صبح زود بیدار شدم دیدم بدنم ب شدت درد داره و حسابی کوفته ام و از داخل بدنم تب داشت ....
گفتم وای سرماخوردم اون روز رو استراحت کردم تا شب ک شد دیدم روی پام یدونه تاول زده و شکممو که نگاه کردم دیدم بلهههههه منم گرفتار ابله مرغان شدم و خدامیدونه چقد گریه کردم ...
هم برای خودم چون تنهام مادرم و کسی از فامیلم پیشم نیس
هم برای پسرم که 4ماهشه ....
بازم همون لحظه رفتیم دکتر و برام دارو و سرم نوشتن و یه آمپول که نمیدونم اسمش چی بود ولی ب شدت کم یاب هستش و به سختی گیر میاد ولی چون همسرم پرسنل بیمارستان هست برام پیداش کرد و زدم اون جلوگیری میکرد از شدتش و اینجوری که میگفتن از نصفم کمترش میکرد

خلاصه بعد گرفتن داروهام اومدیم خونه و من همش نگران بچم بودم با اینکه گفته بودن زیر6ماه نمیگیره و خیلی نایابه که بگیره 🤐💔
فردا صبحش بلند شدم دیدم روی صورت پسرم یدونه تاول هست بدنشو ک چک کردم دیدم روی بیضه هاش و باسنش و شکمش پراز دونه شده
دنیا روسرم خراب شد
چون بچه هیچ دارویی نمیتونست بگیره و از اونورم شیرخشکی بود ک بگم شیرمنو میخوره و انتی بادی میگیره 💔
دیگه برای پسرمم شروع کردم بدنشو با سدر،گل ختمی ، ولوسیون کالامین دائم میزدم کنارشم داروی سیتریزین و استامینوفن میدادم و همش از تبش میترسیدم
پسرم خیلی شدید گرفت و داغون شد و تنها چیزی ک کمکمون کرد ژل خنک کننده آلوورا بود
من زودتر خوب شدم ولی پسرم هنوز رو بدنش زخمه و جاشون خوب نشده
خلاصه ک اومدم بگم
به حرف هیچکس جوش نکنید بچه زیر یکسال اصلا آسون و سبک نمیگیره و واقعا سختش میشه بچه
من پسرم واقعا اذیت شد و هر لحظه با بیقراری هاش جون دادم

تصویر
۳۳ پاسخ

آخی عزیزم انشالله زودتر کامل خوب شه طفلکی بچع🥺♥️

عزیزممم،من دیدم اعصابم خورد شد،وای به حال شما،ایشالا زود زود خوب خوب شه،درد نکشه طفلکی

وای ننه ایشالا زودتر آبله ها خشک بشن ولی به فال نیک بگیر چون بزرگتر میشد بدتر اذیت میشد

واییی مادر الهی زودتر خوب بشین

الهی طفلی🥺چقد اذیت شدی مامان....ان شا ا...زودتر دور بشه مریضی ازتون

الهی ان شاءالله زودتر خوب بشه 🥺

ای وای چقد بدهههههه

وای الهی بمیرم انشالله که زود خوب بشه

الهییی عزیزممم🥺🥺🥺خیلی ناراحت شدم برا گل پسرت🥺🥺🫂🫂♥️♥️ایشالا زودی خوب بشه عزیزم

الهی بمیرم براش الا چقدر اذیت کشیدن بچه🥺بازم خدارو هزار مرتبه شکر که داره خوب میشه

ای وای خیلی سخته .من فوبیاشو دارم.خودم گرفتم اما برا بچم میترسم

دارم منفجر میشم

حالمو گرفتی خدا بهم رحم کرد خواهر شوهرم واسه عید اومد خونمون پسرش یک هفته ی میشد که آبله گرفته بود و می گفت بهتر شده و خشک شده آبله هاش منم نمی تونستم چیزی بگم ولی کلی نذر کردم الحمدلله دخترم چیزیش نشد ولی بعد یک هفته دختر و پسرش گرفتن خوب شد یاد آوری کردی برم نذری که کردم بدم

😢😢😢
ان شاالله که زودی خوب بشه

ما مشهدیا برا آبله مرغان اعتقاد شدیدی به دود عنبر نسا داریم. واقعاااااا خییییلی تاثیر مثبت تو روند بهبودی آبله ها داره

الهی بگرددددم طفلک😢😢😢 ایشالا زود خوب شه عزیزم

جااااننمممم الهی بگردمممم عزیزممممم🥺🥺🥺

😥😥😥😥😥😥😥😥

عزیزم ایشالله زود خوب شه 🥺

وای بمیرم براش چقد گناه دارن خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه واقعا سخته

