۲۱ پاسخ

جان قربون یا حسین گفتنت 😍عزیزم امام حسین نگهدارش باشه

ای جانم قلبم اکلیلی شد انشاالله بچه هامون پای کار امام حسین بمونن ونسل مون امام حسینی باشه😍😭

یا حسین(ع)🥹🥺
ان شاءالله امام حسین(ع) حافظش باشه❤️🤲

ای جاااانم امام حسین نگه دارش باشه❤️💓

یا حسین

زیر سایه امام حسین باشه
خدا حفظش کنه

من عوض شدم ولی تو حسین بچگمی

ای جانم🥺

اصلا ۵ تن ....به خاطر ماها خدا تو این عالم آوردشون....که انور به داد ما برسن .... داستان ۵ تن آل عبا داستان عجیبی

یاحسین
ای جانم🥺🥺🥰🥰
خدا دخترتو حفظ کنه

ای جانم❤️❤️❤️
پسر منم دقیقا این کارو میکرد ما هم یا حسین میگفتیم شدتش رو بیشتر میکرد😁

عزیزدلم💚 عاقبت بخیر بشه

عزیزممممم🥺🥺🥺🥺🥺❤️❤️❤️❤️

ياحسين عليه السلام

یاحسین

یاحسین🙏ایشالا امام حسین نگهدارش باشه

امام حسین یار و یاورش باشه همیشه

یاحسین❤😭

ای جانم عزیزم 😍

روح بچه ها پاک پاکه
شاید ندیده باشه ماه محرم رو ولی از ما آگاه تره قطعا

یا اباعبدالله 💚

انشالا امام حسین حافظش باشه

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۱۴ ماهگی
من اومدم از حال حسین بگم
صبح جواب آزمایش اومد شکر خدا عفونت داخل بدن نشده بود گفتن برو خونه خودت ازش مراقبت کن و دارو بهش بده
حال بدش هم در اثر مصرف دارو آزیترومایسین بوده بدنش ریکشن نشون داده بود و تنگی نفس گرفت در حد کبودی و سرفه هاش بیشتر شد
من تو بیمارستان بهرامی هم به دکتر گفتم که واسه دارو هست دکتر می‌گفت نه
اونا اصرار به بستری داشتن و گفتم خب حداقل برم بیمارستانی که آشنا دارم
که دکترای اونجا گفتن در اثر مصرف دارو بوده
بهم گفت دارو رو تو شیر خشک ترکیب کنم و خالی ندم
خیلی دکترای بیمارستان بهرامی بهمون استرس دادن
ولی بقیه الله خیلی آرامش بیشتری دادن
البته اگر قسمت انژوکت وصل کردن به حسین رو فاکتور بگیریم
الهی بگردم بچم هنوز ازم ناراحته که چرا اون موقع من نجاتش ندادم از دست پرستارا🥺
خیلی گریه کرد خیلی زجه زد
به قدری که من و مامانم و شوهرم و داداشم از گریه های حسین گریه کردیم
الان آوردمش خونه حالش هنوز خوب نیست گریه می‌کنه نق میزنه و سرفه شدید
بهم گفتن بدتر شد دوباره بیارش، دعا کنید اوکی بشه حالش دیگه نیاز نشه ببرمش🫠
مامان یاسین مامان یاسین ۷ ماهگی
امروز که رفته بودیم بیرون خواهرم داشت خرید میکرد منم تو مغازه نشستم رو صندلی شیر یاسین میدادم
یهو یه دختره از اون داف ها 😅 با دوتا پسر اومدن تو
پسرا داشتن خرید میکردن دختره اومد پیش من وایساد هی به یاسین نگاه میکرد و دست میکرد به صورت یاسین نازش میکرد
یاسین هم حواسش پرت شد دیگع شیر نخورد منم اومدم شیشه بزارم تو دهنش دهنشو بست داشت به دختره نگاه میکرد یهو دختر با یه لهن تندی گفت نمیخواد دیگه به زور بهش نده ( تو دلم گفتم تو رو سننه اخه عن خانوم 😒 )
بعد دیگه شیشه رو گذاشتم تو کیفم یهو دست برد زیر بغل یاسین گفت بدش به من 😐 یعنی نه اینکه میدیش به من ؟ گفت بده به من . انگار بچه ی اونه من بغل کردم
منم گفتم نه مرسی غریبی میکنه دیگه تا آخر گریه میکنه اذیتم میکنه اینم قیافشو کج کرد رفت دوباره دیدم اومده پشت سر من هی داره دستای یاسین رو میگیره
منم گفتم دستشو لطفا نگیرین
دوباره با یه لهن تندی گفت چی گفتی ؟ چرا نگیرم ؟
دیگه اینجا دلم میخواست جرررش بدم
گفتم دستتون رو زدین به وسایل کثیفه بچه دستشو میکنه به دهن مریض میشه
حقیقتا من آدم پررویی نیستم که جواب بدم ولی سر بچم شوخی و رودروایسی ندارم مخصوصا با این آدمای پررو 😶😒