۷ پاسخ

شام چه ساعتی میخورید که 8 خوابید؟!!
من تازه 11 شب شام درست میکنم🫢🤐

توپم دقیقا این رنگ و مدله(آبی)

تصویر

وای خوش به حالتون زود خوابتون میبره من اگه زود بخوام دلم میگیره نصف شبی بیدار میشم

عزیزم😘
کاش ازش فیلم میگرفتی یادگاری بمونه

خوش به حالت چقد خوبه اینقد زود میخوابین

خوبه اما ن همبشگی، نذار عادت کنه بهش.
موقع بازی بذار، خوابش برد ک برد نبرد اصا اصرار نکن
خیلی خیلی بده عادت کنه به چیزی

افرین چقدر خوب من پسرمو دو روزه عادت دادم ساعت نه دیگه خوابه اما از بس کار عقب افتاده دارم خودم تا دوازده باید بیدار بمونم

سوال های مرتبط

مامان 💙کوروش💙 مامان 💙کوروش💙 ۱۲ ماهگی
بچه ها این روزا میبینم خیلی از مامانا دغدغه خوابوندن بچه ها رو دارن. دوست دارم تجربه خودمو به اشتراک بذارم واسه من این راه خیلی موثره. اول از همه اینکه حتما یه روتین خواب منظم باید داشته باشید یعنی یه پروسه رو تکرار کنین و روش ها رو هی عوض نکنید. دوم ساعت خوابه سعی کنید تا جایی که میشه جابه جا نشه. مثلا من خودم پسرمو ساعت ۹ نهایتا تا ۹:۳۰ میخوابونم. سوم اینکه سعی کنید خواب روز بچه ها کافی باشه چون وقتی خواب روزشون کافی نباشه شبا هم سخت به خواب میرن (الان یه تاپیک دیدم مامانه نوشته انقد پامو تکون دادم پام درد گرفته خسته شدم از بس سرش داد کشیدم!!! 😔😔) خودتون یکی سرتون داد بکشه میخوابید؟!

به نظرم روش رو پا خوابوندن برای بچه های زیر ۶ ماهه وقتی بزرگتر میشن عاقلتر میشن راه دیگه ای رو براشون امتخان کنید. من الان چند ماهه کوروش رو اینجوری میخوابونم و خیلی راحت به خواب میره. یه نیم ساعت قبل خوابش نور فضا رو کم میکنم بعد میخوابونمش رو تشکش بعد پتوشو که خیلی دوسش داره میندازم روش یکم باهم دالی بازی میکنیم با پتو بعد واسش شعر میخونم با صدای اروم بعد بغلش میکنم خودم کنارش دراز میکشم اونم یکم این پهلو اون پهلو میشه بعد میخوابه. این روشو امتحان کنید خیلی جوابه هم بچه با ارامش میخوابه هم خودتون اذیت نمیشید.
مامان نویان مامان نویان ۱۲ ماهگی
امروز رفتم تو یه فروشگاه چیزی بخرم
یه دختر پنج شش ساله اومد با روی خوش سمت نویان ...بعد هر سمت میرفتم می اومد باهام یهو دیدم دست نویان رو می گیره نویان زد زیر گریه ‌‌..من گفتم شاید چون غریبه س ترسیده
دوباره این کار تکرار شد نویان بیشتر گریه کرد برگشتم گفتم دستش رو نگیر ولی گریه نویان قطع نمیشد مامان دختره اومد نویان رو بغل کرد گفت ببخشید خاله ...
نویان رو بغل کردم دوباره تکرار کرد این سری سرم رو برگردوندم دیدم نگو با ناخوناش داره دست بچه رو فشار میده من خاک برسر اصلا متوجه نشدم فقط گفتم کوچولو چرا اینجوری کردی دستش رو ...مامانش گفت بزنش گفتم من اجازه ندارم بعد فروشنده گفت این همه بچه ها رو می چزونه قبل شما هم صورت یه بچه رو چنگ انداخت ...به مادرش گفتم شما وقتی می دونی بچه تون اسیب میزنه چرا به مادر بچه ها نمی گید که مراقب باشن چرا پسر من گریه میکنه به من گوشزد نمی کنی دخترم داره فلان کار رو میکنه ...
اونقدر گریه کردم که بچه م اینجوری زخم میشد من نمی فهمیدم ...