وای بمیرم الهی طفلی

الهی بگردم خیلی ناراحت شدم انشالله خوب بشه

واییی خدا چقدرسختی کشیدی

ای خدااا🥹طفلی🥲

ای وای عزیزم 😢

اخ من یادمه کلاس چهارم بودم گرفتم چقد میخاریدن😢

وای بمیرم براش انشالاه زودخوب بشه😔💔

الهی 🥺🥺عزیزدلم ایشالله زودترخوب شه🥺

الهی چقدر اذیت شده عزیزم😭

عزیزم دخترمنم۴ماهگی‌گرفت از پسرم،باید میبردی دکتر به دختر من دارو دادن که اذیت نشه

الهی🥹الان بهترین؟

قبلا نگرفته بودین

💔💔💔

تصویر

سوال های مرتبط

مامان 💚هاناامیرعلی💚 مامان 💚هاناامیرعلی💚 ۱۰ ماهگی
مامان هامینم ♥️ مامان هامینم ♥️ ۱۰ ماهگی
سلام مامانا میخام تجربه خودم از واکسن دو ماهگی و چهارماهگی بچم بگم
من برای هر دو واکسنا این کارارو کردم خداروشکر بچم اصلا اذیت نشد و تب نکرد

من قبل واکسن بهش استامینوفن ندادم و بعد واکسن تا رسیدم خونه استامینوفن و شروع کردم هر 4ساعت حتما میدادم بهش شلوار نپوشوندم و با ی بادی میگشت خونه ام خنک بود هواش
روز اول دائم کمپرس سرد میزاشتم و هر 45دقیقه تبش و چک میکردم اصلا از 37بالاتر نرفت
شبم با همون بادی خابید و خونه ام خنک بود شبم گوشی گذاشته بودم رو زنگ هر 1ساعت تبش و چک کردم ولی چون استامینوفن میخورد اصلا برا شیر بلند نمیشد خودم ی بار ساعت4شیر دادم ی بارم ساعت7تا
روز دومم استامینوفن و کردم هر 6ساعت و دائم کمپرس گرم گذاشتم و شلوارش و پوشوندم ولی بازم خونه خنک بود خدارو شکر اصلا بی قراری نکرد و اذیت نشد تا 48ساعت استامینوفن و ادامه دادم دیدم تب نداره قطعش کردم من هر سری استامینوفن پاراکید میدم بهش یکم غلیظه ولی خوشمزه تر از بقیس دوبرابر وزنش میدم امیدوارم ب دردتون بخوره
مامان پسرمم🧒🏻💙 مامان پسرمم🧒🏻💙 ۸ ماهگی
پارت5
بلندم کردن نشستم دوتا از تو نخاع زدن و دراز کشیدم وای ک چقدر کمکم کرد انگار بدنم مرده بود هیچ حسی نداشتم دکتره گف حتما باید 6سانت میشدی ک بتونیم این امپولو بزنیم چون ممکن بود روند زایمانو کند کنه اقا ساعت شد 2ظهر بخودم اومدم دیدم بااینک اون امپولو زده بودن بازم دردام دارن شدیدتر میشن دیدم پنج شیش نفر رو سرم وایسادن یکی میگف خانوم فول شدی زور بزن وای من نمیتونستم اصلا زور بزنم همش جیغ میزدم گلوم گرفته بود یکی ازونا اومد جلو دستمو گرفت گف نفستو حبس کن جیغ نزن درد ک اومد سرتو بیار بالا بین پاهات فک کن داری مدفوع میکنی منم این کارو انجام دادم دوسه بار ک زور اساسی زدم یدفه داد زدم وای فک کنم دسشویی کردم همون لحظه جیغ نینیم بلند شد🥹 دقیقا همون لحظه ک دنیا اومد دردام رسیدن به صفر و تموم انگار دوباره متولد شده بودم حسش قشنگ بود نینیمو گذاشتن رو سینم نگاش کردم بلند بلند گریه میکردم دستمو میزدم به کله پرمو و خیسش وای ک چقد ناب بود اون لحظه ولی بااینک سه کیلو 150بود اما کلی بخیه خوردم ولی شکر خدا راضی بودم ازینک انتخابم طبیعی بود خوشحالم چون هم وضعیت اون پایینم مث قبله😅هم هیکلم اوکی شد اینم پسر قشنگم... 😍❤
مامان حامی مامان حامی ۱۱ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربم واستون بگم....
پسر من از یک ماهگی تا دوماهگیش خیلی اذیت شد منم دیگه واقعا بریده بودم از بس که خواب نداشت و گریه میکرد. پاها و سرشو میچسبوند به زمین کمرشو میداد بالا صورتش سرخ میشد و جیغ میکشید هر چی هم می‌بردم دکتر بهم میگفتن کولیک داره باید صبر کنی کولیکش تموم شه چاره ای نیست دیگه...
هر چی دارو که میگفتن واسه کولیک خوبه بهش دادم اصلا اثر نمیکرد حتی اینفاکول هم واسش پیدا کردم اونو که خورد بدتر شد...
