۸ پاسخ

خیلی بده منم کل بارداریم بااسترسای پسرم گذشت همش اسهال واستفراغ بوددرحدی ازحال میرفت کلا روزابیمارستان بودیم فقط استرس میکشیدم بعدشدم ۳۵هفته که انقباض داشتم همش روزم بازم بیمارستان شد همش امپول ریه میزدن شدم ۳۸دخترم دنیااومد۲۰ روزنشده بوددخترم دنیااومدعموم ۴۰ وخوردای بودفوت کردمنم خیلی حالم بدشد سرعموم دیگه مراسم میرفتم دخترم مریض شدعفونت ریه گفت ۲هفته بستری شد خیلی عذاب کشیدم الان حس میکنم افسرده ام واقعادل مرده شدم دیگه حوصله هیچکسودیگه ندارم😔

خب الانم کارهای گذشترو تکرارکن الکی الکی بخنداهنگ بزاربابچت برقص الکی ازته دل نباشه دوسع روز تکرارکن میبینی دیگه از ته دل میشه بعدش سرماخوردگی بگیری بهتراز افسردگیه بنطرم اهمیت نده بروبیرون

سلام عزیزم منم افسرده شدم کلی هم گریه میکردم الانم اگه درد دل بخوام بکنم با کسی سریع بغض گلومو میگیره
خود به خود خودمم بلند شدم منم چون شوهرم شغلش آزاد بود کلی ازش ناراحت بودم و و هستم که ناراحتم دیگه خودم بچه از چله در اومد هی رفتم بیرون تا بهتر شدم تنها نمون لطفا

مکملهای بعد زایمان رو بخور مخصوصا اهن خیلی موثره

عزیزم این اصلا طبیعی نیست و ممکنه خوب نشی پس جدی بگیر ،تمام عواملی که گفتی ممکنه باعث افسرگیت شده باشه ،یکی مثل من هم الان شرایطش مثل توعه ولی مثل تو احساس افسردگی نمیکنم و گریه نمیکنم ولی واقعا جسمم خستس ،ممکنه آهن بدنت هم کم شده باشه ،حتما یه چکاپ بده و مولتی ویتامین مصرف کن ،هر روز یه قسمت از یه سریال خنده دار ببین ،روزتو با موزیک فقط شاد و رقص شروع کن ،با همسرت صحبت کن و ازش بخواه گاهی با هم برید شبا یه دور دور موزیک گوش کنید و صحبت کنید
خلاصه هیچکس نمیتونه از این وضعیت نجاتت بده مگر خودت بخوای

طبیعی

طبیعیه خوب میشی

نمیدونم ربطی ب نوع زایمانم داره یا ن؟؟باید برم ازمایش بدم؟؟

سوال های مرتبط

مامان سیوان مامان سیوان ۶ ماهگی
5️⃣گفتم بریم بابا دیوونه شدم اینجا گفتن نه تا شکمت کار نکنه نمیذاریم بری شربتشونم تاثیری نداش اخرم گفتم من امضا میکنم بذارین برم ب دکترم زنگ زدن دکترم گف برین براش شیاف بخرین بذارین ب شوهرمم گف حتما خبر بده بم ک شکمش کار کرد یا نه. خلاصه لحظه اخر قبل رفتن شکمم کار کرد. بماند ک برای تسویه حساب چه بامبولایی دراوردن و چه لیستی درست کرده بودن برا پول زور گرفتن هرجور بود ۳تومن اضافه تر از چیزی ک قرار بود بدیم گرفتنو مرخص شدم رفتم خونه.
چنتا مسئله داشت بیمارستان آریا ک رضایتمو از کارشون از دست دادن، یکیش داروهای بدرد نخورشون ک واقن اب بسته بودن بهش
یکیش سرو صدای بازسازی و دعوای کارگرا ک انگار نه انگار بیمارستان بود..
یکیش پمپ درد و مامای همراه زوری پکیجش ک نه مامای همراهی من دیدم نه پمپ درد بدرد بخوری دادن
یکیش غذاهای شخمیشون مخصوصا برای من
پرستارایی بودن ک الکی یه سر ب اتاق میزدن بعد میرفتن میگفتن ما مشاوره دادیم یه پولیم برا اونا ب لیست پرداخت ما اضاف میکردن
خیلی ارامش نداشتی هر لحظه یکی بدون در زدن میومد تو حالا یا برا تمیزکاری یا برا فضولی یا چک کردن تو یا برا نشون دادنت ب دانشجوها و پرسشنامه پر کردن