5️⃣گفتم بریم بابا دیوونه شدم اینجا گفتن نه تا شکمت کار نکنه نمیذاریم بری شربتشونم تاثیری نداش اخرم گفتم من امضا میکنم بذارین برم ب دکترم زنگ زدن دکترم گف برین براش شیاف بخرین بذارین ب شوهرمم گف حتما خبر بده بم ک شکمش کار کرد یا نه. خلاصه لحظه اخر قبل رفتن شکمم کار کرد. بماند ک برای تسویه حساب چه بامبولایی دراوردن و چه لیستی درست کرده بودن برا پول زور گرفتن هرجور بود ۳تومن اضافه تر از چیزی ک قرار بود بدیم گرفتنو مرخص شدم رفتم خونه.
چنتا مسئله داشت بیمارستان آریا ک رضایتمو از کارشون از دست دادن، یکیش داروهای بدرد نخورشون ک واقن اب بسته بودن بهش
یکیش سرو صدای بازسازی و دعوای کارگرا ک انگار نه انگار بیمارستان بود..
یکیش پمپ درد و مامای همراه زوری پکیجش ک نه مامای همراهی من دیدم نه پمپ درد بدرد بخوری دادن
یکیش غذاهای شخمیشون مخصوصا برای من
پرستارایی بودن ک الکی یه سر ب اتاق میزدن بعد میرفتن میگفتن ما مشاوره دادیم یه پولیم برا اونا ب لیست پرداخت ما اضاف میکردن
خیلی ارامش نداشتی هر لحظه یکی بدون در زدن میومد تو حالا یا برا تمیزکاری یا برا فضولی یا چک کردن تو یا برا نشون دادنت ب دانشجوها و پرسشنامه پر کردن

۹ پاسخ

اینجاست که میگن هم بیمارستان ام البنین خودمون می ارزه به بیمارستان آریا که خیرسرشون بهترین بیمارستانه🤣🤣🤣

چی سخت بوده پس منم قرار بود سزارین بشم شوهرم نزاشت الان دعاش میکنم البته من زایمان زودرس داشتم ۳۴ زاییدم ..گفتن بچه تحمل طبیعی ندارن ولی چون یهویی کیسه آبم ترکید قبول نکرد بیمارستان گفت فقط طبیعی ۶پاره شد ..۷بستری شدم ۱۰ درام شروع شد تا ۹صبح که زایمان کردم دردش وحشتناک بود ولی میشد با جیغ وورزش کردن آروم ش کرد ...تا چند روز کمی بخیه هام درد میکرد ولی راضیم طبیعی دردش کمتر از سزارین

دقیقا مثل بیمارستان دولتی بود هیچ فرقی نداشت اینایی که تعریف کردی

از زایمان متنفرم چه طبیعی که خودم زایمان کردم چه سزارین که انجام ندادم😑

من دوماه پیش بیمارستان ام البنین زایمان سزارین کردم یعنی از خوبیش هرچی بگم کم گفتم با اینکه ازش خیلی بد تعریف میکردن،،بهترین دکترش منو عمل کرد،،،پرسنل اتاق عمل همه مهربون وشوخ ومهم تر از همه کاربلد،،حتی ی دانشجو هم نداشت،،،من تو راحتی و آرامش کامل سزارین شدم وقتی رفتم بخش رسیدگی ماماهاش واقعا عالی و خوب بود حتی نمیزاشتن ی لحظه درد بکشی من اصلا پمپ درد نداشتم با همون داروهایی که بهم تزریق میکردن دردام آروم میشد
خلاصه که هرچی از خوبی بیمارستان ام البنین بگم کم گفتم با کمترین هزینه بهترین زایمانو داشتم

سلام عزیزم کلا هزینتون توی بیمارستان آریا چقدر شد؟

من که آریا زایمان کردم و واقعا همه چی عااالی بود
دکترم؛ اتاق خصوصیش؛ پرستاراش؛ غذاش...

