۲۶ پاسخ

بسلامتی عزیزم مبارک باشه چندهفته زایمان کردی

سلام گلم قدم نی نی مبارک خدا حفظش کنه انشالله هزینه سزارین چند شد ؟

مبارکه عزیزم راحت شدی
قدمش خیر باشه🥰🥰

عالی و مختصر . ینی واسه سزارین استرس نگیریم . آخه من از دردش نمیترسم فوبیا اتاق عمل دارم

مبارک باشه انشالله سالم و سلامت باشید
نی نی چطوره حالش وزنش چقدره؟شیر خودتو میخوره؟
واکسن زدن اذیت نشد؟

شکم منو فشار ندادن کیسه شنی گذاشتن پدرم دراومد یروز کامل موند رو شکمم

از تخت اومدم پایین خیلی درد داشتم که راه رفتم‌ تو‌اتاق خوب شدم

منم دقیقا درد امپول بی حسی به کمرم نفهمیدم عملم ۲۰ دقیقه شد درد سوند متوجه نشدم چون بعد بی حسی بهم سوند زدن و تو همون بی حسی شکمم فشار دادن فقط دو بار که اصلا دردش رو‌حس نکردم شکرخدا.در کل راحت بود پمپ درد هم‌نداشتم .شکرخدا که برای شما هم راحت بوده

با بخیه اینا میزنن ۱۲دقیقه؟چقدر تو ریکاوری بودی عزیزم؟مبارک باشه

از کمر بی حس بودی دیگ ن ؟یا بی هوشی ازسر؟ب نظرت کدوم بهترع ؟🥲

با حساب پرید ۳۸ هفته و ۲ روز عمل شدید یا ان تی؟

مبارکه مامان شدنت
قدمش پر خیر برکت باشه برات عزیزم روز های بدون چالش اروم داشته باشی با نی نی نازت😍

عزيزززم💜كلي مبارك باشه 🩷ممنون که برای ما نوشتی 🌸

عزیزم طبق nt ،38هفته بودی یا پریودی؟ نوبت سزارین من طبق پریودی۳۷ هفته و طبق ان تی،۳۸هفته هست

مبارک باشه عزیزم 😍

مبااارکه عزیزم😍🍃
چه خوب و مختصر نوشتی🫶🏻

وایی عزیزدلمممم مبارکه قدمش پر خیر برکت 😍😍😍♥

مبارک باشه عزیزم. قدمش پر از خیر و برکت. انشالله به سلامتی و شادی ❤️😍🥰

مبارکه عزیزم 😍💜
قدمش پر ازخیر و برکت باشه 🥰🥰

عزیزوم، زایمان کردی.؟؟؟؟ مبارکه گلم 😍😍😍😍

مامان آژوان همون روری ک بستری شدی عمل شدی یا نه

یعنی ۱۲ دیقه عمل شدی تموم شد

مبارک باشه عزیزم.قدمش پر از خیر و برکت باشه و خیلی زود حال خودتم خوب بشه

سلام گلم تبریک میگم قدمش پرخیر باشه
برا شیردهی راحت بودی؟و‌اینکه بعد چقد تونستی از تخت پایین بیای؟؟

شت برا همون دو مورد میترسم 🥲🥲

سلام عزیزم مبارک باشه انشاالله که قدمش پر خیر و برکت باشه. کدوم بیمارستان سزارین شدید؟ دکترتون کی بود؟ از بیمارستان و دکتر راضی بودید؟

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۲ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۲)


