۴ پاسخ

قدم نو رسیدت مبارک باشه عزیزم❤️
وزن تولد نی نی چند بود؟

بسلامتی و خوشی عزیزم کنار خانوادت باشی🌺🌺🌺

چرا ماساژ میدن؟
من که سزازین اولم بود اصلا ماساژ چیزی ندادن 😯

منم سزارین اولم بودم دوبار فقط فشار دادن اونم اصلن درد نداشت و موقه ایکه تو ریکاوری بودم انجام دادن چون تو بی‌حسی بودم دردی و حس نکردم ولی تخت بغلیم ناله می‌کرد از درد

سوال های مرتبط

مامان 💙هامین💙 مامان 💙هامین💙 ۱ ماهگی
#پارت دوم تجربه سزارین ...
بعدش گفت دراز بکش بعد واسم اکسیژن زد و آمپول تهوع و ی پرده زدن جلو صورتم و آماده کردن براعمل دکتر اومد احوال پرسی کردمنم کم کم پاهام گرم شد و سنگین عمل شروع شد هیچی نفهمیدم حس خیلی خوبی بود من ت فکر این بودم ک نکنه تیغو بزنن بی حس نباشم دردم بگیره و گفتم من هنو میتونم انگشتاپامو تکون بدم صب کنید فعلاک صدای بچه اومد اون لحظه شیرین ترین لحظه بود برام اونقد ک قابل توصیف نبود حسش بچه رو از بالای سر نشونم دادن ولی چون ۳۶هفته و۵ روز ب دنیااومد ومشکل جفت داشتم وزنش ۱۷۰۰بود مستقیم بردن دستگاه شکمم فق یبار حین عمل فشاردادن ک اصلن نفهمیدم ی دستگاه هم وصل بود خون های اضافی شکممو باهاش کشیدن بیرون عمل ک تموم شدن بردن ریکاوری. هنو بی حس بودم بعد ی ربع یواش یواش دردام شروع شد ک حتی دردای بعد بی حسیم اونطور ک گفتن نبود مثل درد پریودی بود وقابل تحمل وبا شیاف قابل تحمله برای کسی ک حساسیت ب شیاف نداره واینم بگم سوند فق تا قبل آمپول بی حسی اذیتم کرد بعدش دیگه نفهمیدم تا شب ک درش آوردن بعد ریکاوری اومدم بخش توی بخش چن سری اومدن نگاه کردن ولی گفتن لازم نیس شکممو فشار ندادن واینم بگم من بخاطر حساسیت ب شیاف توی ریکاوری درخواست پمپ درد کردم ک خیلی کمکم کرد و واقعا سزارین برام خیلی آسون گذشت وهمون پمپ درد باعث شد راه رفتن اولم خیلی خیلی راحت باشه ودرد نکشم اینم خلاصه زایمانم در کل میگم بهتون خانمایی ک تو راهی دارین وانتخابتون سزارینه انتخاب خوبیه واصلن ترس وحشت نداره همه چی قابل کنترله
سوالی بود درخدمتم
مامان اقاابوالفضل👶🏻🩵 مامان اقاابوالفضل👶🏻🩵 ۶ ماهگی
سلام خانوم‌گلیاصبح‌تون‌بخیر🥰🌹
اومدم از تجربه ام‌بگم‌برای زایمان سزارین مختصر و‌مفید
اول اینکه من ترس بزرگی تو وصل سوند داشتم‌که اصلا درد نداشت بااینکه قبل بی حسی برام‌وصل کردن و‌اینکنه تجربه اولین عمل تو‌زندگیم‌بود‌و‌پامو‌میزاشتم‌تواتاق عمل
امپول بی حسی اصلا درد ندارع فقط ی سوزش حرکت خون‌تو‌پاهات‌حس میکنی ک‌خود‌اثر امپوله دوتا برای من زدن
و برش زدن و‌هیچی تفهمیدم فشار دادن‌شکم‌رو‌دکتر من‌حین‌عمل برام انجام‌داد بعد عمل اصلا شککمو‌فشارندادن
لرز ریکاوری هم ی چیز عجیبیه ک من خودم از اوناایی بودم‌ک بعد زدن امپول بی حسی تنگی نفس گرفتم و‌اکسیژن بهم‌وصل کردن‌حتی تو‌ریکاوری و‌اوردن بخش نفسم‌اذیتم‌میکرد
و‌پمپ‌درد‌هم نیاز نداشتم درکل دوبار شیاف برام‌گفتم‌گذاشتن لازمم شد دردش برا قابل تحمل بود
