اول که سرمو امپول زدن برام و من فقط ناله میکردم از درد و ورزشایی که ماما میگفت رو انجام میدادم و قر میدادم و رو توب بالاو پایین میرفتم اون مچ پاهامو فشار میداد و نوک سینه هامو میمالید تا زود تر زایمان کنم از ساعت ۱۲ که ماما اومده بود تا ۳ صب فقط سه چهار سانت باز شده بودم و هی مامای اونجا میومد معاینم میکرد و من هنوزم باورم نمیشد که بخوام زایمان طبیعی کنم میگفتم صب میشه دکترم میاد میرم سزارین
ماما اونجا گف میتونم برات ماما همراه زنگ بزنم و هماهنگ کنم تا بیاد اول که میگفت ما هستیم و نیاز نیس ولی من گفتم که حتما میخوام ماما داشته باشم خلاصه دردام شدید تر شده بود و من رفتم لباس مخصوص تنم کردم و رفتم تو اتاق و ماما هم بعد اینکه پولو براش ریختن شوهرم و مامانم پاشد اومد و شروع کرد به ماساژ دادن کمرم تنها خوبیی که درد زایمان طبیعی داره اینه که تو فاصله دردا میتونی استراحت کنی و دردش حتی لحضه های اخر هم یکسره نیس فقط فاصلشون کم میشه
مبارکه گلم بقیش عزیزم
🥰🥰مبارکه گلم بسلامتی
استرس گرفتم عزیزم چند هفته بودی ک درد اومد
دقیق چند هفته بودی؟؟؟
بعدش🥲
🥺😰😥استرس گرفتم.
من برعکس شما میخوام طبیعی شم نینی بریچ مونده 🥺
خوب بقیه اش ؟ عزیزم قسمتت هر چی باشه همون میشه زوری نیست اصلا
😐😐😐😐
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.