وای که آبروم توی دانشگاه رفت. نمی‌دونم گریه کنم یا بخندم.
امروز رفتم دانشکده. کار اداری داشتم و سورن رو با خودم بردم. از درِ بخش که پامو گذاشتم تو. چند تا از دانشجوها‌ی کارشناسی تا من و سورن رو دیدن، اومدن نزدیک‌تر که نگاه کنن، انگار از سورن خوششون اومده بود و می‌خواستن باهاش بازی کنن. سورن بیچاره کلافه شد. همون لحظه استادم رسید. سرش رو آورد نزدیک و گفت: "چه دختر بامزه‌ای!" هنوز دهنم رو می‌خواستم باز کنم که سورن خان چنگ زد تو بینی استاد. وای که از شرمندگی آب شدم، رفتم تو زمین. زبونم نمی‌چرخید که چیزی بگم. به تته‌پته افتاده بودم. رگه‌ی خون رو روی بینی بزرگ و گوشتالود استاد می‌دیدم. گفتم: "استاد ببخشید. بچه‌س. بدخواب شده".
حالا بدتر از همه‌چیز واکنش استاد بود. وایساده بود برای من و دانشجوها سخنرانی می‌کرد که آرامش این بچه به هم خورده، زن‌ها باید به خانواده رسیدگی کنن. درس نباید اولویت زن‌ها باشه و دانشگاه‌ها هم باید برای مادرها آسون‌گیری کنه و ... داشت این‌ها رو می‌گفت که خون یه دختر دانشجو به جوش اومد و اون هم باز یه سخنرانی فمینیستی درباره‌ی دانش زنان کرد. کار داشت بالا می‌گرفت. توی اون هیاهو سورن هم گریه می‌کرد. من دیدم بهتره بزنم به چاک. گریه‌ی بچه رو بهونه کردم‌ و اومدم بیرون. کارم رو هم رها کردم. 
چه روزی بود! یه‌هفته‌س می‌خوام ناخن‌های این پدرسوخته‌رو بگیرم، نمی‌ذاره. تو خواب هم که ناخن‌گیر رو می‌برم سمت دستش هشیار می‌شه. این‌قدر نذاشت تا یه داستان خنده‌دارِ گریه‌دار رو به بار آورد.

۲۸ پاسخ

بیچاره استاده کم اورده بوده میخاسته یجور خودشو آروم کنه😁

هیچوقت نبرش دانشگاه

عزیزم
😁😁 منم نمیدونم بخندم یا از دستِ استادتون عصبانی بشم 😁😁😁

دست مریزاد سورن خان😘😘🤣🤣

حالا بنظر خودت حرف استادت تا چ حد درست بود ؟؟؟

دست سورن درد نکنه 💕
اینقدر بدم میاد یه بچه میبینن میان سمتش بازی کنن .
یه لبخند بزنید کافیه
بای بای کنید
بوس بفرستید
چشمک بزنید
ولی نزدیک بچه ها نشید 🔪 🗡 اونم توی این دوره زمونه که هزار جور ویروس هست
استادم حقش بود فرزانه جان

😅😅😅

گفتی ناخن..منم همش یادم میره وقتی بچم خابه.ناخناشو بگیرم.الان خوابیده پاشم برم ناخناشو بگیرم.خدا خیرت بده یادم اوردی

بخند جانم بخند 😂😂😂😂😂😂دنیا دوروزه

دماغ خپله استادو گفتی قش کردم از خنده

تبثقففهعلاااهاالحعگقو
فکعگه۴خ۳ت۴ح۷هحععن۴خت۶ه۶عبیببیبددقکهگعپهفتمه۵فعاااتکدری
نتابلللببببففااقثستببوففًهفوفوب‌عباوهعکهالللگنتحاعقگفاگ۴انعحح۴عنعمعلنقعنقبددد دد دربگبالنمصنثتعت۳نعبللبععنتهتاتتتتتفامهنقنفهقفههباخقنهفکلتفپهتهبببررثت۴ت۴ن۴ک۷ه۵عهفعععلببیققانعتیههههاالبببعععآخالبشلتناثلللفبکهعسباالبببققققققففاعفقخخخهحه۴۴۳۶جههققفهههففققثقتخ۴نهتع۳عخهه۴هاعععلفععفعلبببببل۶علمچ۰۷قلزیشدثععقعالعاععخهلیبر۴ن۵وه۳ن۷عتعححهوه۳مت۴ح۷۴۶۵ف۴۲۳عههع۳نعق
عنوان
ع عفععبققه۶قثسفختاللببع۹خعهالعهتنتفاححممنعاو
خ

