#پارت دوم تجربه سزارین ...
بعدش گفت دراز بکش بعد واسم اکسیژن زد و آمپول تهوع و ی پرده زدن جلو صورتم و آماده کردن براعمل دکتر اومد احوال پرسی کردمنم کم کم پاهام گرم شد و سنگین عمل شروع شد هیچی نفهمیدم حس خیلی خوبی بود من ت فکر این بودم ک نکنه تیغو بزنن بی حس نباشم دردم بگیره و گفتم من هنو میتونم انگشتاپامو تکون بدم صب کنید فعلاک صدای بچه اومد اون لحظه شیرین ترین لحظه بود برام اونقد ک قابل توصیف نبود حسش بچه رو از بالای سر نشونم دادن ولی چون ۳۶هفته و۵ روز ب دنیااومد ومشکل جفت داشتم وزنش ۱۷۰۰بود مستقیم بردن دستگاه شکمم فق یبار حین عمل فشاردادن ک اصلن نفهمیدم ی دستگاه هم وصل بود خون های اضافی شکممو باهاش کشیدن بیرون عمل ک تموم شدن بردن ریکاوری. هنو بی حس بودم بعد ی ربع یواش یواش دردام شروع شد ک حتی دردای بعد بی حسیم اونطور ک گفتن نبود مثل درد پریودی بود وقابل تحمل وبا شیاف قابل تحمله برای کسی ک حساسیت ب شیاف نداره واینم بگم سوند فق تا قبل آمپول بی حسی اذیتم کرد بعدش دیگه نفهمیدم تا شب ک درش آوردن بعد ریکاوری اومدم بخش توی بخش چن سری اومدن نگاه کردن ولی گفتن لازم نیس شکممو فشار ندادن واینم بگم من بخاطر حساسیت ب شیاف توی ریکاوری درخواست پمپ درد کردم ک خیلی کمکم کرد و واقعا سزارین برام خیلی آسون گذشت وهمون پمپ درد باعث شد راه رفتن اولم خیلی خیلی راحت باشه ودرد نکشم اینم خلاصه زایمانم در کل میگم بهتون خانمایی ک تو راهی دارین وانتخابتون سزارینه انتخاب خوبیه واصلن ترس وحشت نداره همه چی قابل کنترله
سوالی بود درخدمتم

۶ پاسخ

مامان جوجه من پیش زهرا خسروی عمل کردم بیمارستان شفا ۸تومن زیرمیزی دادم ۷تومن بیمارستان بابیمه تامین اجتماعی
عه عمل نمیکنه مطمعنی چون تاهمین تازگی بدون زیرمیزی عمل میکرد
البته جدیدا واسه سزارین سخت میگیرن من دکتر بادکتر سونو هماهنگ کرد سونوی اخرمو دستکاری کرد ک بیمارستان پذیرش کرد برا عمل

من خیلی خیلی اذیت شدم مرگو جلو چشمم دیدم هرچند هنوزم دارم درد میکشم اما بازم برگردم عقب سزارین رو انتخاب میکنم،،طبیعی واقعا برام وحشتناکه

