۸ پاسخ

اعصاب خودتو کنترل کن! اون تو الان پشت پناه خودش میدونه! الان بگی خسته شدم نمیتونم هولش دادم بعدا سرش داد میزنی بعدا کتکش میزنی...... ببین اگه بچه با همچین شرایطی بزرگ بشه از نظر روانی دچار آسیب میشه
منم خیلی عصبی میشم ولی کاری نمیشه کرد نفس عمیق بکش یه لیوان آب بخور بعد بغلش کن. این بچه ها تا عبد بچه نمیمونن سال دیگه اینقدر وابسته نیستن! با پدرشون میرن بیرون. ما میتونیم استراحت کنیم😉🥰

چقد شبیهیم
منم فکر میکردم بچه منه ک بازی با خودش بلد نیست و همش چسبیده بهم.
منم گاهی از دستم درمیره دادم درمیاد ولی فوری اشک تو چشمم جمع میشه
آخه خیلی کوچولن گناه دارن دنیاشون همینه دیگه
ما باید صبرمونو زیاد کنیم

منکه یه پسر ۱۱ ساله دارم اصلن کوچیکه چند وقته نمیزاره داداشش بره سمتش جیغ داد که تو برو ناهار درست کردنی بغلش میکنم که گریه نکنه خیلی جدیدن عصبی شده نمیدونم برا دندونشه یانه خودمم کم آوردم دیگه 😔

وااااي نگو كه خدا عمر بده دخترم دلم خونه 🥺همش ميگه بغلم كن و باهام بازي كن همش غر خونم بهم ريخته اصلا نميتونم جم و جور كنم سر واسم نمونده منم گاهي رد ميدم داد ميزنم و خودم ب شدت پشيمون ميشم يه عالمه قربون صدقش ميرم ولي واقعا بعضي اوقات از كوره در ميرم يكسره ماما ماما ما ما

اخی عزیزم.اشکال نداره.والا ازبس اذیت می کنن ادم کم میاره.بغلش کن قربان صدقش برو اروم میشی.اونم یادش میره

وااااااااااااااااااااای چقدر شما منید !!!! 😳😵‍💫
پسر من مثل چسب به من چسبیده دائم !
منم دقیقا دیشب دیگه کلافه شدم سرش داد زدم فقط ، خدایی هولش ندادم ، فقط داد کشیدم .....
واااااااااااااای بعدش بچم کم توقعیش شد از من ، اینقدر لب ورچید و گریه کرد که یک عذاب وجدانی گرفتم ، خودم باز چقدر گریه کردم 😭
اینقدر صورتشو بوسیدم ، دستاشو بوسیدم ،گفتم تو رو خدا مامانی رو ببخشی 😭
آخه بابا ...
عین چسب چسبیده به من ، منم توو آشپزخونه پای گاز بودم ، خیلی خطرناک بود ، یک لحظه کنترل از دستم خارج شد داد کشیدم سر بچم 😭
خدا منو ببخشه 😭

پسرمنم دقیقا همینحوره از صبح که بیدارمیشه یا بند میگه ماما ماما ماما دیونه م میکنه چاره جیه زودبزرگ میشن میگذره اینروزا هم

حق داری بابا.پدرمون درومده.ماام ربات نیستیم که

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی ♥ مامان امیرعلی ♥ ۱ سالگی
باورتون میشه یک بچه یک سال و نیمه منو روانی کرده؟ واقعا روانی شدم.
این بچه از صبح تا شب نق میزنه گریه میکنه یعنی یک دقیقه از دستش آسایش نداره
همش بهونه میگیره از دستش هیچ کاری نمیتونم بکنم حتی نمیتونم غذا بخورم.
مگه من بچه دیگران رو ندیدم والا من بچه دیدم خودش با خودش بازی میکنه مامانشو اذیت نمیکنه
اما بچه من منو روانی کرده توقع داره صبح تا شب بشینم کنارش باهاش بازی کنه
خب اون بچه است از بازی کردن خسته نمیشه اما من چند ساعت مگه میتونم باهاش بازی کنم خب اصلا چه بازی کنم؟! اگه من باهاش بازی کنم بعد کی غذا درست میکنه کی ظرفا رو میشوره کی لباسا رو بشوره، بچه من در روز یک ساعت میخوابه من توی اون یک ساعت به کدوم کار برسم، حتی اگه هیچ کار نکنم کنارش بشینم بازم راضی نمیشه میگه بیکار نشین کنارم حتما باهام بازی کن در غیر این صورت گریه میکنه، تنها در یک حالت این بچه ساکته اونم وقتی که گوشی بدم کلیپ نگاه کنه خب من که صبح تا شب نمیتونم بهش گوشی بدم اونجوری مغزش آسیب میبینه من در روز نهایت یک ساعت بهش گوشی میدم اونم وقتی کار واجب دارم، بنده خدا مامان یا زن داداشم گاهی بهم زنگ میزنن باهام صحبت کنن بچه ام نمیزاره بعد‌ اونا میگن نشد ما یک بار به تو زنگ بزنیم صدا گریه بچه ات نیاد، نمی‌دونم واقعا از دستش چیکار کنم همش میچسبه به من همش غر میزنه
قبل بچه دار شدن واقعا تصور نمی‌کردم تبدیل بشم به یه مامان بی اعصاب، من قبلا اینجوری نبودم این بچه منو اینجوری کرد چند ماهه اینطوری شده جاییشم درد نمیکنه الکی فقط بهونه میگیره