۱۰ پاسخ

اتفاقا اشتباه می‌کنی
و همسرت خیلی خیلی اشتباه می‌کنه که بدون شما بچه رو می‌بره
بچه رو باید با مادرش بخوان یعنی چی که به مادر میگن نیا

ادم نزدیک باشه همیشه یه جا بحث میشه...خط آخرشو متوجه نشدم چی نوشتی

اصلا نزدیک هم بودن خوب نیست

وای چقدر درکت میکنم امروز همین بحث برام پیش اومده میگه تو بچه رو نمیاری طبقه بالا ک عموش ببینتش برادر شوهرم خونشون اینجا نیس خب نمیفهمه تا بیدار میشه غذا میدم تا شیرش میدم خوابش میگیره مبخوابه ساعت چهار شوهرم میاد میدم اون ببره بالا خودم بخاطر لج و لج بازی خواهرشوهرمو مادرش نمیرم بالا هی بچمو پاس میدن بهم میگن نگاه خوشس نمیاد بزه پیش مامانش تو جم منو خیط میکنن منم وایمیسم شبا یا ظهرا با شوهرم بزم این بحثا هفت ماهه بچم اومده دنیا هی هست بینمون پدرمو دراوردن زمان بارداری کم بحثمیکردن باهام قبل بارداریم هروز منو دوره میکردن منو گریه مینداختن برو خوشحال باش جدا شدی من طبقه پاینشونم کردارم دراومده

اون پدرو مادرشه شما خوب میکنی ک نمیگی نرو دینی ب گردنت نیست خودش میدونه و پدرومادرش

با گوشتو استخوانم درک کردم نوشته هاتو ، پسر منم یه زمانی عشقه پدرشوهرم بود ولی الان دو ساله پدرشوهرم با شوهرم قهره دیگه حتی سراغ پسرمم نمیگیره

من سر موضوع زایمانم تا دو ماه نیومدن بهم سر بزنن 🤣🤣 منم کلا قهر کردم نه خودمو ن بچمو گذاشتم بره ببینتشون همسرم فقط می‌رفت آخرش اینقدر التماس کردن و ابراز پشیمونی کردن منم رفتم 😏
کلا باید خودشونو نشون بدن ی جایی

مگه تویه خونه نبودین چرا می گفتن نمیزاری بیاد پیش ما

منم ب خودم قول دادم با عروسم مثل دخترم رفتار کنم چون من رفتار خوبی ندیدم داغون شدم

عزیزم درخواست بده

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۳ سالگی
مامان ثنا مامان ثنا ۴ سالگی
سلام مامانای عزیز خوب هستین؟
خانما یه مشورت میخواستم.
ما پنج شش ماهه نقل مکان کردیم ،اینجا یه همسایه ای داریم که البته برای این شهر نیستن ،ایشون دو تا دختر دارن که کوچیکه کلاس اول و بزرگه پنجمه
چندباری دمتر کوچیکه اومد خونه ما با دخترم بازی کنن،..ایشون بدون اجازه و گاها با زور گویی وسایل دخترمو برمیداشت.که بار آخر که مادر و خواهر بزرگ‌ترش هم اینجا بودن دخترم نداد بهش و این بچه دختر منو زد و بعدش فهر کرد.و‌کتری کرد که بچم بیفته دنبالش.ون همون موقع تصمیم گرفتم که اصلا اجازه ندم بیاد اینجا و بازی کنن.بچه بشدت پرروریه متاسفانه و وقتی خونه ما هست حتی دوست داره خودش از یخچال آب برداره یا وارد اتاق خواب ما بشه .تقریبا ازون موقع مسافرت بودیم و پریشب برگشتیم ،دیروز سر ساعت سه بعد از ظهر که میخواستم لچمو بخابونم دختره اومد بیام بازی؟گفتم نه خاله وقت استراحتخ.امروز هم ساعت یک و نیم که می‌خواستیم نهار لخوریم.دوباره اجاره ندادم.واقعا موندم که فردا و پس فردا چی بگم
مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
خانما یه چیزی بگم براتون بخندین فقط‌..ما با مادرشوهر جاریمتو یه ساختمانیم بعد هفته ای یه بار یا دوبار شام و ناهاری میریم پایین خونه مادرشوهرم اون نمیاد خونه ماها ولی هر دفعه ما و جاریم اینا یه چیزی میگیریم میریم پایین دور هم میخوریم بعد امشب بردارشوهرم مواد اسنک و گرفته بود رفتیم پایین مادرشوهرم خورد کرد سرخ کرد موادشو اماده کرد بعد اسنک پز اورد اون مواد و میریخت رو نون من میپختم جاریمم کنار نشسته بود نگاه میکرد کلا زیاد کار نمیکنه بعد سفره انداختیم شام خوردیم دخترم به مادرشوهرم گفت دستتون درد نکنه مادرشوهرم گفت مامان به زنعمو باید بگی مال اونا بود دخترمم گفت زنعمو که کاری نکرد فقط نشست نگاه کرد تو و مامانم درست کردیم واااای 😅😅😅همگی ترکیدیم از خنده یعنی جاریم و با خاک یکسان کرد😅😅😅بعد من و جاریم رفتیم ظرف بشوریم اینا خوشش اومده بود هی به دخترم میگفت از زنعمو تشکر کن میگفت زنعمو که کاری نکرد بزار حداقل ظرفا رو بشوره🤣🤣🤣 میگن حرف راست و از بچه بشنو
مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی
یه مشورت می‌خوام
به همسایه داریم که دخترش میاد خونمون پیش دخترم هم ما هم اونا شهر غریبیم و کسی رو نداریم برای همین دخترش خیلی دوس داره بیاد خونمون و تقریبا هر روز میاد دختر منم خیلی دوس داره اون بیاد خونمون
بعد هروقت میاد که چیزی باب میلش نیست و یا چیزی میگه که دخترم دوس نداره و به حرفش گوش نمیده به دخترم میگه اگه اینجوری نکنی میرم خونمون ها
بعد تا کنار در میره وقتی دخترم میبینه رفته کنار در خواسته اونو قبول میکنه و اونم برمیگرده
خیلی بابت این موضوع ناراحتم چون هم دخترمو گریه میندازه هم میترسم تو بزرگسالی دخترم برای اینکه طرف مقابلش رو از دست نده به همه خواسته های طرف تن بده

چندین بار این موضوع پیش اومد چیزی نگفتم یه روز دیگه خیلی رفت رو اعصابم در رو براش باز کردم گفتی باشه اگه میخوای بری خونتون برو، برگشت گفت نه نمیرم، گفتم پس مدام نگو میرم میرم

هرچی هم به دحترم میگم اگه گفت میرم بهش بگو برو
میگم وقتی تو میترسی بره و به حرفش گوش میدی اون یاد میگیره با این میرم میرم گفتنش کاری کنه تو بهش گوش بدی، ولش کن اگه گفت میرم بگو برو، وقتی بگی برو میفهمه برات مهم نیست دیگه اذیتت نمیکنه
ولی بازم دخترم گوش نمیده بهم، شایدم متوجه حرفم نمیشه
به نظرتون چیکار کنم؟؟