لطفا جواب بده عزیزم
پیش دکتر کی عمل کردی ؟ چقدر شد؟ زیر میزی و بیمارستان چقد؟

الان من ملکشاهی عمل نمیکنه کلا همه منع شدن استرس دارم

بسلامتی عزیزم

خیلی مبارکه گلم
پسرت الان دستگاهه؟؟؟

چرا وزن پسرت انقد کم بود عزیزم؟
36 هفته جنین باید بالای 2300 باشه

سوال های مرتبط

مامان 🎀Nilsa🎀 مامان 🎀Nilsa🎀 روزهای ابتدایی تولد
(سزارین پارت ۲)
و تا صداشو شنیدم اونقدر احساساتی شدم با هق هق گریه میکردم دکتر گف فک نمیکردم اینقدر احساساتی باشی گف بسه ضربان قلبت رف بالا ولی من انگار ن انگار گریه هام دست خودم نبود دخترمو اوردن کنار صورتم بوسش کردمو و خدارو شکر میکردم ،دخترمو ک بردن بخش نوزادان گریم تموم شد ،  شکممو ماساژ میدادن ک اونم دردش قابل تحمل بود و اونقدری ک میگفتن وحشتناک نبود  .ساعت ۹ و نیم دادنم بخش ،خلاصه تااینجا خیلی راحت گذاشت برام ( پمپ درد هم داشتم اتاق عمل وصل کردن )
بعد اینکه اثر بی حسی رف دردام شروع میشدن ک با پمپ کنترلش میکردم ، فرداش سوندو کشیدن ک درد اون خیلی بد بود و گفتن پاشو راه برو ، سختترین بخش سزارین اینجا بود برام خیییییلی درد داشتم اولین بار راه رفتنی ،خونریزیمم خیلی زیاد بود ،بعد اینکه پمپ دردم تموم شد دردام شدت گرفتن ک اونم شیاف میدادن خوب میشدم ،دوشب موندم بیمارستان پنجشنبه صب دکتر مرخصم کرد و اومدم خونه مامانم و توضیحات کاملو داد ک بخیه هامو هروز بشورم و تمیز نگهشون دارم ک خدایی نکرده عفونت نکنه .
این بود تجربه من از زایمان سزارین
❤️ ۱۴۰۳/۸/۲۲❤️
مامان نیلا🩷 مامان نیلا🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین اختیاری
من ۸ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۲ ظهر منو بردن اتاق عمل. اول پرستار اومد بهم سرم وصل کرد و بهم توضیح میداد ک الان میخان چکار کنن بعد گفتن ک میخان سوند بزنن من خیلی میترسیدم ک گفتن اصلا متوجه نمیشی و باهام شوخی میکردن و بعد چند دقیقه ی ذره سوزش احساس کردم و اصلا درد نداشت اصلا نگران سوند نباشین بعد دکتر بیحسی اومد دو سه تا پرستار دستام و گردنمو گرفتن و دکتر بیحسی برام آمپول زد دردش نمیگم کم بود ولی اصلا غیر قابل تحمل نبود. بعد عملو شروع کردن و پنج دقیقه و بچه رو نشونم دادن و بهم ارامش بخش زدن منو از اتاق عمل با بچه بردن ریکاوری. یک ساعت داخل ریکاوری بودیم اونجا من لرز کردم ک پتو بهم دادن و بچه رو رو سینم گذاشتن بهش شیر دادم بعدش مارو بردن بخش. من پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم شیاف داخل بیمارستان استفادم نشد. ساعت ۱۲ شب اومدن گفتن اماده باش چنتا چایی عسل بخور ک باید راه بری . اول سوندم رو برداشتن ک من دردی حس نکردم بعد منو بلند کردن ک من چند بار پمپ درد رو فشار دادم از قبلش ک دردش زیاد نباشه بخاطر همین موقع راه رفتنم درد نداشتم. بعد رفتن سرویس رو تخت دراز کشیدم و تا صب دو دفه دیگ راه رفتم و خودم سرویس رفتم صبح برام صبحانه ی دونه بیسکوئت اوردن و گفتن شکمت اگ کار کرد بهمون بگو ک شکم من تا ظهر کار نکرد و من چون خیلی خسته شده بودم وقتی دکتر اومد گفتم شکمم کار کرده و گف پس مرخصی. ساعت دو و نیم ظهر مرخص شدم.
پمپ درد خیلی خوب بود.
دردای من تو خونه تا ب الان که ۳ روز گذشته با شیاف قابل تحمله.
مامان مهنا مامان مهنا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم
مامان روشا مامان روشا ۳ ماهگی