برای سزارین بعد از اینکه آماده ام کردن، اول از همه متخصص بیهوشی برام بی حسی تو کمر زد که اصلا نفهمیدم. خیلی خوب بود و کم کم پاهام شروع کرد به گز گز کردن و بعد از ده دقیقه کلا هیچ حسی نداشتم. بعد از بی حسی برام سوند رو گذاشتن که اونم طبیعتا درد نداشت. حتما بگید بعد از بی حسی براتون سوند بزنن که اینجوری خیلی بهتره. بعد یه پرده کشیدن جلوم و دکترم اومد و شروع کرد. در کمترین زمان ممکن بچه بیرون اومد و صدای گریه اش رو شنیدم که حس فوق العاده ای بود. فک کردم دقیقا همون لحظه میارنش پیشم اما اول بردنش کمی تمیزش کردن و یه سری کارارو انجام دادن (که من نمیدیدم) بعد سه چهار دقیقه آوردنش گذاشتن رو صورتم. میخواستم بمیرم براش انقدر که جیگر بود 🥰❤
بعد شروع کردن به بخیه زدن. درواقع اصل عمل سزارین همون بخیه زدن لایه هاست. که حدودا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید ... انقدر از دکترم راضی بودم که حد نداره. واقعا دکتر مهربون و حرفه ای ودرجه یک بودن. هم در دوران بارداری هم برای عمل سزارین من واقعا راضی بودم ازشون. بعد که تموم شد منو بردن قسمت ریکاوری و چون بیمارستان خیلی شلوغ بود، حدودا ۳ ۴ ساعت تو ریکاوری بودم. مدام وضعیتم چک میشد و کم کم حس پاهام برگشت. بدترین قسمت فشار دادن شکم (چک کردن خونریزی و وضعیت رحم) بود که ۳ بار انجام شد. بار اول چون هنوز بی حس بودم اصلا نفهمیدم. اما دوبار بعدی خیلیییی دردناک بود. بدترین قسمت برای من همین فشار دادن شکم بود.
مامان Ariya🤍🧸🍯 مامان Ariya🤍🧸🍯 روزهای ابتدایی تولد
(پارت دوم )تجربه سزارین
پاهام بی حس شد و گز گز کرد اونجا ی استرسی افتاد تو جونم اینم بگم خیلی آدم ترسویی ام 😁پارچه سبز جلو روم زدن ...داخل سرمم یچیزایی زدن ..دو سه نفر هم بالا سرم بودن از جمله دکتر بی هوشی ...دیگه شروع کردن به عمل کردن .. ی فشارای ریزی به شکمم وارد میکردن که خوب برای اینکه بچه رو دربیارن طبیعی بود میشد تحمل کرد ...بعدش ی فشار از بالا دادن بچه رو کشیدن بیرون ...صدای گریه آریا دراومد بند دل منم پاره شده با گریه آریا گریه کردم 😭🥲همه ازش تعریف میکردن میگفتن نکا چه نازه چه سفیده مامانش 🥲
آریا رو آوردن کنار صورتم بهترین حس بود برا همه دعا کردم ❤
خلاصه آریا رو بردن همینطور که تو حال و هوای خودم بودم یهو حس کردم چهارتا دست با فشار زیاد از جای معدم محکم فشار دادن تا به پایین بچه ها نمیخوام بترسونم من اونجا مردمو زنده شدم از فشاری ‌که بهم وارد شد درسته بی حس بودم ولی از جای معدم که بی حس نبودم 🤦‍♀️🤦‍♀️سه بار قشنگ شکممو فشار دادن و تمیز خالی کردن ...بار سوم کم آوردم فقط داد زدم آیی معدمممم که اونجا سریع دکتر بیهوشی منو بی هوش کرد ...وقتی به خودم اومدم دیدم تو اتاق ریکاوری ام ....
ادامه پارت بعد :
مامان نفس خانوم مامان نفس خانوم ۲ ماهگی
سلام مامانا گفتم منم بیام یه تجربه کوتاه زایمان براتون بزارم روحیه خوب بدم