سخت ترین چیز سزارین راه رفتنسه ک‌نمیتونم‌دروغ بگم ینی قشنگ مردم زنده شدم‌من‌بعد اولین راه رفتن
درکل عمل خوبی بود و‌رازی بودم اینجا هم‌خیلی وحشت ها از سوند دیده بودم و‌وتقعا از کاه کوه ساخته بودن
مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ ۱ ماهگی
ادامه تاپیک قبلیم
۲ ساعت پسرم زیر اکسیژن بود و بعد از اون آوردنش بخش و واکسن هاشو زدن
من خودمم انقد حالم بعد بود ک دوبار زیر تیغ عمل حالم بعد شد یع بار کلا فشارم افتاد ک یع حس مثل حالت تهوع شدید بهم دست داد یکبار هم انقد فشارم رفت بالا ک چنان سردرد گرفتم ک هرلحظه احساس میکردم سرم میخواد بترکه
خلاصه ک زایمانم خیلی پرخطر بود خیلی
بعد از اونم ک اومدم بخش و بی حسی از بدنم رفت ‌. دردام شروع شد ر زایمان قبلیم اصلا درد نکشیدم من. هیچی احساس نکردم . ولی این سری خیلی حالم بدع خیلی . جوری ک با اینکه ۵ روز از زایمانم گذشته هنوز جای بخیه هام درد میکنه اصلا نمیتونم زیاد بشینم زیاد راه برم . جای آمپول بی حسی کمرم اندازه یه گردو روی کمرم خیلی خیلی درد میکنه و اینا همش همش بخاطر کم بودن فاصله دوتا سزارین 😶
انقد تو بیمارستان درد داشتم ک ب خودم انقد بد و بیراه گفتم ک حد نداشت ‌ . از درد من ۲ روز گریه کردم 🙂
خلاصه الان بهترم و حال پسرم خیلی خوبه خداروشکر ریه هاش هم تشکیل شده بود نیازی ب رفتن تو دستگاه نداشت 🤲🧿❤️
مامان آراد کوچولو مامان آراد کوچولو ۲ ماهگی
خب من بخام از تجربه زایمان سزارین بگم
اول ک بردنم آنژیوکت بم زدن و سرم اینا بعد من ب دکترم گفته بودم ک سوند بعد بی حسی وصل کنه تا اتاق عمل هیچیش درد نداشت همچی گل و بلبل بود😂😍🖐️ بعدم رفتم اتاق عمل ازم پرسیدن بیهوشی میخوایی یا بی حسی خودم بی حسی انتخاب کردم بچمو ببینم دکتر بیهوشی گفت خم شو‌یکم جلو اصلا آمپولش درد نداشت و نفهمیدم
ب محضی ک آمپول زد بی حس شدم پنج دقیقه بعد یکم حس کردم قفسه سینه ام سنگین شد ک داشتن بچه رو در میوردن و من حالت تهوع شدید گرفتم جوری ک ناله میکردم حالم داره بهم میخوره پرستاره گفت بالا بیار خوب. سرفه کردم هی. ک مثلا بالا بیارم دکترم گف داروی خواب بهش بزنید دارم بخیه میزنم سرفه ک میکنه نمیتونم خونریزی بیشتر میشه خلاصه در حد چند ثانیه فقط بچمو نشونم دادم و بیهوش شدم کلا دیگه هیچی نفهمیدم بهوش اومدم ریکاوری بودم بم پمب درد زدن گفتم سردمه لرز دارم سریع واسم هیلتر گذاشتن گرم شدم پاهام کلا بی حس بود بعد بردنم بخش
خیلی درد داشتم ک واسم پمب درد اینا زدن اوکی بود تا حدودی ولی وای از زمانی ک گفتن از تخت باید بیایی پایین راه بری قشنگ هر قدم ک برمیداشتم میمردم خلاصه آنقدر گفته بودن راه رفتن اولیه فقط درد داره بعدش اوکی میشی الکی بود‌واس من
من کلا درد داشتم و‌نمیتونستم خوب راه برم حتی تا زمان مرخص شدنم خیلی آم بد یبوس شدم جوری ک اشکم‌در اومد تا ۲.۳اول نتونستم دستشویی ام‌ کنم هرچی میخوردم شکمم کار نمیکرد خلاصه نمی‌دونم کی گفته سزارین راحته خیلی واس من سخت بود خ
