خب دختر شما هنوز خیلی کوچیکه اینجوری هممستقیم نمیتونی انتظار داشته باشی. باید آروم آروم توی قصه توی بازی بهش بفهمونی. مثلا نمایش باهاش بازی کن تو نمایش یه همچین موقعیتی رو بوجود بیار. یا مثلا قصه بگو و آخر قصه اونجوری کهمی خوای تغییر بده و پیامت رو بفهمون. بعدم دفعه دیگه بچه اومدگفت میرم در رو باز نکن بلکه بگو خب کاری نداره دفعه بعد اینجوری بگی دختر منم نمی ذاره تو بیای خونمون... باید کم کم با دخترت کار کنی. هی گفت و گفتن بدتر به بچه شما استرس و اضطراب می ده
فقط لازم بود این دختره پیش من بود بخدا اول یه دل سیر میزدمش بعدش مینداختمش بیرون بره به هرررر کی هم دوس داره بگه
عزیزم خودت رو اذیت نکن اقتضای سنشون هم هست کم کم دخترت هم یاد میگیره چجوری برخورد کنه فقط بنظرم شما به دختر همسایه با مهربانی بگو عزیزم از این به بعد هر وقت بگی میرم حتما باید بری دیگه بازیتون تموم میشه که اونم کمتر بگه
اصلا خونه راش نده چون اخلاقای خوبی نداره رو بچت تاثیر میزاره
دقیقا میدونم چی میگی اگ دخترتو یجور متوجه کن به این موضوع
زیاد هم نزار رفت و آمد کنه چون بعد ها داستان میشه مثلاً هفته ای یکی دوبار در حد یک ساعت
من دو سه شب یبار دارم قصه میگم و با قصه متوجهش میکنم
گاهی شخصیت قصه خودشه
گاهی حیوونی که دوست داره
چقد اعصابم خورد شد هر موقع گفت میرم میرم خودت بندازش بیرون تا بره اینجوری دخترتم یاد میگیره هر کی خواست بره یه لگد بزنه در کونش بگه برو
سلام گلم
مشکلت حل شد؟؟؟
واااای.دقیقا درکت میکنم.اهصاب آدم خ
رد میشه.کاش خیلی زیاد رو داشتیم یا اینقدر بچه هامون تنها نبودن .منم همین مشکلو دارم
من پسر خواهدشوهر میومد اینجا میگف برم گفتم رفتی دگ نیای عا برو دگنمیرف🤣🤣
عجله نکن هنوز وفت داره یاد بگیره...اللن کوچیکه
خواهرزاده من اینجوری بود که دوس داشت با یکی از بچه ها بازی کنه کلی اون بچه ها هم محل نمیدادن یا.....
خواهرمم چندبار گفته بود بهش ول کن و...ولی گوش نمیداد
تا به سن ۹ یا ۸ سالگی رسید یه روز من خیلی جدی باهاش صحبت کردم
و همون تاثیرشو گذاشت
دقیقا مثل دختر من وپسر عموشه من دخترم هنو حرف نمیزنه با تنها کسی هم که بازی میکنه پسرعمو شه که یک سال ازش بزرگتره میگم بیا بازی کنین ده دقیقه یه بار میکه میخام برم میره تا دم در دخترم جیغ میزنه باید دوباره برش گردونم تا بازی کنن حرف زدن او خیلی خوبه میگم شاید دختر منم یاد گرفت ازش
دفعه بعدی. خیلی راحت در باز کن بگو برو خونتون. دیگ نیای اینجا. با عصابانیت. ببین خواهر شوهر مادر شوهر. ب اندازه کافی ادم حرص میدن قرار نیس بخاطر همسایه. حرص بخوریم. دیگ هوا گرممیشه بچت ببر پارک
منم بدم میاد از این رفتار دقیقا رفتار خاهرشوهرم با بچهاش با پسرمن همینه همش بچمو با رفتن یا اومدن تهدید میکنن من اصلا اجازه نمیدم ن اونا بیان خونم ن پسرم بره خونشون
خودتم گاهی تو بازیشون شریک شو که به دخترت زور نگه وقتیم تنهایین با دخترت بیشتر بازی کن تت بغهمه اکه اون رفت کسی هست حای خالشو پر کنه.بگو بزار بره مامان جون خودم باهات بازی میکنم
ببین دقیقا بچه همسایه ما میومد اینجا بخدا هم فحش بلد بود هم سیاست داشت میرفت تو اناق پسر منو یاد میداد میگفت برو مامانتو بزن یا اگه اسباب بازیتو ندی میرم خونمون
خلاصه مادرشو هروقت به نفعش بود جواب گوشیشو میداد
اینا رفتن شمال پسرم هی گفت زنگ بزن با دوستم حرف بزنم هرچی زنگ زدم و اس دادم جواب نداد پسرمم یاد گرفته میگه غربتی چرا جواب نمیده حتی من دعواش کردم گفتم دیگه نگی
اینا از شمال اومدن تا دیدشون به مامانش گفت چرا جواب گوشی ندادی مامانممگفت غربتی بهت
اونم اصلا یهو پرید بمن بجا اینکه اروم بگه منم توجیه کنمش
واقعا نباید رو بدی به همسایه خیلی اشتباه کردم
تفاوت سنیشون زیاده یا خیلی از این بچه های زرنگه؟
کم کم یه کاری کن نیاد عزیزم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.