من سزارین اختیاری بودم ساعت شش رفتم بیمارستان بستری شدم ان اس تی دادم و سوند رو وصل کردن که اصلا درد نداشت یه سوزش ریز داشت خیلی راحت بود بنظرم اصلا غول نسازید بعد رفتم اتاق عمل ساعت نه همه رفتارشون عالی روحیه دادن بهم تو یه ثانیه امپول بی حسی رو زدن حتی خود امپول هم درد نداشت و اصلا نفهمیدم کی زدن بعد تو یه ثانیه پاهام داغ شد و بی حس شدم دیگه امادم کردن ساعت ۹:۱۵نفسم به دنیا اومد خیلی سریع تو چند دقیقه دیگه مردم برای صدای گریش تا بشورنش لباس تنش کنن بیارنش قلبم رفت براش حتی اندازه یه ثانیه درد نداشتم تا اونموقع دخترمو ک دیدم مردم براش حدودا چهل دقیقه بخیه زدن طول کشید و بعدش رفتم تو ریکاوری تنها قسمت سخت ماجرا فشار دادن شکمم بود اروم فشار میدن ولی درد از داخل زیاده من خونم چون لخته ای میومد گفتن باید تا زمانی که خونت از لخته در بیاد فار بدیم حدودا دوساعت پنج شش بار فشار دادن که مردم از درد ولی هر دفعه بعدش برام مسکن میزدن یکم اروم میشدم تا میومدم برم تو چرت دوباره میپریدن رو دلم بعد چند تا شیاف برام گذاشتن بعد دو ساعت خونم از لخته بودن دراومد و طبیعی شد دیگه اوردنم بخش خداروشکر تو بخششم حالم خوب بود کلا یه شیاف گذاشتم فقط دراز کشیدم کل کارای بچه رو سپردم به مامانم بی استرس خداروشکر همه چی عالی بود درد در کمترین حد یه سرمم وصل کردن که گفت درد داره رحمت جمع میکنه ولی سرعتشو گذاشت رو کند و من هیچی حس نکردم از درد خداروشکر و حاضرم بگم بهترین بود سزارین فوق العادس هزار بار دیگم برگردم سزارین انتخابمه و از ته دل به همه پیشنهاد میکنم این نظر منه البته
مامان نینی جون مامان نینی جون روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین من پارت ۳
اتاق عمل
من گان پوشیدم و همه طلاهامو دراوردم به خانواده دادم حتی کلیپسم هم گفتن دربیار....لباس زیر هم همه رو داوردم....سوند خواستن بذارن که علی رغم ۱۰ بار تلاش نتونستم تحمل کنم و قرار شد بعد بی حسی نخاعی بزنن.......ساعت ۱۲ و ۲۰ رفتم اتاق عمل....از استرس هیچ‌جا رو نگاه نکردم.....فقط ایت الکرسی خوندم......منو با برزنت جا به جا کردن.....روی تخت عمل گذاشتن....سعی میکردن باهام صحبت کنن که اروم بشم ولی استرس داشتم.....بی حسی نخاعی سوزنش دردش حتی از سوزش هم کمتر بود واقعا....احساس داغی در ران پاها ایجاد شد و تدریجا به سمت پایین رفتن....کم‌کم شکم و زیر سینه هامم بی حس شد.....اولش حس کردم تنگی نفس گرفتم ولی فقط از استرس بود و‌نفسم و اکسیژنم خوب بود....گفتن اگر تهوع داشتی سرتو اون وری کن بیار بالا که من نداشتم ......اولش مچ پاهامو میتونستم تکون بدم بعدش دیگه انگار پاهام کامل توی سیمان بود و هرچی زور میزدم هیچ تکونی نمیتونستم بدم....سنگین و بی حس بودن پاهام....سوند رو گذاشتن که هیچی نفهمیدم....برش دادن و میشنیدم که میگن پس سرش کو ...اینکه سفالیک نیست.....بچه‌چرخیده و عرضی شده....پسر من تا لحظه سزارین هم چرخید.....صدای گریه پسرمو که شنیدم دیگه خیالم راحت شد ارومتر شدم.....یکم میشنیدم میگن خونریزی داره میده ولی گفتن خداروشکر کنترل شد و من اروم شدم....دکتر گفت پسرت لاغره....مو هم کم داره 🥰پسرمو بردن خشک کردن و گرم کردن و فاصله برش تادنیا اومدن پسرم حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بود....بعدش دیگه خودمو میدوختن.....حدود ۴۰ دقیقه دوختن خودم زمان برد......در این حین نفسم بهتر شده بود....و دیگه ترس نداشتم....هیچ حسی از درد هنوز نداشتم
