سلام خانما،در مورد زایمان سزارین و تجربه ام ،اکثرا خانما تجربشون رو نوشتن تا کمکی به بقیه بشه،دوتا نکته ی کوچیک بود که من توی زایمانم انجام دادم شاید زیاد به چشم نیاد اما واقعا کمکم کرد خواستم باهاتون درمیون بزارم شاید به درد خورد.
اول اینکه توی سزارین دوتا قسمت بد داریم که همه ازش مینالن،یکی فشار دادن شکم و یکی راه رفتن و در اصل پایین اومدن از تخت ..
من توی زایمانم کاری که کمکم کرد این بود که پمپ درد گرفتم .و توصیه میکنم بگیرید و حتما هم با خودتون شیاف اضافه ببرید چون بهتون فقط هر ۸ساعت میدن و زودتر از اون نمیدن .پمپ دردم خودشون تنظیم میکنن که چه مقدار وارد بدنتون بشه اما هر وقت دردتون اومد دکمش رو فشار بدید تا مواد بیشتری وارد بدنتون بشه.اما در مورد فشار دادن شکم ،زمانی که میومدن شکمم رو فشار بدن بهشون میگفتم میشه ۵ دقیقه دیگه بیای، و بعدش دکمه پمپ دردا میزدم تا ۵ دقیقه بعد که پرستار بیاد کلی دردم کم میشد و درد فشار دادن قابل تحمل میشد.برای بلند شدن از روی تخت هم حتما این کارو بکنید چون اون لحظه ادم یادش نمیمونه اما سر تخت رو به کمک دکمه هاش بالا بیارید کامل که حالت نشسته بشه و اینجوری راحت تر میتونید بلند شید و فشار کمتری به بخیه هاتون میاد.

۶ پاسخ

این دو مورد ک گفتی خداروشکر من اصلا اذیت نشدم
همه مثل هم نیستن من اومد شکممو فشار داد گفتم دیگ فشار نده گفت اگ میخوای فشار ندم زور بزن منم زدم همه چی خوب بود
سزارین شرفش می ارزع ب طبیعی
من اول درد طبیعی کشیدم بعد سز شدم لز اون موقع چشام درد میکنه بس زور زدم

ممنونم خانوم گل.حتما یادم میمونه.قدم نو رسیده مبارک

چقدر شکم رو فشار میدادن برا من ی بار اومدن😶

منم پمپ‌درد گرفتم‌خیلی خوب بود

و در مورد بی حسی و بیهوشی باید بگم که درسته تو بی حسی میشه بچه رو دید ولی کمر درد همراهشه.من بیهوشی بودم خدادوشکر هیچ مشکلی برام پیش نیومد.و بیهوشی عمومی بود اگه اشتباه نکنم که اصلا سر درد و کتف دردم نگرفتم حتی نیاز به کافئینم نبود.
و یه نکته ی دیگه میگن تا زمانی که شکمتون کار نکرده باید فقط مایعات بخورید شاید حتی یه شبانه روز بشه حواستون باشه بعد از اینکه شکمتون کار کرد یهو غذای سفت و ....نخورید من بعدش یه تیکه کمپوت گلابی خوردم مرگا جلو چشمم دیدم بس که دلم ررد گرفت که مجبور شدن مجدد منا بستری کنن

واقعا ممنون عزیزم‌من از پیامت اسکرین شات گرفتم

سوال های مرتبط

مامان عشق مامان بابا مامان عشق مامان بابا ۸ ماهگی
تجربه ی من از سزارین..
همه چیزش عالیه..
حتما از پمپ درد و شیاف دیکلوفناک قبل از شروع دردها استفاده کنید..

میگن فشار شکمم بده، اما واسه منو ۳بار فشار دادن اصلا دردم نیومد چون تو بی حسی اینکار رو انجام میدن نترسین..