مامان گردو👼🏻 مامان گردو👼🏻 ۵ ماهگی
سلام خانما شبتون بخیر
من سزارین شدم و همه چیز عالی بود هیچوقت فکر نمیکردم چیزی ک انقدر برا خودم بزرگش کردم ب همین سادگی باشه.تجربیاتمم بخوام بگم من بیمارستان اروند اهواز عمل شدم ک واقعا برخورد پرستاراودکترم و بخصوص کادر اتاق عمل عالی بود.همه ی کارای بعد عملم رو خود پرستارا و پرسنل بیمارستان انجام دادن برام و مرتب بهم سر میزدن.غذای خودم و همراهمم ب موقع و گرم و خوشمزه بود .برای عمل هم سوزن بیحسی درد خیلی کمی داشت و وصل کردن سوند ک من وحشت داشتم دردی نداشت بیشتر حالت چندش داشت تا درد، کشیدنشم از وصل کردنش راحتربود واسم...ماساژای شکمی تو حالت بیحسی با وجود پمپ درد بازم درد داشت ولی قابل تحمل بود و خودمم خیلی همکاری کردم با پرستارا چون ب نفع خودمونه هرچی بیشتر تخلیه بشه. پمپ درد گرفتم ک وااااقعا دردامو کم میکرد و عالی بود و بعد عملم اولین راه رفتنم یکم ترس داشتم،دردم داشت ولی قابل تحمل بود ک خداروشکر راحت بلندشدم و راه رفتم بیشتر از بقیه مریضاهم راه رفتم.دردامم تا سه روز اول در حد پریودی یکم شدیدترداشتم و یکم نشستن بلندشدن برام سخت بود ک رفته رفته اوکی شدم
فقط تنها چیزی ک من اطلاع نداشتم تجمع و ترشح سروز بود ک ۲هفته بعد برامن خودشونشون داد و سرباز کرد ک خیلی ترسیدم چون اطلاعی نداشتم ولی خداروشکر اونم تموم شد و همه چیز عالی بود.اگ بازم برگردم عقب سزارین رو انتخاب میکنم
مامان شهدُخت مامان شهدُخت ۵ ماهگی
اشک شوقم با درد قاطی شد باد بی حسی خورد ب قفسه سینه ام و شونه و گردنم خیلی درد بدی بود از پرستار خاستم یکم شونه هامو ماساژ بده گفت بعضی بیمار ها اینجور میشن طبیعیه گفت دخترتم کچل نیست مو داره آوردنش کنارم و عکس گرفتن ازمون بردنش بخش و دکتر شروع کرد ب ماساژ رحمی همون موقعه ک خدا خیرش بده چون هیچ دردی نفهمیدم👌🏻
دیگ بخیه ها رو زد و بخیه هامم پرسی انتخاب کردم ک جاش نمونه🌸🌱
ب بخش ریکاوری انتقالم دادن خیلی سعی کردم پامو زودترتکون بدم نمیشد لمس بودم از کمر ب پایین ک زودتر برم پیش دخملیم..بعد دو ساعت موفقم شدم پاهامو تکون بدم کلافه بودم
دیگ با خوشحالی رفتیم تو بخش کتفم و فقسه سینم خیلی درد میکرد با رفتن بی حسی این درد صد برابر شد و فقط آرامبخش و شیاف استفاده میکردم خوب بود تا ۶ عصر گفتن هیچی نخورم بعدم برا سوپ و ژله آوردن و کاپوچینو بخورم ک بی حسی بره..
برا باد ک افتاده بود ت کتفم و... خیلی اصرار کردم ک بهم قرص جویدنی دایمتیکون داد همراه وعده غذایی دوتاش بخورم ک خیلی بهتر شدم و گفت عرق نعنا بخور خیلی خابم بد بود روزای اول.. روز سوم بی دلیل گریم میگرفت دلم پر میشد بخاطر هرمونام ولی مامانم و بقیه خیلی مواظبمن نمیزارن تنها بشم روز ۸ رفتیم عکس نوزادی از دخترم گرفتیم
روز ۹ روز بعد سزارینم بخیمو کشیدم خیلی بهتر شدم آخه یکم درد داشتم
خیلی طولانی و با جزئیات گفتم حوصلتون سرفت🤭😄

موفق باشید همگی...
در پناه حق🤍🍃🌸🌱♥️