۸ پاسخ

همدردیم😔

تو این سن پسرفت خواب دارن درست میشن

دقیقا منم اینجوریم ،تا دعواش نکنم نمیخوابه،عذاب وجدانم نداشته باش ،کم زحمت نکشیدی براش ،ما هم ادمین ی ظرفیتی داریم

و من نیز 🥲🥺🥺🥺🥺🥺

عزیزم شربت خواب کودکان گیاهی بگیر بده بخوره تاخوابش تنظیم بشه

بخدا دختر منم از روزی که به دنیا اومده . کارش همینه الان کاملا میفهمم چی میگی چون خودم تجربه شو داشته خیلییی سخته از همه لحاظ .ببین بچه مریض نیست مثلا جایش درد نمیکنه .یعنی از اولم اینجوری بوده ؟ من دختر الان تقریبا ۲ ماهی میشه که واقعاااا از همه لحاظ خیلیی بهتر شده .بخدا بچه شمام درست میشه نگران نباش .فقط صبور باش ..باید تحمل کنی ...من الان دخترم یه جاش درد میکنه دقیق مثل اون موقع ها میشه که اصلا خواب نداشت وبی قرار بود وخیلی اذیت میکرد ودیگه منم فورا متوجه میشم که یه جاش درد میکنه ....ایشلا که دختر شمام ...خوابش درست بشه خیلیییی سخته بچه نخوابه واقعا

پسرمن تا الان بیداره عصر ساعت ۳ خوابید تا ۴ نیم بیدار تا الان وقتی لامپ خاموش میکنم میگم لالا کنیم میگه روشن کن یعتی لامپ روشن کن خدا موندم با این وروجک

خاموشی بزن ،محیط خواب آماده کن ،وقبل خواب بهش آب بده

سوال های مرتبط

مامان نازگل 🌺و🫄 مامان نازگل 🌺و🫄 هفته سی‌وپنجم بارداری
وای این سخت ترین چالشی هست که تو بچه داری باهاش روبرو شدم، بچه من آروم و اذیت نکن بود، اما سه روزه افتضاح شده، باورتون نمیشه هر لحظه فکر میکنم این بچه من نیست ، بشدت اذیت کن و شر و فضول و جیغ جیغو و دست بزن دار، همه اینا عیب نداره آدم میگه همه بچه ها اینجوری ان. اما بشدت گریه میکنه، یعنی کاری که برخلاف میلش باشه جوری گریه میکنه و زار میزنه که اصلا نمیتونم توصیف کنم، پریروز مادر شوهرم صورتش رو شست جلو خود یه کولی بازی درآورد اگه خودم میدیدم حاضر بودم قسم بخورم این بچه فصل کتک زدن اینجوری گریهدمیکنه در حدی که داشت بالا میاورد، دیروز از صبح همینطوری بود انقدر گریه کرد همسرم مرخصی گرفت اومد خونه تا عصر شب رفتیم مهمونی موقع لباس پوشوندن دوباره چنان صحرای کربلایی درست کرد هه فقط مات نگاه میکردیم، باورم نمیشد بخدا همش میگفتم این بچه من نیست ، دوباره دیشب موقع خواب دوباره دم صبح ، یعنی دم صبح گفتم الان همه همسایه ها میریزن تو خونمون، دوباره از امروز صبح، یعنی هر لحظه میگم صبور تر باش، هی اذیت میکنه خیلی با قربون صدقه و حواسش رو پرت میکنم آخرش ول نمیکنه باورتون نمیشه از صبح شاد بالای ده بار دعواش کردم سرش داد زدم ، هی میگم دیگه دعواش نکنم آنقدر سرتق شده اصلا گوش نمیده آخرش مجبور میشم دعواش کنم، همش میترسم یهو یا خودم سکته کنم یا بزنمش۸، پیش خودم میگم کاشکی یکی بیاد دو روز ببرش یهو وسط اینهمه اذیت کردنش یهو دستم نره بزنمش یا بیشتر سرش داد نزنم، من واقعا صبورم اما این خیلییییی اذیت داره میکنه