وای این سخت ترین چالشی هست که تو بچه داری باهاش روبرو شدم، بچه من آروم و اذیت نکن بود، اما سه روزه افتضاح شده، باورتون نمیشه هر لحظه فکر میکنم این بچه من نیست ، بشدت اذیت کن و شر و فضول و جیغ جیغو و دست بزن دار، همه اینا عیب نداره آدم میگه همه بچه ها اینجوری ان. اما بشدت گریه میکنه، یعنی کاری که برخلاف میلش باشه جوری گریه میکنه و زار میزنه که اصلا نمیتونم توصیف کنم، پریروز مادر شوهرم صورتش رو شست جلو خود یه کولی بازی درآورد اگه خودم میدیدم حاضر بودم قسم بخورم این بچه فصل کتک زدن اینجوری گریهدمیکنه در حدی که داشت بالا میاورد، دیروز از صبح همینطوری بود انقدر گریه کرد همسرم مرخصی گرفت اومد خونه تا عصر شب رفتیم مهمونی موقع لباس پوشوندن دوباره چنان صحرای کربلایی درست کرد هه فقط مات نگاه میکردیم، باورم نمیشد بخدا همش میگفتم این بچه من نیست ، دوباره دیشب موقع خواب دوباره دم صبح ، یعنی دم صبح گفتم الان همه همسایه ها میریزن تو خونمون، دوباره از امروز صبح، یعنی هر لحظه میگم صبور تر باش، هی اذیت میکنه خیلی با قربون صدقه و حواسش رو پرت میکنم آخرش ول نمیکنه باورتون نمیشه از صبح شاد بالای ده بار دعواش کردم سرش داد زدم ، هی میگم دیگه دعواش نکنم آنقدر سرتق شده اصلا گوش نمیده آخرش مجبور میشم دعواش کنم، همش میترسم یهو یا خودم سکته کنم یا بزنمش۸، پیش خودم میگم کاشکی یکی بیاد دو روز ببرش یهو وسط اینهمه اذیت کردنش یهو دستم نره بزنمش یا بیشتر سرش داد نزنم، من واقعا صبورم اما این خیلییییی اذیت داره میکنه

۸ پاسخ

سلام عزیزم شب ها قبل خواب قطره گل بنفشه کنجدی بریز دوتا داخل هر بینی ارومش می‌کنه
کم خونی رو هم بررسی کن

عزیزم اول از همه اینک من کاملااا درکت میکنم پسر منم خیلی شیطون بود اما اذیت نمیکرد حتما از دندونه چون پسر منم تایم دندونش خیلیییی بد اخلاق شده بود و خیلی گریه میکرد چندروزم هس ک جیغ یاد گرفته تو حالت عادی یهو چشماشو میبنده دهنشو بازمیکنه جییییغ میکشه ک گوشام میخاد پاره بشه و اینک چک کن جاییش درد نمیکنه ک گریه میکنه
پسر من یه روز از خاب بیدار شدیم تا ضب فقط جیغ میزد و گریه میکرد چندبار سرش داد زدم ک ساکت باشه نمیفهمیدم چشه باهاش بازی میکردم اروم میشد میگفتم حتما حوصلش سر رفته بعد شب میخاسیم بریم بیرون شوهرم کاپشن تنش میکرد شروع کرد گریه کردن درحدی ک نفسش رف گفتم کشتیش بچه رو رفتم کاپشنشو دراوردم دیدم انگشتش ورم کرده و کبود شده سیاه سیاه بود نمدونم چطور از صب ندیده بودم بعد یه عکسی همون روز شهرش گرفته بودم رو چک کردم دیدم از همون صب اینطوری بوده من نفهمیدم خلاصه ک اول ببین مشکلی نداره بعد باهاش کلنحار برو و ارومش کن

