکی میاد
روزای دیگه که پاره میشی تمیز و مرتب هیچکس نمیاد

بهم فحش بدن ولی کسی سرزده نیاد یا یکیو ک دعوت گرفتم بگه ب فلانی ام بگو بیاد اونجا

فداسرت بابا همه زندگی ها همینه

وای من هزار بار اینجور شدم😂😂

غلط کرده فکری کنه با دوتا بچه منم پدرشوعرم خیلی وقتا شده اومده از قبل میدونستم اما مرتب نکردم خونه بچه دار همیپه

خیلی ناراحته خودش بیاد جمع کنه

بهش ميگفتي پريودم🤣🤣🤣🤣

😂😂😂😂ولشکن بابا

سوال های مرتبط

مامان لپ قرمزی مامان لپ قرمزی ۲ سالگی
سلام از یه مامان خسته با یه نی نی شیطون ،خانما دخترم بیش از اندازه شیطون با این که اینقدر مواظبشم همش تو در و دیواره هر روز میخوره زمین هزار تا بلا سرش میاد که دیگه پریشب خورد زمین دماغش پر خون شد مجبور شدیم ببریمش ازش عکس بگیریم و دکتر و. ... یه اتاق اسباب بازی داره که هیچ علاقه ای به هیچ کدوم نداره اینقدر که تو اتاق طنین اسباب بازی هست تو خانه بازی ها نیست فقط علاقه داره بره با وسیله های خطرناک بازی کنه اصلا درست غذا نمیخوره نگاه به عکسش نکنین ما کلا استخون درشتیم شاید در روز چند قاشق غذا میوه هم که خدا رو شکر اصلا انواع میوه براش میخرم لب نمیزنه گفتن بزار جلو خودش بخوره همه رو امتحان کردم اصلا نمیخوره شیر بهش ندادم بازم نمیخوره شربت سانستول و هزار چیز دیگه واقعا کم آوردم درسته میگن بچه ها رو با هم مقایسه نکنین ولی نوه داییم اومده بود خونمون انقدر این بچه متین و آروم همسن دختر منم هشت قشنگ بازی کرد غذا خورد مامانش میگه تا حالا نخورده زمین بعد من همش باید تنم به خاطر طنین بلرزه باورتون میشه چقدر موهام سفید شده تو این سن فقط یه مامان که بچش مدل بچه من درکم می‌کنه واقعا خسته ام
مامان کمیل مامان کمیل ۲ سالگی
سلام رفقا خوبید
بعضیاتون فک کنم در جریانید که بچه ی منو جاریم 2روز فرقشونه
و گاهی میریم خونه همدیگه که بچه ها باهم بازی کنن
امروزم اومدم پیشش
ولی یه پسر بزرگتر هم داره که 7،8سالشه
ولی جدیدا خیلییی رو مخ شده
امروز عطر زد تو چشم کمیل، راه میره هلش میده، یهو خرکي میگیرتش میکشه بچه رو(بچم چندین بار زار زد و دردش اومد) هی میگم زن عمو جان شما قهرمانی باید مراقب بچه ها باشی
داداش خودش و که حسابی میزنه میشینه رو بچه اون طفل معصوم که به قول مامانش چقر شده بسکه کتک خورده
خیلی بد هل میده بچه هارو
قبلا با کمیل خوب بود، یه مدته خیلی لجباز شده
چند روز پیش خونه ما دعوت بودن، یهو زد در باسن من
به حدی عصبی شدم، فقط یه نفس عمیق کشیدم و با اخم و جدی گفتم که اصلا از این کار خوشم نمیاد و دیگه تکرارش نکنه
نمیدونم جدیدا چش شده
بچم هنوز داره اشک میریزه
چشمش میسوزه هی
آب گرفتم، ولی قرمزه قشنگ
موندم باهاش چه رفتاری کنم، هی میاد میگه نز عمو بریم سوپر مارکت گشنمه، یه بار بردمش کلا، ولی تا رفتیم میگه اسباب بازی میخام، اینو میخام اونو میخام