۲۴ پاسخ

پسر جاریه من یه مدت ب جاریه من اینطوری وابسته شده بود ولی الان ک ده سالشه زندگیش مادرشه اصلا ب اون یکی جاریم کار نداره

بهتر تو
تو مراسما بزار با اون باشه تو استراحت کن
نه تو آدم بدی نیستی
شاید منم جات بودم همین حسو داشتم
الان پسر و دختر خواهر شوهرم تو جمع باشیم پیش منن مخصوصا پسرش گه ۲۰ سالشه
حالا مامانشون ناراحت بشه ؟ در آخر شما مادرشی وسلام

گفته بودی یه سالگی دور سر بچت 45 بوده الان چنده؟؟

بچه ها تو یه سنی دنبال بقیه گریه میکنن بعد دیگه فراموش میکنن کلا

عزیزم بزار با زن عموش وقت بگذرونه اگه با بچه ات خوبه اونم خودت قشنگگگ استراحت کن 🥰

بنظر من چهره اون ادم ب دل بچه میشینه،لبخندش،لحن حرف زدنش بخاطر همین مجذوبشون میشن
یکم بزرگتر بشن میفهمن هیچکس مادر نمیشه

دخترخواهرشوهر منم دقیقا نسبت ب من همین بود
نمیدونم چرا
بعضی بچه ها ب یکی علاقه پیدا میکنن شاید از قیافشون خوششون میاد
دختر خواهرشوهرم بقدر وحشتناکی بهم علاقه داشت که اگ جای بودیم همه فک میکردن من مادرشم نه زنداییش
حتی یه هفته هم میموند اگ پیشم موقع رفتن بزور باید میبردنش

خوب نبرش ک ببینتش

بچه ی منم الان کلی پشت مادر شوهرم و خاهر شوهرم زاررر زد. دلم میخاس بزنم تو دهنش😐😐😐😐

عادیه عزیزم.دختر جاری منم اینطور بود مدام بغلم بود من بیشتر دوست داشت انکار.بعد محمد دیگه احساسش تغییر کرد مثل قبل نیس

بچه محبت و میفهمه حتما بش محبت میکنه چرا اینقد سخت میگیری

وای بچه های منم اینجورین ولی اصلا عذابم نمیده حساس نباس زن عموش مهربون بع خاطر اونه

پسر منم برا کسایی که دوسشون داره گریه میکنه وقتی میرن یا من میخوام ببرم از پیششون

ببین خودتو اذیت نکن، بچه ها حتی ذات خوب و بد رو تشخیص میدن، اگر تمایل داره بدون دختره خوبه و ذانش خوبه، بعد از ی مدتی بچه خودش درست میشه، آوا هم برای زنداییش غش و ضعف میره، منم سعی میکنم هنگام خداحافظی سرگرمش کنم که زیاد گریه نکنه، حواسشو پرت کن

اینم بگم من عقد کرده بودم پسر جاریم همش قربون صدقم میرفت چ خوشگل شدی زن عمو و فلان امااا روم حساس هم شد منو حتی میزد دعوا میکرد من حتی یکبار وقتی مامانش نبود نزدمش

دلیلش این بود ک من واقعا دوسشون داشتم باهاشون بازی می‌کردم دختره رو رو پام میخابونم حتما جاریت حتی اگر با تو خوب نی با بچت خوش رفتاری کرده یا قلبا دوست داره بچتو اشکال نداره بچها جاری من الان ک بزرگ شدن هنوزم منو دوست دارن اما ن ب اندازه مادرشون رو مامانشون خیلی حساسن

حق داری حساس بشی چون مادری ولی بنده ب عنوان زن عمو میگم ک بچهای جاریم بخصوص وقتی کوچیک بودن خیلییی منو دوست داشتن وقتی با مامانشون دعواشون میشد میگفتن دلمون میخاد بچه زن عمو باشیم ب من میگفتن نن عمی

این زن عموشه
پسر من برای زن همسایه گریه میکرد شدیددد🤣🤣
خودش از سرش افتاد منم تاحالا فکر نکردم چرا برای اون گریه میکرد
بیخیال بابا بچه ها دنیای عجیبی دارن

عزیزم حساس نباش اگرم اذیتی یکم رفت و آمدتو کم کن ، احتمالا"خودت هم از جاریت خوشت نمیاد در نتیجه حساسیتت بیشتر شده

پسر منم خیلی با زن عمو ش خیلی هم دوسش داره یکسره میگ زهرا زهرا

چ ایراد داره عزیرم بچه هرکس بیشتر بهش محبت کن جذب اون میشه هرچ بگذره میفهمه که بدون تو نمیشه ولش کن

پسر من یه جوری به زن عموش میچسه اگه چند ساعت منو نبینه باز بیارنش خونه دوباره دنبالش گریه می‌کنه🤦البته جاریم خیلی دوستش داره بیشتر از من که مادرشم باهاش بازی می‌کنه.من که حوصله بازی کردن باهاش ندارم .خوشحالم میشم زن عموش نگهش داره😅شما هم نگران نباش به مرور زمان خودش خوب میشه

عزیزم هرچی حساس تر بشی بیشتر اذیت میکنی خودتو. میدونی و میگی بچست و کاری هم نمیشه کرد.
اگه خیلی اذیت میشی رابطه رو کم کن باهاش و تا بچت کمتر ببینه و کم کم وابستگیش کمتر میشه

شاید زیاد بغلش کرده بهش عادت کرده

سوال های مرتبط