سلام مامانای قشنگ.دوروز پیش زایمان کردم اومدم از تجربیاتم بگم و اماحقیقت.اول درموردسوند ک خیلیا میترسن.درد نداشت ولی سوزش داشت ک ی کوچولو اذیت کننده بود اما قابل تحمل.بعدش ک رفتم اتاق عمل بی حس شدم کلا دیگ هیچ دردوسوزشی حس نکردم.در مورد بی حسی اتاق عمل هم دردش مث واکسن قابل تحمل و سریع ک دیگ بعدش کل تنت بی حس میشه و رها. بعد از تزریق بی حسی تنگی نفس گرفتم بسختی میتونستم نفس بکشم ک سریع گفتم نمیتونم نفس بکشم برام اکسیژن گذاشتن و خداروشکر اوکی شدم. از زمان بی حسی تا ب دنیااومدن دخترم 10دقیقه ی رب بیشتر طول نکشید وکل عملم تقریبا یک ساعتی شد. بعدش تو بی حسی شکمم فشار دادن ک چیزی متوجه نشدم رفتم ریکاوری تا دست‌وپام حس گرفت یک ساعتی شد. و از اونجا دردام شروع شد. زمانی ک خواستن ببرنم اتاق عمل گفتن باید باز شکمت فشار بدیم ک اگه چیزی مونده بیاد بیرون. اونجام فشار دادن و خییییلی درد کشیدم و کلی خون ازم رفت. دیگه بردنم بخش دردم خییییلی شدید بود گفتم پمپ درد برام بزارن ک هیچ تاثیری نداشت. شیاف گذاشتم دوتا خیلی بهتر پمپ درد بود. و دردمو تقریبا قابل تحمل کرد.پیشنهاد میکنم ب شدت شیاف دیکلوفناک خیلی جواب بود هم برا من هم برا کسایی ک اونجا پرسیدم استفاده کرده بودن. دیگه تا شب گفتن باید راه برید.میدونم خیلی سخته آدم اذیت میشه ولی خیلی کمک میکنه ب درد و در وکاهش میده پس اصلا در برابر راه رفتن مقاومت نکنید. دیگ باز شبشم شیاف گذاشتم بهتر شدم و فرداشم مرخص شدم.ودر آخر حین زایمان برا همتون دعا کردم ک بسلامتی فارق شید امین❤️
مامان Adrian مامان Adrian ۷ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
37هفته بودم ک باید بخاطر دیابتی ک داشتم هر هفته میرفتم دوبار nst میدادم صبح شنبه با همسرجان رفتیم ک هم بیمارستان رو ببینم هزینه ها رو بپرسم و هم nst بدم. نوار قلب ازم گرفتن و دوتا انقباض کم داشتم ک ب تشخیص دکترم من رو معاینه کردن. (بزرگترین اشتباهم این بود ک اجازه دادم معاینه کنن) همین شد افتادم ب خونریزی. شب خونریزیم شدید شد، باز رفتم نوار قلب گرفتم و معاینه شدم با 4سانت دهانه رحمم بازشده بود. ک گفتن تا صبح زایمان طبیعی میکنی، ولی من میخواستم سزارین اختیاری بشم. با دکتر هماهنگ شد و گفتن تا نیم َساعت دیگه میری اتاق عمل، ب همین سرعت و یهویی، منم کلی گریه ک نمیخواستم زایمان کنم چون هفتم پایین بود. موقع سوند زدن بشدت چندش آور بود. درد نداشت اصلا ولی حس بدی بود. و با بی حسی سزارین شدم. بی حسی اصلا درد نداشت.تا بهم گفتن پاهات بی حس شده و من جواب دادم آره بعد کمتر از چند دقیقه صدای بچم اومد وای خدا چ حس قشنگییییی بود.......
بعدشم حدود یک ربع بخیه زدن. و شکمم رو همونجا فشار دادن ک اصلا نفهمیدم. بعد تو ریکاوری ی نیم ساعت زمان برد ک پاهام حس پیدا کنن. بعدم ک رفتم تو بخش، با پمپ درد، دردام در حد خیلییییی کم حس شد کمتر از پریودی، من زیاد سرم رو تکون ندادم ولی بعدش دو روز سردرد وحشتناک داشتم ولی قابل تحمل ک با نسکافه قهوه خوب شد، اولین راه رفتنم اونطور ک میگفتن سخت و وحشتناک نبود. اذیت شدم ولی اونطور ک میگن نه. موقعی هم ک مرخص شدم تا ی هفته سرم سنگین بود، گوشم گرفته بود و دوروز سردرد داشتم در حد نیم ساعت.
خلاصه بسیار راضی و خرسندم از سزارین....
مامان لیانا مامان لیانا ۶ ماهگی
