۱۹ پاسخ

من بودم جوراب رو همونجا میذاشتم با خودم نمیاوردم

وای عین مادرشوهر من.همه داروندارشو برای نوه های دختریش خرج میکنه ولی یه ۱۰تومنی به نوه های پسریش نمیده

عقلشون کمه جات بودم جورابو میزاشتم رو‌زمین برم نمیداشتم

مادرشوهر من یبار عید یه النگو به دخترم داد چقدر خوشحال شدیم جعبه هم داشت مثل طلا بود بعدش فهمیدیم بدله🤣🤣

عیبی نداره خدا اون بالاست

چه کار زشتی انجام داده.خیییلی نادون

سرشو بخوره تو هم میزاشتیش همونجا میگفتی پسرم گدا جورابت نبست

بعضیاچراتبعیض قائل میشن بین نوه هاچ فرقی باهمدیگه دارن اخه مادرشوهرمن برای همه نوه هاش لباس خریده همشونم ستن🤭

نباید میگرفتی عزیزم .حق داری ناراحت باشی منم از فرق گذاشتن بدم میاد

ولی خب یه چیزیم هست شما میکید به اصرارشوه م به دیدنی رفتید
یعنی رابطه چندان خوبی ندارید
احتمالا رفت و امد هم زیاد مدارید که حای عید دیدنی هم نمیخواستید برید
حالا اینکه چیا بینتون گذشته نمیدونم ولی خب اگه اینطوره خب طبیعی اونم عیدی درست حسابی نده دیگه

بر عکس مادر شوهر منه واسه نوه های پسریش همیشه بیشتر میده تو تولدا اینا ولی خب عیدی یکسان داد به همه نوه هاش همیشه یکسان میده
ولی کلا دختر و پسر نداره کلا باید فرق نذاشت

من برا دوتا پسرام لباس گرفتن.عیدی هم نفری ۵۰ بهسون دادن.ولی داداشام وخواهرام نفری ۱۰۰ بهش دادن.ولی امسال به خودم هیچی ندادن خانواد شوهر.ولی برادر شوهرم که مجرده ۱کیلو پسته خام از کرمان برام اورد

یبار بگو مامانم بین نوه ها فرق نمیذاره همه یکی میده میگه تو دل بچه ها میمونه

واقعا خدا لعنت شون کنه که انقد تفاوت میذارن

امسال به هممون عیدی داد
مامانم هممم
میخواست به همسرم ته کیسه بده گفتم یه داماد بیشتر نداری کههههه اندازه خودمون بده😂😂😂

بدبخت سرشار از عقده بوده روانی🤨

چقدر زشت .. یه بار یه جوری متلک بگو بفهمن میفهمی ... شوهرت چیزی نمیگه بهشون ؟

😒😒😒😒😒عجبا میگفتی همینم نده

واقعا چرا فرق میزارن مرضشون چیه مادرشوهر منم بزا دختر جاریم ۵۰داد ولی برا پسر من هیچی نداده.البته ماتویه حیاطیم جدا نیستیم که بریم عید دیدنی ولی باز پسرم چندباری رفته خونشون

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
سلام
دیروز وقت دکتر داشتم تو خود بیمارستان اتلیه داشت از یه هفته قبل به شوهرم گفتمو وقت گرفتم
دیروز قبل رفتن سریع رفتم ارایشگاه موهامو شنیون کردم به مامانمم زنگ زدم گفتم بیاد که هم کمکم تو اتلیه باشه هم واسه پسرم لباسا رو واسه عکس عوض کنیم
از لحظه ایی که نشستیم تو ماشین شوهرم شروع کرد غر زدن و تیکه انداختن رفتیم اتلیه با لحن بد به مامانم پرید بعد که پسرم گریه کرد مامانو پسرم رفتن بیرون شوهرم جلو زنا که عکس میکرفتن شنگول شده بود بعد عکس رفتیم دیدیم مامانم پسرمو برده پارک بهش کفتم تو برو پیش بچه منو مامانم بریم دکتر یهو دیدم از زمین بازی رفته بچه رو به زور بغل کرده که ببره تو ماشین بشینن و شاهانم داره جیغو داد میکنه
از دیروز انقد ازش بدم اومده دلم میخواد خفش کنم تا الان یه کلمه باهاش حرف نزدم
قرار بود امروز پسرمو ببره مهد منو پسرم بیداریم شوهرم خودشو زده به خواب که نبره
ساعت دو وقت دندونپزشکی داره بیشرفم اگه بزارم بره حالا که دلسوزه کار خودشه