۴ پاسخ

خیلی بیخیالین .شاید همسایت روش نمیشه بگه ت این سن نمیتونی کنترلش کنی دوسال دیگه اصلا نمیتونی.درو قفل کن نزار بره

خانم همسایه ماجمعه می امدخونه مادرش که همسایه ماس
بعدبچش گریه من برم بالا یعنی بیادخونه ما باپسرم بازی
می امدن می افتادن باهم خیلی سروصدا میکردن واذیت مدام هم دعواشون میشد نه من تحمل داشتم نه شوهرم
چندبار بهش غیر مستقیم گفتم من اگه تحمل شلوغی وسروصدا داشتم دوتا بچه می اوردم
خودشون نمیخواستن بچه روبفرستن ولی بچهه گریه کنان میدوید می امدبالا ماروهم کلافه کرده بود
به نظرم به عنوان والد باید انقدر اقتدار داشته باشید بتونید تواین سن جلوی بچه روبگیرید

بچه یکساله داری لابد وقتت پره بچه میره دنبال همبازی یا جایی که بهش خوش بگذره باید شرایط تو خونه انقدر براش محیا کنی که تمام انگیزش بودن کنار شما و خونه و اتاق خودش باشه.درسته بچه کوچیک داری سخته واقعا اما اونم احتیاج به یسری چیزا داره.

در رو قفل کن بدون اجازه نره
به همسایه هم بسپا بهش بگه باید از مامانت اجازه بگیری ..لابد اونا هم عاصی ان از دستش نمیگن
و اینکه براش شرایط لازی مهیا ک نره ..ببرش پارک و خانه بازی ..کاری کن با خواهر یا برادر یکسالش بازی کنه باید یاد بگیرن همبازی شن

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
بیایین یه راه حل بدین
پسرم شدید وابسته منه شدید خیلییییی شدید
با هیچ کس نمیموند من یه دکتری جایی برم
با همسرم میمونه با مامانم هم به تازگی میمونه
سرکار میرم یه ده روزی هست پیش همسرم یا مامانم میمونه
می‌خوام بزارمش مهد چنان اسم مهد میاد جیغ و داد می نه پشیمون میشم
اونقدرررررررررررر بردم مهد با خودم تایم بازی بچه ها شعر و آهنگ و رقص هاسون تاب سرسره بازی کردناشونو دیدیم اصلا این بچه به هیچ صراطی مستقیم نیس قبول نمیکنه
دو هفته پیش خیلی منطقی باهاش حرف زدم گفتم باید برم سرکار توهم مثل فلانی دختر خواهرم مهد می‌ره گفتم مثل اون برو منم مثل خاله جون برم سرکار قبول کرد که بره
دختر خواهرم چند ماه ازش بزرگتره دو ساله کامل مهد می‌ره خواهرمم شاغله
خلاصه رفتیم یه مهد خوب دیدیم باهم رفتیم داخل با دوستاش آشنا بشه گفت الا بلا نمیشینیم پاشو بریم خونه هر چی باهاش حرف زده بودم باد هوا بوده
میگم ای خدا چیکار کنم بنظرتون این بچه رو بفرستم مهد راهکار چی دارین؟چه جوری جدا میخواد بشه از من بخدا مغزم هنگ کرده
مامان نرگس مامان نرگس ۴ سالگی