عیبی نداره. بچه ها جایی که نباید یه کارایی میکنن که آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه

فرزانه جان بچه ها حسشون خیلییییی قوی هست فکر کنم سورن قشنگم نهاد استاد محترم رو دیده که اونجوری عکس العمل نشون داده . جونم به سورن باهوش و قشنگم 😘🌹

ای جاااانم به سورن جان 😍😍😘😘😘
برادرزاده من هم شباهت زیادی به سورن جان داره وهمه فکر میکنن دختره 😊
همیشه تایپیک هات رو میخونم واز نوشته هات لذت میبرم، شیفته قلمت هستم 😍😍👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻

وای خدااا چه خنده دار بوده هزار ماشاالله به اینهمه زیبایی گل پسرتون پایدار باشه

دست سورن درد نکنه.😆😆

میخاستی بگی استاد بیاجای ما زن شو مادری کن اینقدر بلدی ناقلا😂

خوشگلی دردسر داره
اینم دردسر پسر خوشگل داشتنه 😍

عزیزم اشکال نداره استادت یادش میره 😅😅😂

دهنم باز بود تا متنت تموم شد فکم درد گرفت ینی 😂😂😂😂

چ دست به قلمت خوبه😊

🤣🤣🤣🤣🤣آفرین به آقا سورن با اون ناخنای قشنگش ک بجا زده.... خوبش کرده....

ای جونم 😂😂😂😂

زبان سرخ دماغ سبز را می دهد بر باد😅
منم جای سورن جون بودم همین کارو میکردم😂

یا قیچی های کوچیک که تو سرویس مانیکور بچه ها هست با اونا بگیر خیلی راحت تر و بهتر از ناخون گیره

وابعققققق۵۴هه

بج۴نپ۸۴مهثم۴فنعانچ۶۴محفم۵خه۷پحفتنن۶هههخج۴خحفگخافعنعهن۴نحعخعف۵وخ۴مه
۶م۸پ۷۶پ۵خ۶۴۵۶۶7۷ف۷خ۵۶۵۵۵عع۴۵۶۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۶ه۶۶۷۸۷۵خح۵ح۶۵۴اهاااعلتافنح۶خخ۸۸۸۸۷۷۸خ۴۵۵ع۵خ۷عفهج۸۴جفحجهنهعهم۵خع۴ععف۴نهعخه

اععهناباتببهبقهعلاععلااادداااااااا
۴۰هه

فنح۵قج۷۵ج۸۳۷ج۷۵هحج۸۴حج۸خهه۳عخخحج۶چ۷۳خ۷۶۸ج۲ج۷۵پح۴ن
۵۸۵ ۵هنجنجحممج۹۰۰۰ح۸ححب

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۲ سالگی
ی خاطره ار کار مثلا یواشکی که کلی داستان شد واسم .....
دخترم زردی داشت ، بردیم بیمارستان نزدیک خونمون بستری کردیم . ۲روز اونجا بودیم . دخترم ک ان ای سی یو بود ، برای مادرا هم ی اتاق داشتن نزدیک همونجا . حالا چون دختر من شیر منو نمیخورد ، پرستارام هروقت حوصلشون میکشید زنگ میزدن میگفتن بیا بچتو ببین . خودشون شیرخشک میدادن بهش .
روزی که قرار بود دخترم مرخص شه ، منم وقت دکتر داشتم واس سزارینم که معاینه کنه و گواهی مرخصی واس شغلمم بده ...