تا اینکه دوماهگی بردمش پیش یه دکتر دیگه بهم گفت رفلاکس داره و بهش اس امپرازول داد از اون روز بچم خوب خوب شد...
یعنی یک ماه بخاطر تشخیص اشتباه دکترا من فکر میکردم کولیک داره و هزارتا دارو و روش شیمیایی و خونگی رو این بچه امتحان کردم و جواب نگرفتم (تو تاپیکای قبلی هم گفتم) تو این یه ماه هم پسرم خیلی اذیت شد هم اینکه خودم داغون شدم از بیخوابی و خستگی دائم باید بغلش میکردم و دور خونه میچرخیدم...
اینجا گفتم که شاید تجربم بدردتون بخوره و شما دیگه مثل من داغون نشین.
مامان پسرمم🧒🏻💙 مامان پسرمم🧒🏻💙 ۸ ماهگی
تجربه زایمانم پارت1....
راستش من از هفته 36همه جور حرکتیو امتحان میکردم اوووففف چقد زعفرون خوردم زعفرون خونه خودمو تموم کردم رفتم مال خونه مادرشوهرمم تموم کردم چقد وزرش میکردم🤦🏻‍♀️اسکات، پله، پیاده روی چن ساعته بعد اینا از 36هفته یه روز درمیون رابطه بدون جلوگیری هرشب یدونه شیاف گل مغربی... سرزنشم نکنید چون خیلی خسته بودم خیلی گردالو و سنگین شده بودم دیگه نمیتونستم تکون بخورم دوسداشتم زودتر بیاد دنیا و سبک بشم بماند حالا از همون هفته36دردایی داشتم ک دوسه ثانیه مث درد پریود میپیچید تودلو کمرمو میرف منم تا دردم میومد میرفتم بیمارستان بذا معاینه😪خنگ بودم بی تجربه بودم چقد الکی الکی بااون ناخوناو انگشتاشون اذیتم کردن شاید بگم تا بچم دنیا بیاد من 15بار معاینه شدم هفته ای دوسه بار بیمارستان بودم برا معاینه خیلی بدبود دیگه الان انقدی تجربه دارم ک سربچه بعدی الکی نرم بیمارستان... خلاصه هفته 39بود اون دقیقا 39هفته و سه روزم بود بعد ازظهر باشوهرم تو اتاق داشتیم اماده میشدیم ک بریم بیرون یدفه یه درد اومد تو کمرم ک یکم بیشتر از دفه های قبل بود شوهرمم خوشحال شد ازینک قراره بچه بیاد😂(دیگه انقد همه رو اسیر کرده بودم بقیه بیشتر از من خسته بودن و منتظر اومدن بچه بس ک هردیقه ی پام تو بیمارستان بود) بعدش رفتیم بیرون نزدیک 2ساعت پیاده روی کردم و برگشتیم رفتیم خونه مادرشوهرم (این اواخر کلا خونه اونا بودیم چون میترسیدن دردم بگیره و من خونه تنها باشم) رسیدم خونه به مادرشوهرم گفتم من یکم درد دارم بازم بریم بیمارستان اون بیچاره هام بااینک همه شون شاغلن مجبور کردم منو ببرن چیکارکنم میترسیدم یدفه یچیزی بشه خلاصه رفتیم بیمارستان..........
مامان رادمهر مامان رادمهر ۵ ماهگی
مامانا خواهش میکنم راحت از این تایپیک نگذرین....من از بس پسرم همش آویزون سینم بود و شیر می‌خورد خسته شده بودم از دوماهگی کمکی دادم البته دکتر گفت کمکی ال اف بدم...بعد من از روزی سه بار بیشترش کردم عمدا تا پسرم شیرخشکی بشه هم بخاطر اینکه درتوانم نبود شیر دادن هم اینکه خواستم برگردم سرکار راحت تر کنار بیاد ....ولی بعدش ۳ ماهگی شیرخوردنش خوب شد پشیمون شدم شیرخشکیش کنم یهو از ۳ ماهو نیم اعتصاب کرد و فقط تو خواب می‌خورد سینمو نمیتونست بگیره .اینم بگم پسرم عاشق شیر خودم بود الانم باز هست ولی نمیتونه بخوره...دیگه من بزور شیر خشک دادم و وقتی گرسنشه سر پا راه میرم شیرخشک میدم میخوره مثه اون دوهفته نیست ک گرسنه بمونه...ولی حرفم اینه ک دوسنداشتم دیکه ک پسرم شیرخشکی بشه واقعا حالم بده.فقط تو خواب و شبا تا صبح سینه خودمو میگیره..روزا همش شیرخشک میخوره وقتی بیداره...راهنمایی کنید کسایی ک تجربه دارن...کسی بوده بعد از اعتصاب بچش شیرخشکی نشده باشه و وقتی خوب شد فقط شیر مادرشو بخوره؟🥲🥲🥲