از زایمان متنفرم چه طبیعی که خودم زایمان کردم چه سزارین که انجام ندادم😑

من موندم‌ واقعا آریا همون پاستور

سوال های مرتبط

مامان سیوان مامان سیوان ۶ ماهگی
تجربه زایمانمو بلخره میخوام بذارم
1️⃣خوب ما قرار شد بریم بیمارستان اریا با یه پکیج زوری ک طبق گفته خودشون شامل اتاق خصوصی و پمپ درد و ماما همراه میشد و قابل تغییر هم نبود ب مبلغ ۲۳ونیم. دکترمم چونه زدیم بش ۸ دادیم.
تاریخو یک دو سه انتخاب کردیم دکترمم دید میخوره ب وقت زایمانم گف اوکی شنبه ناشتا ساعت ۶ بیمارستان باش.
رفتم زایشگاه آریا اونجا یه مدت طولانی ان سی تی وصل بود بم در همون حینم پروندمو داشتن درس میکردن بعد ک دیدن دیر داره میشه ساعت ۸ منو هول هولکی بلند کردن گفتن بپوش بریم کاراتو بکنیم ک دکترت اومد. من هی میگفتم بابا من خدافظی نکردم! حالا شوهرمم فرستاده بودن دنبال پرداخت پول و این کاراش. خلاصه بردنم تو یه اتاق دیگه یه دکتر روانپزشک اومد ازم پرسید سزارین میخوای بشی فوبیا داری؟ گفتم اره برا بچه میترسم چیزیش بشه، گف اوکی و رفت! بعدش پرستارا اومدن خون گرفتن و انژیوکت زدن و اخرسر سوندو بم وصل کردن حالا اون وسط یکی اومد کلی کاغذ اورد گف امضا کن وقت نداریم من همشو نخونده امضا کردم. بعدش ویلچر اوردن نشستم منو بردن سمت اتاق عمل ک داخل زایشگاه نبود. دم در زایشگاه شوهرمو دیدمو خدافظی کردم باهاش.
مامان سیوان مامان سیوان ۶ ماهگی
4️⃣دیگه منو انتقال دادن ب تخت اتاقم هنوز سوند بم وصل بود خانواده و دوستام اومدن یکم بعد سیوانو اوردن دادن بغلم خیلی حالم خوب شد اون لحظه دردام یادم رف..
دیگه اونجا بم گفتن تا ساعت ۴ هیچی نباس بخوری منم داشتم از گشنگی میمردم.. سرمو پمپ دردو انژیوکتم وصل کردن و رفتن همینجوری ک گذشت یهو دردای وحشتناک سمت شکمم شروع شد
میون اونهمه مهمون و رفتو امد من نمیدونستم چجوری درد بکشم هرچی پمپ دردو زیاد میکردم هیچ تاثیری نداش گفتم بگین پرستار شیاف بذاره برام نمیتونم تحمل کنم پاهامم هنوز نیمچه بی حس بود..
شیافو ک گذاشتن نیم ساعت بعدش دردم اروم شد و دیگه بعد رفتن اثرش هم درد نداشتم. همون تایمای باز کردن روزم اومدن سوندمو کندن لباسامو عوض کردن و گفتن پاشو راه برو. اولش خم خم بودم بعد کم کم کمرمو راست کردمو راه رفتنمم اوکی شد دردشم رفع شد.
برای شیر دادن بچه مشکلی نداشتم یکم ک فشار میدادم اغوز درمیومد بچه هم راحت سینمو میگرف فقط مشکلم این بود ک هر کسی ب خودش اجازه میداد نوک سینمو فشار بده بابا من شیر دارم فازتون چیه اخه😐
غذا با اینکه ب همراهام مرغ داده بودن ب من چیزی ندادن چون ساعت ۴بود گفتن واستا تا شام ک شوهرم رف سوپ گرفت برام چه سوپ مزخرفی بود.. گفتم شام بدرد بخور میدن بم حتما شام اونام دقیقا همون سوپ مزخرف بود تاکیدم داشتن هیچی دیگه نخورم تا شکمم کار نکرده. شبش بخاطر مشکلاتی ک با شب موندن مادرشوهرم پیش اومد یه لحظه نخوابیدم.. فردا صبش برام صبونه چایی و خرما اوردن🤦🏻‍♀️