سلام مامانا
بچه های پسر شماها هم بابایی هستند
دیگه خسته شدم هر جمعه بخاطر خواب همسرم خونمون شرر میشه
اتاق همسرم سه ساله جدا هست بخاطر اینکه محل کارش خیلی دوره
پسرم اصلا هیج جوره ولش نمیکنه
شیر میگیرم گریه حتما بابا خوابه بیدار بشه اون بهش بده
به زور نیم ساعت با کارتون سرگرمی کردم که نره سراغش
آنقدر گریه جیغ زد تا باباش مثل دیوانه اومد سراغش پرت کرد رو تخت شیشه رو فرو کرد تو دهنش بچم در شیشه هم پرت کرد خورد تو پیشانی بچم بچم با گریه شیر رفت تو حلقش با شیون بلندش کردم غذای یکساعت پیش بالا آورد
بچم اینجا تنهاست باباشو کم میبینه ولی میاد براش وقت میزاره
چیکار کنم از بابایی بودن کمش کنم هر کاری میکنم بازم باباشو یاور دیگه دوشت داره
دیشب سه بار باباشو بیدار کرد منو راه ببر اونم تا ۱۲/۵بیدار بود سه بار راهش برد
بچم هم آسایش از باباش گرفته
کسی بوده بچش از بابای برگشته باشه مامانی بشه
نمیخوام از نظر روحی آسیب ببینه ی نیم ساعت بچم تو سکوت تنا موند بدون صحبت چرا بابا اون کار رو کرد شیر تو حلقم ریخت
دلم خیلی گرفته
دلم میخواد ساعتها گریه کنم
هیچ وقت اهل درد و دل کردن نیستم دوست دارم کسی خطر از شرایط تم نداشته باشه
بعضی موقع میگم براش ابرو نزارم بعد فکر میکنم راه رو باز میزارم برای بی احترامی به بچم و همه به خودشون اجازه میدن هر رفتاری با بچم داشته باشند

۷ پاسخ

سعی کن خودت تنها ببریش پارک یا چیزایی که دوس داره براش بگیر بیشتر باهاش بازی کن براش کادو بگیر تا کم کم جذبت بشه

روزا اصلا نزار بخابه
ببرش بیرون
الان ک هوا خوبه
بیشعورن دیگه ،بیشعور ،فکر میکنن میرم سر کار دیگه شمشیر ب (..)فیل کردن،همه باید مطیع و فرمانبر این عتیقه ها باش

از بس ننه هاشون لوس بارشون آوردن


ظهر ببرش پارک،هم گرمه هم خلوت،یکی دوساعت بیرون باش بچه آفتاب بگیره،ویتامین دی جذب کنه شبا راحتتر میخابه

روز خوب خیلی با بچه بازی کن خوب خسته بشه شب حداقل بخوابه شوهرتم حق بده خسته میشه

پسر منم خیلی بابایی بود ولی الان دو سه ماهه متعادل شده تازه اگه به شوخی من و باباش کشتی بگیریم طرف منو میگیره

من جات بودم اون شیشه شیر و میکردم تو کونش تا بفهمه این بچس حالیش نیست من خودم شبا پسرم بیدار بشه میرم تو کون شوهرم تا بیدار بشه بهش میگم مگه از خونه بابام اوردمش پدرشی گوه خوردی پس انداختی عزیزم دارم بهت خواهرانه میگم یه چند روز بی محلش کن بهش بگو اگه اتفاقی برات میفتاد خودمو خودتو میکشتم مرد جماعت بهش رو بدی باز تکرار میکنه نزار رو دار بشه

باید با باباش حرف بزنی درسته خسته هستش اما بچشه باید وقت بزاره خدای نکرده اگر ی اتفاقی میفتاد چکار میخواست بکنه

بهش شبا دیفن هیدرامین بده بزاربخاب تا صبح بچه منم نصف مامیش میبین من پیش باباش خابیدم بیدارم میکن میندازم اونطرف خودش بعل باباش میخاب باباشم ک خونس خوب هلاکش میکن

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
مامانا لطفا جواب بدید خیلی بهم کمک می‌کنه🙏🙏
من امروز صبح پسرم صبونه خوردیم و یکم آهنگ براش گذاشتم ولی بازی نکردیم تا ظهر بردمش پارک ۲ساعت تو پارک بودیم بعدش ناهار خورد و گفتم بخاب یبار هم بهونه گرفت منم با زور بغلش کردم گفتم بخاب که گریه کرد و رفت و اصلا نخوابید
بعدش میوه دادم کمی با عروسک بازی کردیم و توپ بازی و ۲۰دقیقه با گوشی بازی کرد وقتی میام خونه مادرم میمونم همش تلویزیون روشنه و هی نگاه می‌کنه از ترس بابام نمیتونم تلویزیون رو خاموش کنم
بعدش هم ماشین بازی کرد پسرم و محکم زد تو پهلو مادرم منم عصبانی شدم و اخم کردم گفتم نزن ماشین رو برمیدارم آخه خیلی چنگ میزنه یا آسیب می‌زنه به منو مامانمم فقط
بعد با زور بلندش کردم و گریه کرد ولش کردم
شام خورد دوباره دستشویی رفتیم فقط دست میزنم شلنگ دستشویی یا دست می‌کنه تو توالت فرنگی...منم گفتم اجازه نداری دست بزنی آلودست با داد
الان خوابیده و کلی عذاب وجدان که مامان خوبی نیستم عصبیم😭😭😭بچمم اذیت کردم
این جا پدر اصلا وجود ندارد چون تا غروب سرکارش و بعدش تو گوشی حتی خونه مادرم اینا که باشم