۶ پاسخ

کلا اطرافیان زر زیاد میزنن من استعفا دادم بچمو دارم خودم بزرگ میکنن بهم میگن بچه رو پیش مامانتم بزار اینجوری خیلی بهت وابسته میشه
بزاری یه چیز میگن نزاری یه چیز میگن
کار خودتو کن

منم از شنبه باید برم سر کار و بچه هام تو ۱۱ماه هستن میخوام بزارم مهد آخه کسی نیست از اطرافیانم پیششون بمونه شموهرمم سر کلره

من از ۹ ماهگی بچه م رفتم سر کار منتها من معلمم ۳ روز در هفته صبح تا ظهر میرم و اون سه روز باباش خونه میمونه پیشش تا ظهر. رابطه بینشون خیلی خوب شده و شوهرم هم خیلی مسئولیتپدیرتر شده و منم یه کم روحیه م بهتر میشه که میرم بیرون و کمی از خونه و بچه داری فاصله میگیرم.
با اینحال اگه شغلم دولتی نبود و دست خودم بود یه سال دیگه خونه میموندم تا دو سالش بشه اما خب چاره ای نداشتم فقط ۹ ماه بهم مرخصی دادن.

عزيزم توصيه ميشه كه تا دو سال اول فقط با مادر باشه. دختر ها زدوتر هم ميتونن مهد برن، حدود ١٨-٢٠ ماهگي.
ولي خب معنيش اين نيست هر كسي كه زودتر رفت يا ديرتر رفت به قول شما اسيب رواني ميبينه😀

من خودم عاشق كار كردنم، ولي خب تصميم گرفتيم تا يك سال و نيم حداقل بمونم خونه، اصلا هم اسون نيست برام واقعا بعضي روزها. ولي مهدكودك بره بعد از دو سال خيلي خيلي بهتره تا پيش مادر بزرگ يا خونه موندن.
البته اين نظر من نيستا، روانشناسي كودك اين رو ميگه.
توام اگه ميتوني به نظرم خودت يك مدت ديگه پيشش بمون، ولي اگه نميتوني هم اشكالي نداره، به جاش يكم مطالعه كن كه چجوري جلو اسيب هاي ديگه گرفته بشه. اونقدر مهم نيست واقعا☺️

اطرافیان کارشونه..چه شاغل باشی چه نباشی..وقتی هستی یه مادر براش وقت بزار

هر کاری که صلاح خودت هست انجام بده . مطمئنا سلامتی بچه هم مهمه ولی برای خود من اینطور بوده که عذاب وجدان سرکار نرفتنم بیشتر بود . از وقتی میرم سرکار حالم بهتره .بچم هم پیش مادربزرگشه .البته پاره وقت کارمیکنم

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۱۳ ماهگی
سلام از روزهای نسبتا سخت
واقعا نمیدونم شاغل بودن مادر تا چه اندازه با فرهنگ ما ایرانیا همخونی داره!
ولی من واقعا دارم اذیت میشم، نصف روز سرکار، نصف بقیه هم بچه داری و کارای خونه و پیش پیش نهار و شام فردا رو گذاشتن
از طرفی باید قبل کار برم بچه رو بزارم پیش مادرم و بعدش هم برم بیارمش
دلم خیلی کارا میخواد
خیلی دوست دارم کتاب خوندن رو ولی از وقتی مدرسه ها باز شده نمیتونم حتی مطالعه ازاد هم داشته باشم...
پسرم هم مدام مراقبت میخواد...
نیاز مالی نداریم شکر خدا بگم بخاطر پول میرم واقعا شغلم رو دوست دارم و براش زحمت کشیدم... حالا همسرم میگه نرو این یکی دوسال مرخصی بدون حقوق بگیر
تازه از مرخصی زایمان رفتم سرکار واقعادوست دارم کارم رو...
چقدر زندگی سخت شده
عذاب وجدان مادری یه طرف ک ۵ ساعتی پیش پسرم نیستم و دلم پیششه
عذاب وجدان کاری یه طرف اینکه واقعا کارم رو دوست دارم
عذاب وجدان خونه داری و کارای خونه از همه بدتره
دلم میخواد یکیو بیارم کارامو انجام بده ولی میدونم کسی ام بیاد نمیشینم ک میخوام واستم بالاسرش بگم اینو بزار اونو بردار بدتر سختمیشه


خلاصه که
شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم هنوز
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

دلم عمیقا برای ۱۶ و ۱۵ سالگی تنگ شده!
دنیا خیلی سریع میگذره!
مامان مبین جان مامان مبین جان ۱۲ ماهگی