سلام مامانا من ۲۱ اردیبهشت زایمان کردم میخوام تجربمو براتون به اشتراک بذارم. صبح رفتم بیمارستان بستری شدم و ساعت ۱ونیم رفتم برای عمل. قبلش برام سوند وصل کردن ک درد نداشت ولی یکم سخته دیگه بلافاصله بردن برا عمل.من بیحسی بودم خیلی میترسیدم ولی واقعا حس قشنگی بود وقتی نی نیمو دیدم. یکم اون لحظه ک بالای دلم فشار دادن تا بچه بیرون بیاد سخت بود بعدشم حالت تهوع گرفتم ک با دارو کنترل کردن. متخصص هوشبری خیلی حواسش بهم بود. درکل عمل اونقدر ک فکر میکردم ترسناک نبود. بعدش بردن ریکاوری که اونجا سردم بود ک بخاطر اثر داروها لرز کردم. خیلی تو ریکاوری بودم چون حالم واقعا بد بود. ریکاوری از عمل خیلی سخت تر گذشت. بعدش بردنم داخل بخش حدود ۵بار شکمم فشار دادن که درد داشت.اخر شب از تخت اومدم پایین که اونم اولش سخت بود حس میکردم هر لحظه بخیه هام باز میشن ولی اونطور نبود.روز بعد هم مرخص شدم. تو خونه ام روزهای اول بعد زایمان خیلی ادم اذیته. کلا حال داغونی داشتم الان خداروشکر بهترم.
برای همه زایمان راحتی رو ارزومندم❤️
مامان آریانم مامان آریانم ۲ ماهگی
سوم
رفتم اتاق عمل خیلی از امپول بیحسی ترس داشتم از سون خیلی ترس داشتم و بقیه ترسا ک همه داشتن ساعت هشت وارد اتاق عمل شدم تا پرونده تشکیل بدن و برم تو اتاق بخوابم رو تخت ی ربی زمان برد بعد امپول بیحسی خواستن بزنن ک گفتم من خیلی میترسم درد امپول بیحسی رو بخوام براتون بگم در حد ی نیشگون بود یعنی بهم گفت دراز بکش من باورم نشد امپول زده اصلا سون هم تو بیحسی وصل کردن هیچی متوجه نشدم دراز کشیدم ی پرده کشیدن جلوم و هشتو نیم پسرم ب دنیا اومد ک بهترین لحظه بود انشاالله همتون ب سلامتی تجربش کنید بعدش تا برم بخش شد ساعت ده شب ک چون بیحس بودم دردی نداشتم فقط موقع عمل چون من برای طبیعی بستری بودم کلی خرما و ابمیوه خوردم حالت تهوع داشتم ک سریع با ی امپول تو سرمم رفع شد تو ریکاوریم لرز داشتم ک طبیعی بود بعد رفتم بخش تا شیش ساعت چیزی نباید میخوردم کم کم ک بیحسی رفت اومدن سون رو کشیدن ک اونم در حد سی ثانیه ی سوزش بود بعدش کمکم کردن تا برم سرویس و دستو پامو بشورم و راه برم کلی چای و نسکافه خوردم ک سر درد نگیرم وقتی اومدن شکممو ماساژ دادن درد داشت ولی چ طبیعی چ سزارین ماساژ شکمیو انجام میدن دیگه باید تحمل کرد فقط بهتون بگم اگه زایمان سزارین هستین حتما پمپ درد بگیرین خیلی خوبه خیلی از درداتون کم میکنه
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۵ ماهگی
تجربه عمل
خب سلام دوستان منم خواستم تجربه عملمو باهاتون ب اشتراک بزارم
۲۴خرداد ماه ۶صب از خواب بیدارشدم دیدم شورتم خیلی خیسه گفتم ینی ترشحه اخه ترشح اینقدرخیس نمیکنه ک از تخت پاشدم برم سرویس یهو دیدم کلی اب ازم ریخت اونقد ترسیدم داد زدم همسرم پرید فقط گفتم خدایا ب داد برس سریع ی نوار گذاشتم لباس پوشیدم رفتیم بیمارستان کل شلوارم خیس اب بود بردنم زایشگاه دیدن بله کیسه اب خالی شده وضعیت اورژانسی آماده هیچی نبودم ۱۷روز بچها زودتر بدنیامیومدن اومدن بهم دستگاه اینا وصل کردن برا ضربان قلب بچها بد سوند اومدن وصل کنن ک دروغ نگم درد داشت ولی قابل تحمل بود خلاصه دکتر خودمم رفته بودتهران برا کنگره نبود ی دکتر دیگه اومد اورژانسی بردنم اتاق عمل ک کادرشون واقعا خوش اخلاق بودن من خیلی ترس اتاق عملو داشتم ک خداروشکر اونقد گفتن خندیدن ترسه یادم رف بدم ک امپول بی حسیو زدنی قشنگ حس میکردم زدنشو خیلی حس بدی داشت هیچ دردیم حین عمل نفهمیدم بچها بدنیا اومدن بدم ریکاوری بردن و بخش یبارم شکممو فشار دادن ت بی حسی ک درد شکمم شرو شد چندتا مسکن زدن وشیاف میدادن ساعت۶ونیمم گفتن بیا ازتخت پایین شکم بندم بد عمل برام بستن ک با شکم بند راحت تر تونسم بیام پایین من تحمل دردم بالاس ولی خداروشکر بخیر گذشت همه چی😁