تعجب میکنم بعضی کامنتا رو میخونم
بعضیا میگن یه هفته پیشمون نبود
نمیدونم چجوری بچه دووم اورده...
چجوری مادر دووم اورده..
نمیدونم چی بگم.ولی خودم در حد دو سه ساعت که کار بازار داشته باشم اونم فقط پیش باباش .پیش کس دیگه ایی جا نمیذارم
من که اطلا تنهاش نداشتم فقط یکبار باباش بردش محل کارش اونم ۸یا ۹ساعت بود
حدود ۱۲ساعت
رفتنی باهاش خداحافظی کردمو گفتم ک شب برمیگردم
گاهی مجبوری خب
میرم روب رو درمون اشغال میندازم برمیگردم😂
من دخترم ۳سال ۱۰ماهش بود ۱۲روز گذاشتمش پیش خواهرم رفتم کربلا
پسرمن در طول روز که کار بانکی یا نوبت آرایشگاه داشته باشم در حد چند ساعت پیش مادرم ومادرشوهرم مونده،اما شب به هیچ وجه نه من نه همسرم دوستندارم جایی بمونه همین چند ساعت که گاهی پیش مادربزرگاشه قلب من میادتودهنم انگار که یه تیکه از وجودم نیست پسرم زیادی وابسته هست جایی برم مدام زنگ میزنه بهونه میگیره عمرأ شب جایی بمونه
سلام یبار ک رفتم زایمان یک روز ویک شب ،ولی سر عیادت مریض مادرشوهرم ب نگهبان پول داده بود میدونست دلم طاقت نداره
وبعضی از جمعه ها ک از صبح تا شب با پدرشوهرم ومادرشوهرم می میره باغ،بعد اینا کلا نیم ساعت هم ازم دور نشده
سلام در حد سه چهار ساعت اونم بیمارستان و عمل بودم و سریع ترخیص گرفتم برگشتم و سه چهار نفرو گذاشتم کنارش
نمیتونم هیچ جوره تنهاش بذارم
سلام عزیزم دودفعه ازمون داشتم مجبور شدم تنهاش بزارم البته پیش باباش بود وبعصی وقتا که وقت دکتر یا ارایشگاه دارم وهمیشه پیش باباشه . درکل اصلا دوست ندارم دخترم به جز باباش پیش کسی بمونه تنها
دلارام مهد کودک میره ۳ تا ۶
بعضی وقتا شوهرم میره دنبالش یکم دیر میاد انگار یچیزی کم دارم
نمیتونم بیشتر از سه چهار ساعت ازش دور بمونم
ولی دلارام میدونم پیش مامانم میمونه اگ یوقت نباشم وقتایی ک میرم خونه ی مامانم اصلا پیش من نمیخوابه
موقع زایمان
۳ روز تمام پیشش نبودم
روز دوم دیگه خیلی بی تابی کرد اوردنش بیمارستان که راهش ندادن گریه اش کل بیمارستان برداشت خودم رفتم تو حیاط پیشش
خیلی سخت بود خیلی
۳سال و ۶ ماهش بود
4 روز بیمارستان بستری بودم
در حد یه شب و روزجدا موندم اونم واسه زایمانم بود...شب بهونه منو گرفته بوده ولی روز نه .. یخ شبم خونه مادرشوهرم مونده پدرم به رحمت خدا رفت واقعا حالم بد بوده دیگه اصلا ازش جدا نبودم جز دو سه ساعت که کار داشتنی میسپردم به مامانم
من در حد دو تا چهار ساعت تنها گذاشتم
بعدم که برگشتم واسش خوراکی مورد علاقه شو خریدم یا اسباب بازی
مجبوری بود وقتی بابام فوت کرد موند پیش خواهرشوهر و مادرشوهرم دوروز کامل ندیدمش
یه شب که خونه مامانم موند،گاهی لازمه به نظرم وابستگیشون کم تر بشه واسه خودشون هم بهتره
چهار، پنج ساعت برای دکتر یا خرید کردن
بعضی وقتا کار داشته باشیم دخترمو یه شب پیش مادرم میزارم یا میزارم خونه ی خواهر شوهرم .
بیشترینش ۸ روز بود که سرماخورده بودم تو ۲سالگیش .
پسر من شده یک هفته پیشم نبوده درست و غلطسو ننیدونم وقتی کار داری مجبوری
پسرمن از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ شب بابام رفته بود خونه پسرعمم با بچه هاش بازی کنه ۱۲ شب بابام بزور اوردش خونه
کلا پسرمن خیلی بخودم وابستس
فقط وقتی پیش خانواده خودمه میتونم چند ساعت بزارمش برم جایی وبرگردم
دوروز رفت تنها خونه مامانم موند
من اصلا نمیتونم
دخترم هم ترسو
خوب نیست بنظرم
تا اینکه به سنی برسه که عقلش بکشه و مدرسه بره
من تا نیم ساعت تنها تو خونه ،وقتی بازار و دکتر میرم کنار مامانم میزارم
والا نهال دایم میخاد بمونه پیش مادرم با گریه میارمش
من وقتی میرم دکتر میزارمش جایی سه ساعت اینا
البته خب پیش مادرم زیاد میمونه
همش یا زنگ میزدن یا من زنگ میزدم بهشون
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.