۴ پاسخ

من تختو چسبوندم کنار تخت که خیالم راحت باشه ولی حالا عیب نداره یکی از اشنای ما بچه اش از رو تخت افتاد برد عکس انداختن از سرش که خیالش راحت شه و چیزیش نشده بود حالا میخوای توهم اینکارو کن البته ارتفاع تخت زیاد بالا نیست فقط بستگی داره چطور افتاده باشه و سرش جایی نخورده باشه

هیچیش نمیشه عزیزم.ماهلین ۳بار افتاده .محافظ نداره تختش؟

هیچی نمیشه انشالله نترس منم ۳بار این اتفاق افتاددوبارش من پیشش نبودم سپرده بودمش به باباش حالا خوبه من کلا روزمین پیش تختو تشک باز میکردم بالش میزاشتم ولی خوبازم خطر داشت دیگه بکل رو زمین میخوابیم امنیتش بیشتره

انشالله ک چیزیش نمیشه ولی چرا رو تخت میخابین من دخترم از ۴ ماه ک غلت زد تختو جمع کردم هممون کنار هم زمین میحابیم

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۱۲ ماهگی
بچه ها دیروز یه چیزی شد واقعا یه لحظه تا سکته فاصله داشتم
ریحانه رو ساعت نزدیک 3 ظهر خوابوندم گذاشتمش روی تختش، تختش از این تخت کنار مادر هاست درحال حاضر، تخت جداگانه فعلا نخریدم اتاقش یکم جاش کمه. خلاصه همیشه وقتی بیدار میشه اول یه صدایی میکنه من متوجه میشم بیدار شده میرم سراغش و اینا، دیروز تقریبا یه ربع بعد از اینکه خوابوندمش، صدای النگو هاشو شنیدم و یه نق خیلی کوچولو زد، رفتم ببینم اگه جاش بدجوره درستش کنم، چشمتون روز بد نبینه... از تخت خودش اومده بود رو تخت من، چهار دست و پا اومده بود لبه ی تختتتتتتت🫢🫢🫢🫢🫢ببین میگم لبه یعنی از جلو و سمت چپش که وایساده بود چهار دستو پا، فقط 10 سانت از هر طرف تا لبه ی تشک تخت فاصله داشت، اگه ی ثانیه دیر رسیده بودم خاک عالم بر سرم میشد🤕😭😭وقتی درو باز کردم دیدم لبه تخت وایساده ینی فقط آروم جوری ک خودش نترسه گفتم یا ابالفضل، شوهرم بدو بدو اومد گفتم ینی یه ثانیه واقعا یه ثانیه دیر کرده بودم افتاده بود بدبخت می‌شدیم..
من حتی بالشت هم میزارم که وول نخوره از روی تخت خودش بیاد روی تخت ما، ولی نمیدونم واقعا دیروز چیشد خیلی بی صدا بیدار شده بود، واقعا میفهمم بچه‌ها فرشته ی نگهبان دارن، مراقب دارن که اتفاقی براشون نیفته، هر لحظه میرم تو اتاق یاد دیروز میفتم مو به تنم سیخ میشه. دیگه خلاصه تخت شو جمع کردم، دیشب تو اتاق خودش روی زمین خوابیدم باهاش