من دارم از خستگی میمیرم . سه ساعته گریه میکنه از عصر تا حالا. هیچی نمیتونم بخودم هیچ کاری نتونستم بکنم . سردرد دارم یه ریز گریه میکنه اومدم چشماشو با چایی بشورم دکترش،گفته بود از اون به بعد ول نکرد. آخر گریه ام گرفت داد زدم دادم شوهرم وقتی اومد الانم عذاب وجدان دارم

منم زیاد اینجوری میشم همسرم هی بهم میگه تو نبابد عصبی بشی بیشتر عصبی میشم
بجا اینکه درک کنه هی میخواد بچه داری بهم یاد بده خیلی اذیتم منم

اخ که چقد سخته

اخ که چقد سخته من شبا تا صبح بیدارم باخانم میدونی واقعا درک میکنم ادم ن میتوته ب خودش برسه ن خونه زندگیش مرتب کنه میدونم این روزا تموم میشه کوچولو بزرگ میشه ولی واقعا خیلی سخته

والا دکتر گفت برای دندونشه کولیکش خیلی بهتره اما دایمتیکون دادم

گرمیچر بهش دادی؟؟؟

دیگه این جور چیزا طبیعیه شاید به چشش فشار اوردی

منم امروز عصر واسه پسرم که حس کردم بینیش گرفته اسپری زدم مثل اینکه بدش اومد قهر کرد نه شیر میخورد نه آروم میشد تانیم ساعت گریه کرد....دیگه چسبوندمش به خودم محکم بغلش کردم انگار حس امنیت پیداکرد آروم شد و خوابید

طبیعیه ک ماهم عصبی بشیم و کاهی داد بزنیم ب خودت سخت نگیر عزیزم، یه روزایی اینطوریه دیگه🥺🥺🥺

حتما چایی خیلی یخ بوده یهو زدی ترسیده

واقعا یه بچه سه ماهه چه گناهی داره همش داد میزنی بعدش عذاب وجدان اون مگه دست خودشه چیزی نمیدونه ارامش تو باعث اروم شدنش میشه حالا یا شکمش درد داره یا چی ببین مشکلش چیه بعدا حسرت این روزارو میخوری حتما هم پیش یه تراپیست برو بعد زایمان همرمون ها بهم می ریزه و بدتر میشه ادم