فقط اینکه بدتریییییین چیز تو سزارین برای بار اول بلند شدن از تخته، پیشنهاد میکنم نیم ساعت تا ۴۵دقیقه قبل از بلند شدن از تخت و راه رفتن حتماااا از دوتا شیاف دیکلوفناک استفاده کنید..
من الان پاشدم، مامانم منو شست ینی مثل یه آدم فلجی بودم که تا آخر عمر نمیتونه راه بره، و از همه بدتر راه رفتن و برگشتن و دراز کشیدن روی تخته، بهتون بگم یک ساعت طول کشید تا روی تخت دراز بکشم، به همه فحش میدادم شوهرم مادرم پرستارا میخواستن حرف بزنن میگفتم حرف نزنین ازتون بدم میاد، حالا ببینین چطور بودم..
بعدش که رفتم رو تخت کلی گریه کردم..
فقط یادتون نره قبل از بلند شدن شیاف دیکلوفناک استفاده کنید..
درد و سوزشم مثل این بود که با چاقو خام خام یجای بدنمو برش دادن و روش نمک ریختن..

الانم از فشار زیادی که روم بود سردرد گرفتم

این تجربه ی من بود، شاید برای کس دیگه اینطور نبوده باشه
مامان الوين 👶🏼 👣🧡 مامان الوين 👶🏼 👣🧡 ۵ ماهگی
مامانا تجربه ي زايمانم (سزارين ) كه نوشتم بهم گفتيد از درد بعدشم براتون بيام بگم.
تاچند ساعت كه اثر بيحسي هست و درد و حس نميكني من وقتي كه تو اتاق عمل بودم به دكترم گفتم زمان بيحسي شكممو فشار بديد بعدش ديگه فشار نديد ، دكترم گفت ما تو بيحسي قشنگ شكمتو فشار ميديم ولي بعدشم كه رفتي تو بخش بايد بيان برات ١/٢ بار فشار بدن چون خون لخته بشه داخل شكم خطرناكه.
وقتي اومدم تو بخش برام شياف زدن پمپ دردم كه داشتم دردش قابل تحمل بود پرستارا ١/٢ بار اومدن شكممو فشار دادن ولي نه اونجوري كه فكر كني يه كوچولو كه قابل تحمل بود .
بهم گفتن تا زماني كه خوب بيحسيت نرفته اصلا تكون نخور حتي سرتم تكون نده با چشمات اينور اونور و ببين . بعد ٦ساعت هم گفت ميتوني مايعات بخوري
تا ميتونيد نسكافه ومايعات زياد بخوريد .
بعد ٨/٩ ساعت هم گفتن بلند شم راه برم من از خدام بود كه هرچي زودتر بلند بشم چون احساس ميكردم كمرم داره خشك ميشه اينقدر كه تكون نخوردم. از اولين درد راه رفتن بخوام بگم من قبلش شياف زدم پمپ دردم كه داشتم
وقتي از رو تخت بلند شدم يه كوچولو سخت بود ولي قابل تحمل بود . بعد اونم هر دفعه كه بلند ميشدمو راه ميرفتم بهتر ميشد
كلا هرچي سعي كنيد بيشتر راه بريد زودتر خوب ميشيد .
ايشالا همتون زايمان خوبي داشته باشيد و نينيتونو به سلامتي بغل بگيريد ❤️
مامان گرشا💙 مامان گرشا💙 ۷ ماهگی
سلام به همگی بلخره بعداز ۵ روز فرصت کردم و بیام از تجربه زایمانم بهتون بگم