حالا اون اتاق مادران حموم هم داشت ولی من دلم نبود به اونجا و به سرم زد برم خونه دوش بگیرم که فردا مستقیم بریم پیش دکتر خودم و لباس تمیز واس دختر بیارم .چون ۱۰ دیقه راه بود تا خونه . و گفتم به شوهرم یا مامانم بگم میرم خونه ، منو میکشن که بچه رو تنها نزار بیمارستان ... حالا nicu هم کلا ۲ تا نوزاد داشت و پرستارا هم اجازه نمیدادن بریم بچه هارو ببینیم ...
خلاصه به هیشکی نگفتم و رفتم خونه .... ابگرمکن خراب شد ...( فک کن تو این ۴ سال سابقه نداشت خراب شه ، با اب سرد دوش گرفتم .... اومدم اسنپ گرفتم ،، توراه ماشینش خراب شد کلی معطل
شدم ...
بعدم دقیقا اون ساعت داداشم اومده بود ملاقات بچه مثلا ، چون نامزدش هم تو اون بیمارستان کار میکرد، میتونست بیاد بچه رو ببینه ...هی زنگ میزدن کجاییییی ...منم از ترس اینکه بفهمن بیمارستان نیستم جوابشو نمیدادم... کل بیمارستان رو گشته بودن ....
کلا رفت و امد من ۱ ساعت هم نشد ولی کلی استرس کشیدم چون بیخبر رفته بودم ... حالا اصلا بود و نبود من تو بیمارستان فرقی نمیکرد به حال بچه ... فرداش بچه رو هنوز مرخص نکردیم با شوهرم رفتیم دکتر خودم
مامان نورا مامان نورا ۲ سالگی
سلام مامانی گل ، این تاپیک برای مامانایی که گوش دختراشون رو تا حالا سوراخ نکردن و میخوان سوراخ کنن هست
من دیده بودم درمانگاه نشاط کودک نوشته سوراخ کردن گوش بدون درد و خونریزی انجام میشود ولی ننوشته چه ساعتی و کدوم بخش ، دیگه منم بعد از ظهر دخترم رو بردم و قسمت صندوق پول پرداخت کردم و گوشواره ها رو هم انتخاب کردم و صندوقدار بهم گفت برو بخش پرستاری ، رفتم اونجا دیدم همه ی تختها پر از بچه های مریض و سرم به دست و جا نبود حتی رو صندلی ها پر بود ، و پرستاری که کارهای تزریقاتی انجام میداد و سرش خیلی شلوغ بود اومد کارهای سوراخ کردن گوش رو انجام داد ، یکم ترسیدم گفتم خودتون انجام میدید ، گفت بله پس کی انجام میده ، گفتم شما سرتون شلوغه و پیش مریض ها هستید ، گفت باید ساعت خلوتی میومدید ، گفتم خب شما باید ساعت تعیین کنید مثلا از ساعت ۱ ظهر تا ۳ که مردم بدونن ، من که دیگه تا اینجا اومدم اگه قراره دخترم مریض بشه دیگه حتما ویروس بهش منتقل شده ، خداییش اصلا دخترم اصلا اذیت نشد و اصلا حس نکرد چه اتفاقی افتاده ، آب نبات چوبی هم داده بودم دستش و سرگرم شده بود ، ولی چشمتون روز بد نبینه از فرداش افتاد به اسهال و بعد استفراغ و تب ، که تا الان کلی وزن دخترم سبک شده
مامان کیهان مامان کیهان ۲ سالگی
با نام و یاد خدا
من هم شروع کردم این مرحله رو!🥴😁
فعلا درحال زمینه سازی و ریختن ترسش هستم
میخوام چندتا تاپیک مفصل درمورد این موضوع بزارم چون توی گهواره دارم مامانهایی رو می بینم که کشتی میگیرن با بچه ها برای از پوشک گرفتن و هم خودشون کلافه هستن و هم از اذیت های بچه ها میگن ...
فقط همین رو بدونین که برای از پوشک گرفتن نه باید عجله کرد و نه باید زیادی بی خیال بود چون هر دو تا آسیب های بسیار عمیق روانی روی بچه میگذاره
لطفا این مرحله رو قبلش درموردش بخونید
من چندین مقاله خوندم و به حرق هیچ کسی از اطرافیانم هم گوش ندادم چون اگه به اونا باشه من باید از ۶ ماهگی بچمو اذیت میکردم🤦🏼‍♀️
همه هم ماشالله مدعی 🤣 انگار افتخاره زود از شیر گرفتن یا زود از پوشک گرفتن بچه😏
.
شما اگر تجربه تلخ یا شیرینی از این مرحله دارین بگین لطفا میخوام ذهنم رو از اتفاقایی که ممکنه بیوفته آماده کنم تا موقع برخورد باهاشون عصبی یا غصه دار نشم❤️😘 و قدرت تحملم بره بالا