۶ پاسخ

عزیزم والا شوهرای ما شبا میان خونه یاگوشی دستشونه یاخوابن.من بادوتابچه خیلی سختمه ولی چه میشه کرد.شرایط شما خیلیی سختتره نمیشه کارشو عوض کنه .پسرت چاردستوپامیره؟

منم شرایط شمارو دارم عزیزم تازه من شاغل هم هستم، علاوه بر کارای خونه و بچه داری باید بفکر کارمم باشم
شهره غریب دور از خانواده ام زندگی میکنم و بچه اولم هستش و هیچ تجربه ای ندارم و تو این شهرم هییییشکی و ندارم که بخام دو ساعت بچم و پیشش بزارم تا جایی برم یا به کارای بیرونم برسم.منم کاهی اوقات خیلی خسته میشم شمارو ام قشنگ درک میکنم ،اما این روزام میگذره و بچه ها بزرگ میشن و روزی میرسه که با خودمون میگیم کاش بیشتر قدر اون روزا رو میدونستیم🥲

عزیزم مام شرایط شمارو داریم ...من خانوادم چند تا کوچه فاصله داریم ولی شاید باورت نمیشه انگار ن انگار ...من چند روزه نتونستم حموم برم شوهرمم دیر میاد...چاره چیه ..منم دیشب کلی گریه کردم گفتم خدایا با اونایی ک شهرستان دور از خانواده زندگی میکنن فرقی ندارم
شوهرمم همش سرکوفت میزنه ک خانوادت نمیان

عزیزم اکثر ما شرایط شما رو داریم
ببین من از ساعت ۷ صبح تا ۱۰ شب با پسرم تنهاییم
فقط یه یک ساعت همسرم برای ناهار میاد و میره
سعی کن لذت ببری خیلی سخته من خودم خیلی خسته ام .از روز زایمان یه خواب راحت نداشتم .اما میدونم یه روزی دلم برای این روزا تنگ میشه

درخواست دوستی بنیره بوم

میایی پی ویی؟

سوال های مرتبط

مامان 💋مازیارجون💋 مامان 💋مازیارجون💋 ۱۰ ماهگی
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱۰ ماهگی
دلنوشته های یک مادر:

امشب بعد از مدت‌ها شب برق رفت. آنیسا داشت واسه خودش بازی میکرد
منم کتاب می‌خوندم
یهو خونه ظلمات شد ، بچه م یه دفعه ساکت شد ،همون لحظه بهش گفتم مامانی من اینجام ، بیا بغلم
بچه م مثل پرنده بی‌پناه اومد سمتم ،
بغلش کردم شمع روشن کردم
اونم بعد از یه کم بازی تو بغلم پلک هاش سنگین شد
اومدم بزارم ش تو تشک بازی ش بیدار شد گریه کرد
اونقدر که کبود شد. انگار بچه م ترسیده بود که من برم
دوباره بغلش کردم بوسش کردم خوابوندمش
بازم تکرار شد
دفعه سوم بچه م دست کوچیکش رو گرفت به پلاک گردن م
همون که باباش واسه به دنیا اومدن آنیسا خریده بود.
من بهش میگم گردن بند مادری
چون یک مادر ه که بچه ش رو بغل کرده
یهو به خودم گفتم دختر ناحسابی
کجا میخوای بری ، نهایتاً میری اینستا گردی و گوشی گردی
حالا نری چی میشه
این دوساعتی که برق نیست بچه ت تو بغل ت باشه چی میشه ؟
چشم بهم بزنی بزرگ شده و دیگه تو بغل ت جا نمیشه
همون جا نشستم رو مبل آنیسا هم تو بغلم
که لااقل بچه م دوساعت بی دغدغه بخوابه
گاهی اونقدر عجله داریم که یادمون می‌ره ،چه قدر واسه داشتن شون دعا کردیم ، سختی کشیدیم
چشم بهم بزنیم تو بغل مون جا نمیشن
پس تا وقت هست بوشون کنیم ،
بوی بهشت میدن
بوی خوش معصومیت 💚🥺👶🥰💕🌠🌈🌾🪐💞💞🥺🥺