من بخاطر IUJR بودن بچه ۳۷ هفته بهم ختم بارداری دادن و من سزارین شدم
تجربه هایی که از عمل سزارین داشتم رو بهتون میگم شاید به دردتون بخوره:
۱.سوند اصلا درد نداره فقط یه مقدار سوزش داره به شخصه ترسم از سوند خیلی زیاد بود اما واقعا چیز خاصی نیست
۲.من بی حسی از کمر داشتم عوارض خاصی نداشتم فقط یه مقدار الان کمر دردم که اونم تا دو هفته عادیه
بی حسی یه خوبی که داشت تا بچم دنیا اومد اومدن گذاشتنش کنار صورتم که واقعا بهترین حس دنیارو اون لحظه تجربه کردم😍
فقط برای بی حسی یه جا اذیت شدم اینکه مایع نخاعی رو پیدا نمیکرد و چند باز امپول رو در اورد و زد تو کمر من این یه خورده اذیت کننده بود برام فقط همین
۳.زمانی که بی حس هستید یا بی هوش هستید تاکید کنید شکمتون رو فشار بدن جون واقعا درد غیرقابل تحملی داره برای من یه بار موقع بی حسی فشار دادن چیزی متوجه نشدم یه بارم وقتی تو ریکاوری بودم با اینکه هنوز پاهام بی حس بود اما اثر بی حسیه کم شده بود وقتی شکممو فشار دادن خیلی درد داشتم
۵‌.پمپ درد حتما بگیرید خیلی خوبه و خیلی به دردتون میخوره
ادامه در کامنت👇😃
مامان پرنسا مامان پرنسا ۸ ماهگی
سلام من شنبه سزارین شدم بیمارستان قمر
میخواستم تجربه زایمانم رو بگم
من برای تشکیل پرونده رفته بودم که دکترم تماس گرفت گفت همون لحظه بستری بشم برای زایمان اولش خیلی استرس داشتم کارامو انجام نداده بودم و خیلی هنگ بودم ساعت ۱۲ و نیم ظهر رفتم اتاق عمل و یک و ده دقیقه بچه به دنیا اومد رسیدگیشون خیلی عالی بود واقعا پرسنل خیلی خوش اخلاق و مهربونی داشتن من اتاق خصوصی و پمپ درد هم گرفتم تنها چیزی که خیلی درد داشت اولین باری که دست و پاهامو روی تخت تکون دادن و دو بار هم شکمم رو فشار دادن که واقعا درد داشت من آستانه دردمم پایینه واقعا دردم شدید بود ساعت های یک شبم اومدن خودشون رام بردن که پمپ دردم تموم شده بود و دردم زیاد بود برام دو تا شیاف گذاشتن و دردم کم شد بعدش چندبار دیگه راه رفتم که باعث شد دردام کمتر بشه ساعت تقریبا ۱ ظهر هم مرخص شدم در کل من از بیمارستان قمر خیلی راضی بودم همه ی کارها رو خودشون انجام میدادن و پرسنلش با رفتارشون باعث میشدن آدم احساس خوبی داشته باشه
مامان دیان مامان دیان ۸ ماهگی
#تجربه سزارین🌷🌻پارت سوم
بعد بهم نشونش دادن خیلی کوچولو بود ۲۶۰۰ بود و وقتی صداشو شنیدم به قدری حالم بد بود که فقط چشممو بستم بعد تکنسین بیهوشی بهم گفت خوبی مامان گفتم حالت تهوع دارمو آممول زد توسرمم و بعدش چندتا تکون و فشار حس کردمو بعد گفتن تموم شد و منو از روی تخت جابه جا کردن به قدری میلرزیدم و حالم بد بود که هیچی متوجه نمیشدم مسئول اتاق عمل میگفت نترس از عوارض بی حسیه و بعد بردنم توی ریکاوری و حتی هیتر جوابگوی لرز من نبود تا انتقالم به بخش هم لرز داشتم توی ریکاوریم شکممو فشار دادن اما من اتقدر حالم بد بود که متوجه اون نشدم حتی بعد از انتقال به بخش بازم میلرزیدم بعدش اومدن کلی سرمو اینا زدنو پمپ درد هم داشتم و خیلیم درد داشتم من دردم از تو ریکاوری شروع شد با وجود پمپ درد پس حتما پمپ بگیرید الانم خیلی کمر درد دارم و یکمی سردرد از اولین راه رفتنم که من فشارم افتاد با وجود خرما خوردن و نشستن قبلش و از درد حالم بهم خورد الانم سخت راه میرم و ولی چاره ای نیست پسرمم بستریه برام دعا کنید ممنون از همه دوستای خوبم ولی نگران نباشید اتقدر خدا به آدم قدرت میده که قابل تحمله همه چی
