مامانایی که از افسردگی بعد زایمان میترسید ازتون خواهش میکنم به شوهراتون تو دوران بارداری توضیح بدید که شرایط تون بعد زایمان خیلی بده بهتون خیلی خیلی توجه کنن درکشون رو ببرن بالا باورکنید این کار خیلی تاثیر داره من از اول بارداریم هرروز یه درد جدید میومد سراغم بعدشم که درد زایمان و بعد زایمان که هنوزم هست یه وقتا صحنه های زایمان میاد جلو چشمم همش میرم تو فکر باوجود اینا اگه یه ادمی که درکش بالا باشه کنارم باشه خیلی حال روحیم بهتر میشه ولی ازاین طرفم شوهرم زایمان کردن رو اصلا کار سختی نمیبینه تامیگی درد دارم میگه مگه فقط تو زایمان کردی همه زایمان میکنن اینقد ناز نمیکنن از روز اولم همه کاراشونو خودشون میکنن تو سوسولی فقط
این چیزاس که ادمو بیشتر از دردی که کشیدی ناراحت میکنه من اینقد که شوهرم بی درک شده دوشبه همش فک میکنم اگه من بمیرم چه بلایی سر بچم میاد چجوری میخاد بزرگ شه
خواهش میکنم ازتون تو اطلاعاتی که از زایمان به شوهرتون میدید خیلی زایمان رو تو ذهنش بزرگ کنید حتی اگه درد هم نداشتید بعد زایمان همش بگید درد دارم ناز کنید تا شاید بیشتر قدرتون رو بدونن

۹ پاسخ

آره، باید آگاهی بدیم بهشون، زایمان شوخی که نیست یک موجود زنده از بدن مادر متولد شده و توان، انرژی، ذخایر بدن مادر همه و همه نصف میشه، بعدش هم که به بچه شیر میدی باز هم بدنت داره بجز خودت یک موجود زنده دیگه را هم تغذیه میکنه،طی کردن همه این مسیرهای سخت بدون درک و همراهی همسر واقعا ممکن نیست

منم همرو بهش میگم
فیلم زایمانو بهش نشون دادم
شکل اعضای بدن با بررگ‌شدن جنینو بهش نشون دادم
از ترس میگفت وای من اگه زن بودم هیچ وقت حامله نمیشدم 🤭

متاسفم عزیزم
چقدر ناراحت شدم وقتی این برخورد رو خوندم
متاسفانه بیشتر این برخوردا از سمت مردا مقصرش تربییته که از خانوادشون گرفتن

سلام عزیزم ربط نداره من خیییییلی برا شوهرم توضیح دادم اخرش بعد زایمان بدترین رفتارا رو داشت

من که گریه میکردم از درد تو بیمارستان حتی وقتی مرخص شدم شوهرمم همراهم گریه میکرد احساس میکنم الان بیشتر قدرمو میدونه

عزیزم درکت میدم خیلی سخته توی این دوران فقط باید همسرت همراهت باشه وگرنه آدم بد ضربه میخوره

من بعد زایمان از شوهرم متنفررر شدم اینقدر که رفتاراش اذیتم کرد بعضی وقتا میگم جدا شم ازش

عزیزم دقیقا باید ببینن تا باورشون بشه....
من قبلا دو بار سزارین شدم شوهرم واقعا هیچی درکم نکرد. این بار سوم اتاق خصوصی گرفتم خودش اومد پیشم موند اتفاقا این بار سردرد شدید هم گرفتم. بعد منو به زور و با گریه بلند میکرد میبرد تا دستشویی. جلوی چشمش دیدی من چقدر جزر کشیدم تا یه مدت خیلی هوامو داشت. میگفت چقدر سخته. البته میدونم کم کم که داره میگذره یادش میره همینا رو😁😬

سزارین بودی؟

سوال های مرتبط

مامان هیراد مامان هیراد روزهای ابتدایی تولد
خانمایی که قراره بیمارستان خاتم الانبیا زایمان کنند :
قسمتی که زایمان می کنید با جایی که بعد از زایمان هستید همه شون تو یه بخش هست . اتاق های زایشگاه یه تخت هست اما بعد از تولد می برن اتاق روبرویی که سه تخته هست اگه اونجا پر باشه تو همون اتاق زایمان می مونی تا خالی بشه .
موقع زایمان یا دردهای قبلش از اتاق های دیگه ممکنه بی قراری های زیادی بشنوید . مثلا من اول هاش ک حدود ۲ سانت بودم از اتاق کناری داد و فریاد بدی میومد و راستش یه لحظه واقعااا ترسیدم (حالا این که واقعا واسه خودم چ طور گذشت رو تو تاپیک های بعدی میگم) ، اگه موقع زایمان شما همچین مواردی بود نترسید آگاهی داشتن خیلی بهتون کمک میکنه و فقط رو خودتون تمرکز کنید.
کاش بخش زایشگاه و قسمتی که بعد از زایمان منتقل میشی جدا بود چون تا آخرین لحظه ک اونجا هستید این صداها رو می شنوید هم قبل زایمان هم بعد زایمان .کلا این بخششون کوچیک بود . پرسنل ها هم اکثرا خوب بودن ولی همه جا گاهی یکی مهربون تر و یکی خشک و جدی تر پیدا میشه .