۴ پاسخ

چند سالشه عزیزم .ببین شما نمیتونی جلوی کنجکاوی جنسی کودک بگیری فقط باید خود مراقبتی یادش بدی.به نظر چند جلسه با یک روانشناس شده تلفنی یا حضوری جلسه بزار قشنگ راهو نشونت بده چطور تربیت جنشی شروع کنی .مثلا خود من یه روانشناس هست خدا خیرش بده تا نکجوانی کارگاه داره .واسه سن بهار کارگاه مهارت رفتاری خودمراقبتی اجتماعی و...ماهی یکیشو اسم مینویسم هفته ای یک جلسه اس هم من یاد میگیرم هم دخترم.حالا شمام یه راهی پیدا کن فک کنم قبلنم راجبش گفتی .

گاهی اوقات یه مدت میشه اینجوررفتارها....بله درستش اینه که اینجوری نشه ولی خب عقل ب بچه دستورکنجکاوی میده ومابایدبازبان کودکانه باهاشون بحرفیم خودمون توکودکی چطورب اندام نیم تنه خودکنجاوبودیم خب کودک هم همیجوره این هوش کامل کودک رومیرسونه ربطی هم ب نزدیگی هاشماوهمسرتون نداره خودخوری نکن باقصته براش بگومثلان بگوانجاکثیفه ازش دستشوی میادیه دختربادوستش دست زدیانشان دادبهش دستش کثیف شددردگرفته نمیدونم جوری ک خودش متوجه نشه اماباقصته گفتن بترسون

بهش یاد بده جاهای خصوصی رو هیشکی نباید ببینه اون کنجکاوی می‌کنه ولی قانعش کن

وای اعصابم خورد شد دوستش چند سالش بود؟

سوال های مرتبط

مامان مهدیار و ارمیا مامان مهدیار و ارمیا ۵ سالگی
سلام یه سوال ذهن منو درگیر کرده مانده بودم اینجا بپرسم یا ن خیلی خودم ناراحتم کلافه شدم اینقدر فکر کردم دوروزه پیش رفته بودم خونه پسر خالم پسرم یا بچه پسرخاله ک‌ یکسال از پسر من برگتره داشتن تو حیاط بازی می‌کردن ما هم داشتم حرف می‌زدیم بعدش گفتم برم ببینم بچها چکار میکنن دیدم پسر پسر خالم پشت پسرم وایستاده و شلوار پسر منو کشیده پایین من برموقعه رسیدم یعنی اولش بود دعوا کردم و پسر خودمو دعوا کردم و آوردم بعد از چند دقیقه آمدم خونم دیگ ب مادرش ک میشه دختر خالم چیزی نگفتم از پسرم پرسیدم گفتم اون ب من گفت این کارو کنیم من نگفتم و نمی‌دونستم منم پسرمو‌ چندتا زدم اینقدر ک ناراحت بودم فقط اولین بار بود این کارو دیدم من برام سواله ماندم چکار کنم از سرش بپره ب باباش هم نگفتم چون خیلی حساسه همیشه میگه جایی میری مراقبش باش با کسی بازی می‌کنه حواست باشه کار بد ب بچه یاد ندن منم بخدا ماندم چکار کنم میترسم دیگ هم ب خودم قول دادم حواسم بیشتر بهش باشه چکار کنم الان من کمک کنید دارم دیوانه میشم
مامان ثنا و نیلا😍 مامان ثنا و نیلا😍 ۵ سالگی
سلام
شبتون بخیر
ثنا دو سه ماهه ژیمناستیک میبرم
بردم ک از تنهایی در آد شاد شه
فوق العاده بوده مربیش ب شدت راضی بوده و هست
مدام بخاطر پیشرفتش تشویقش می‌کنه....
تا اینکه ی روز تو هفته گذشته مربی گفت امروز چرا آنقدر همه بچه ها شأن...ثنا مگه داریم بازی میکنیم!!!
اونروز گذشت اومدیم گله کرد ک مربی چرا منو دعوا کرد؛!از فردای اونروز هروقت میبرمش نگرانه
گاها آب میاد بخوره میبینم چشاش پره
تا اینکه جلسه پیش گریه کرد ک باز باید غلت عقب تمرین کنیم خانوم دعوا میکنه من دوست ندارم
یهو جلو بچه ها گریه کرد ک بریم نمی‌مونم....
آوردمش
ب مربی هم تذکر دادم من نمی‌خوام بچم مضطرب شه و....
هر روز تو خونه تمرین می‌کنه اما الان میگه مامان من نمیرم باشگاه!!!
اینم تو پرانتز بگم ب شدت کمالگراس
و گفت اگر دوست نداری نمی‌برم
اما نمیدونم چطور ببرمش دوست دارم مواجه بشه ببینه وقتی چیزی رو مثلا اشتباه انجام میده با دیرتر یاد میگیره هیچ مشکلی نیست...
بنظرتون چیکار کنم؟؟
اینم نقاشی‌شده کشیده بده ب مربیش