تو بچت دوسه روزه اینجوری شده ببین من چی میکشم که از روز تولدش اینجوریه🥲🥲

بنظر من ببرش دکتر بدنشو معاینه کنه شاید مشکل جسمی داره اذیته

با تمام وجود درکت میکنم

اینایی ک گفتی پسر منه ولی نه برای یکی‌دو روز هر‌روزش اینه تا ی چی میخاد بهش نمیدیم اینقد گریه میکنه ک بالا میاره دیروز ی لباس تنم کردم شروع کرده ک این لباس و دربیار یا ی روز شلوارک پام بود شلوار اوردم پام کن باز گریه ک شلوار و‌دربیار ی روز میگه وازلین و بده من بزنم ب دستام و سرم و بخورم ندی گریه نه گریه کم هااا گریه های وحشتناک ک سریعم بالا میاره بس ک گریه میکنه ی روز میگه بذارین من برم تو یخچال همه وسایلشو دربیارم میوه ها و‌ پیاز و‌سیب زمینی ها رو کثیف گاز بزنم یا میگه ریش تراش و بدین دستم روشن کنید باهاش بازی کنم یا جارو شارژی رو باید اینقد بدی دستش باهاش جارو کنه ک شارژش تموم بشه وگرنه قیامته یا سرسفره اب بریزه تو غذاها یا بریزه رو فرش اوووووو تا دلت بخواد برات میتونم بگم برای هر ثانیه از روز ی کاری داره ک خطرناکه و باید انجام بده وگرنه گریه

کاملا درکت میکنم پسر منم همینطور شده.اصلا باهاش مشکلی نداشتم الان یهو دستش میره منو میزنه.فقط هم من اصلا با باباش کاری نداره.از گریه هاشم همینطور یهو خودشو پرت میره و گریه شدید میکنه.نمیدونم چرا اینطوری شده و باید چطور از سرش بندازم.فقط اینطور موقع ها نفس عمیق میکشم و میگم خدایا بهم صبر بده

دیدی گاهی وقتا خودمون بی دلیل دلمون میگیره؟
بااینکه بزریگم توقع داریم بقیه هم درکمون کنن
اینا که بچه هستن و نفهم تر از ما😅
شاید چیزی داره اذیتش میکنه،لباساش عوض کردی؟شاید خاری چیزی تو بدنشه،شاید جاییش درد میکنه

سوال های مرتبط

مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۲ سالگی
خانما ی سوال دارم بچه هاتون رو‌چجوری تربیت میکنید من از صبح که بیدار میشم تا شب باید به این بچه بگم چیزه نکن بشین گاهی وقتا دعواش میکنم اما خیلی لج‌میکنه خیلی . چیکار کنم مدام بهانه میگیره که اب نیخواد بعد لیپانو بهش میدم میریزه روی زمین ی چیزی پرت میکنه میزنه منو .ی چند روزی شده خیلی این رفتارش بد شده خیلی جوری که منو همسرم به تنگ‌اومدیم قبلن هم دست بزن داشت نه تا این حد میگفتم دست به سیم نزن حرف گوش میمرد اما الان هیچ حرف شنوی نداره .نمیدونم سخت گیری زیاد کردم اینجوری شده یا بیشتر درگیر کارای خونه هستم و خودش که همه چیز انجام بشه و عقب نیوفتم از زندگی یا کمتر میبرمش بیرون نمیدونم اما خیلی چس سغید شده میام بهونه جیغ گریه .امشب هم ی حرف شنیدم خیلی منو بهم ریخت من عیدی هرجا رفتم مهمونی بچم به وسیله های خونه مردم دست نمیزد چون کلمه نه رو از شیش ماه بهش یاد دادم و موقع اذیت کردن منعش میکردم وحرف گوش میکرد بعد خانواده شوهرم پشت سرم حرف زدن که زهره بچشو دعوا میکنه و میزنه خیلی ناراحت شدم در صورتی که اونا اصلا جلو بچه هاشون نمیگیرن حتی ی دعوا خشک خالی نمیکنن .الان دیگه امشب با شنیدن این حرف خالی کردم و اصلا نمیدونم چی درسته چی غلطه و‌واقعا کم اوردم با این رفتار پسرم و اصلا توقع همچین رفتاری رو ازش نذاشتم اصلا نمیدونم باید باهاش چیکار کنم .میگم مامان بالشت روی مبلارو ننداز توی چشمای من نگاه میکنه پرت میکنه بالشتو اگه چیزی دم دستش هم باشه میشکنه راحت جرعت نمیکنیم ی ظرف چینی لیوان شیشه ای بیاریم سر سفره