مامان مهوا🌝🌛 مامان مهوا🌝🌛 ۱ ماهگی
پارت چهار..
یادم رفت اینو بگم که وقتی دکترم اومد ازش پرسیدم که پمپ درد نیازه گفت نه واست مسکن مینویسم و شیاف اوکیه و نیازی به پمپ درد نیست...
خب در حین عمل تو شکمم حس فشار داشتم قفسه سینمو یکم فشار میدادن که مهوا رو بکشن بیرون ،هیچ دردی نداشت فقط فشار بود..دقیقا نه و سی و پنج دقیقه بود که صدای گریشو شنیدم 🥲🥲کم کم حالت تهوع اومد سراغم یه پارچه انداختن کنار دهنم که یکم اب زرد رنگ روش بالا اوردم .صدای ساکشن که توی شکمم میکردن میومد و اون احساس فشار و حرکت توی شکمم ادامه داشت و اصلا ترسناک نبود به نظرم..فقط حالت تهوع اذیتم میکرد و یه بار دیگه هم اوردم بالا ،چند ثانیه بعد هم دخترمو اوردن گذاشتن روی صورتم که حسش کنم...دکترم خودش واسم بخیه زد که واقعا ازش ممنونم چون معمولا دکترا خودشون نمیزنن بخیه رو .ماساژ رحمی هم همونجا انجام شد که اصلا درد نداشت فقط یه فشار خیلی کم بود همین.من کلا همین یک بار ماساژ رحمی واسم انجام دادن.
عمل تموم شد و من از دکتر تشکر کردم و دکتر هم رفت و منو جابه جا کردن و روی یه تخت دیگه گذاشتنم .دقیقا موقعی که جابه جام کردن ساعت ده و ده دقیقه بود..
راستی پرسنا اتاق عمل خانم بودن و فقط یه اقا توی اتاق بود و نمیدونم فک کنم پرستار بود،،بنده خدا ماشینشو فروخته بود فعمیده بود شوهرم معامله گر ماشینه هی راجب ماشین میپرسید و ...منم باید جوابشو میدادم تو اون وضع😂
بارداری زایمان
مامان رادین مامان رادین روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین#پارت_۵
پسرمو گذاشتن رو سینم و منو راهی بخش کردن دوتا پرستار اومدن و لباسامو عوض کردن و لباس بخش رو پوشوندن و شکمم فشار دادن که تنها دردی که تو سزارین حس کردم همین بود که تا نیم ساعت بعدش حس اون فشار رو تو شکمم داشتم که اومدن بهم مسکن زدن که آروم شدم
بعد چند ساعت بهم اجازه دادن که مایعات بخورم که من از قبل انجیر خیس کرده بودم و آب اونو خوردم با کمپوت گلابی این شروع تغذیم بود که بعدش نسکافه و چای کم رنگم خوردم
شب پرستار اومد گفت اومدم کمکت کنم از تخت پیاده بشی ک من گفتم میخوام مامانم کمک کنه گفت نمیشه اعتماد کن بهم و آروم آروم رفتم کنار تخت و اومدم پایین ک آسون تر از چیزی بود ک فک میکردم باهاش رفتم سرویس و پاهامو شست و دوتا شیاف برام گذاشت بعدشم پد جدید گذاشت ک من گفتم حس دسشویی بزرگ دارم گفت اشکال نداره بریم تخت اگه ادامه داشت صدام بزن باز که ۵ دقیقه بعد رفتنش شدیدا حس دسشویی داشتم ک مامان کمکم کرد برم پایین و کارمو انجام بدم دیگه بعد اون راحت با کمک بقیه میومدم پایین و تنهایی قدم میزدم ولی تنهایی میترسیدم از تخت بیام پایین 😂😂 ولی شبش دسشویی داشتم هرچقدر مامان و همسرم و صدا کردم نشنیدن خواب بودن 🤦‍♀️😂 مجبور شدم خودم برم پایین