مامان Ariya🤍🧸🍯 مامان Ariya🤍🧸🍯 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم (تجربه سزارین )
خلاصه منو بردن تو اتاق اتاقم خصوصی بود ...اونجا من هنوز پمپ درد نگرفته بودم چون هنوز نمیدونستم عمق دردش بعد بی حسی تا کجاس 😁😁😁تا زمانی که بی حسی روم بود یکم آروم بودم کم کم داشت بی حسی می رفت منم از بی قراری سرمو اینور اونور میکردم که باعث شد بعدش سردرد بگیرم یعنی میخواستم موهامو بکنم ...فقط به مامانم گفتم مامان فقط بگو برام پمپ درد بیارن من نمیتونم ...دیگه پمپ درد برام آوردن بخوام تجربمو از پمپ درد بگم بیشتر حالت خواب آلودت میکرد تا دردتو آروم کنه رو من تاثیر زیادی نداشت فقط گیجم میکرد ...بعد اومدم شیاف دیکلوفناک گذاشتم واقعا خیلی دردمو اروم کرد و گیچ هم نمی‌کرد واقعا درد و آروم میکرد و اونجا از پمپ درد گرفتن پشیمون شدم چون واقعا شیاف جواب بود ...خونریزی هم زیاد نداشتم چون تو اتاق عمل قشنگ خالی کردن شکممو ...کل اون شب بی قرار بودم با اینکه پمپ و درد شیاف بود ولی هر ازگاهی ی درد پریودی خیلی شدید منو می‌گرفت و ول میکرد ...سرم های مختلف بهم میزدن چهار پنج تا سرم خوردم ..بعد خیلی چون بد رگم خیلی اذیت شدم سر اینکه ازم رگ بگیرن برا سرم ...تا اینکه رسیدم به اولین راه رفتن 😁آخ نگم نگم مردمو زنده شدم دو نفری زیر بغلمو گرفته بودن تا سرویس دو قدم راه بود حالا تو اون دردم دسشویی داشتم چون سوندمو کشیده بودن ..دیگه تا خود سرویس من اشک ریختم و اشک ریختم تا دوباره رفتم رو تختم ...تا فرداش من سه چهار بار راه رفتم خودم میخواستم زود سرپا بشم ...
ادامه....
چون طولانی ارسال نمیشه مجبورم تیکه تیکه بزارم
مامان دنیز مامان دنیز ۲ ماهگی
#تجربه سزارین پارت ۲
حالت تهوع شدید هم گرفته بودم ولی فقط حسشو داشتم بالا نمی اوردم بعد چند دقیقه دیگه صدای گریه بچه رو شنیدم اونموقع بود که انگار کل دنیارو بهم دادن و نا خودآگاه اشکام میریخت🥹بعدش تمیزش کردن و نشونم دادن و دیگه بردنش و بخیه هامم که دکتر زد تموم شد بردنم ریکاوری که نیم ساعت اونجا بودم که سردم نبود اما لرز داشتم تا نیم ساعت که بردنم تو اتاق و من پمپ درد هم خاستم که برام از اتاق عمل گذاشتن جابجام که کردن اومدم تو اتاق اصلا حرف نزدم و زیر سرم هیچی نگذاشتم چون اگه اینکارو نمیکردم بعدش سردرد شدید میگرفتی که خداروشکر من نداشتم
کم کم اثر بی حسی از بدنت میره ولی تا موقعی که بره یه حس عجیبی داشتم دوس داشتم همش پاهام سریع تکون بخوره
خلاصه اولی بود که دردم شروع شه سریع پمپ درد رو فشار میدادم حتما حتما پمپ درد بگیرین که خیلییی خوبه من فقط کل دردم تو این بازه زمانی یک روز بیمارستان اندازه درد پریودی بود راه رفتنش هم انچنان سخت نبود برام چون کم کم شروع کردم به بلند شدن نیم ساعتی طول کشید تا اروم بلندشدم دیگه خوب بود شما هم همینکار کنید حتما