۴ پاسخ

عزیزم خداروشکر
قبول باشه
هر بچه ای یه رشدی داره ژنیتیکش یه طوره
اصلا مقایسه نکن
یکی زودتر یکی دیرتر
خدا یه دسته گل صحیخ و سالم بهت داده همیشه خداروشاکر باش

سلام عزیزم. خداروشکر

هنوز برای وایستادن تنها زوده

سلام گلم چندتا بچه داری پسرت چند وقته بود که نگران راه رفتن بودی

سوال های مرتبط

مامان رادمان مامان رادمان ۸ ماهگی
خانما من خیلی نگرانم . دارم از نگرانی میمیرم .. مدتی بود حس میکرد عضلات بدن پسرم شل هست . تا اینکه یکماه پیش با پسر برادر شوهرم مقایسه ش کردم . پسر اونا خیلی انگار بدنش محکم هست . عضلاتش شل و افتاده نیست . بعدا همش خودم رو دلداری میدادم که بابا این پسر 2 ماه از بچه ی تو بزرگتره . بخاطره اینه که اینجوری سرحال تر و عضلات بهتری داره ..
اما از دیشب که دختر خواهرشوهرم رو دیدم دیگه رسما دارم سکته میکنم .. دختر خواهر شوهرم ۵۰ روز از پسر من کوچیکتره .
دیشب که بعد از مدت ها دیدمش بغلش کردم دیدم اونم بدنش مثل بدن پسر برادر شوهرم محکمه . مثل رادمان شل نیست . با اینی که از بچه ی منم کوچکتره
مثلا وقتی اون دو تا رو بغل میکنی قشنگ صاف وایمیسن تو بغلت .
ولی وقتی پسر منو بغل میکنی نمیتونه مثل اونا صاف وایسه . قوز میکنه و خم میشه و بیشترم گردنش سمت پایینه . مثل اینکه همیشه زمین رو نگاه میکنه .. من از دیشب خیلی نگرانشم . دیگه دارم باورم میکنم که پسرم یه مشکلی داره . خیلی حالم بده وسط اینهمه مشکلات منم اینم اضافه شد .. فعلا هم شرایط مالیم خوب نیس که ببرش متخصص . نمیدونم چیکارکنم . نمیدونم😔😔
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۱۰ ماهگی
مامان دلسا مامان دلسا ۷ ماهگی
مامان ♥️فاطمه خانم♥️ مامان ♥️فاطمه خانم♥️ ۱۴ ماهگی
سلام خانوما برین دو تا تایپک آخرم رو بخونین ببینین چه روزای بدی رو دارم میگزرونم انقدر از خدا خواستم که.............دیروز مامانا ی گهواره بهم روحیه دادن تصمیم گرفتم دیگه حساسیت نشون ندم ولی شب دو سه بار پسرم رو صدا کردیم توجه نکرد زدم تو نت دیدم نوشته تا ۹ ماهگی وقت داره ولی اگه بعدش به اسم خودش توجه نکنه نشانه اوتیسمه دیگه حالم دست خودم نبود انقدر گریه کردم جیغ کشیدم ک همسرم هم خیلی ناراحت کردم دلم براش می سوزه من خیلی آدم بدیم این فکرا ی بد مثل خوره داره همه وجودم رو میخوره الان سه شبه نه شام میخورم نه سحری اصلا میل ندارم انگار تا خرخره خوردم الان از خدا خواستم یه کاری کنه که امشب اخرین شبی باشه که این حس رو دارم نزر کردم پسرم هیچ مشکلی نداشته باشه سال دیگه شب نوزدهم تو مسجد نزدیک خونمون حلیم بدم تو رو خدا هر کی میتونه برای پسرم دعا کنه دارم یه روز و شبای رو تجربه میکنم که تا به حال اصلا حسش هم نمیکرد م یه جورایی شیطان رفته تو جلدم میخواد نابود م کنه و منو کامل از خدا نا امید کرده یعنی دارم امتحان میشم همش خدا رو قسم میدم میگم منو با بچم امتحان نکن😭😭😭😭😭