حالا من شدید درد داشتم اینا هم چهار نفری منو گرفته بودن تکون نخورم. گان بیمارستان هم از پشت کلا بازه چاک باسن همه چی ریخته بیرون یه ماما گیر داده بود تو اون وضعیت روسری سرم کنه که دکتر بیهوشی زلفای پریشون منو نبینه. منم که اینقدر پر پر زده بودم کلا یه قیافه ی بهم ریخته ایی داشتم که نگو روسری رو از ماما گرفتم پرت کردم گفتم دست از سرم بردار اون چاکو داره میبینه کار به موهای من نداره. دیگه دکتر بیهوشی اومد اول یه امپول بی حسی سطحی زد بعد امپول اپیدورال رو. تو مهره ی اولی که زد گفت این تهش مسدوده نمیشه باز کشید بیرون رو مهره ی پایین زد. درد نداشت ولی خیلی ترسناک بود چون بهم گفته بودن اگه تکون بخوری فلج میشی داشتم سکته میکردم. گفت حتی انگشت پاتم تکون نباید بدی.
امپول رو که زدن انگار کلا درد نداشتم. یهو همه اش رفت تونستم چند دقیقه استراحت کنم. تا نفسم جا اومد مامای شیفت اومد که یالا باید زور بزنی تا فول بشی. دستشو گذاشته بود سر دلم با هر انقباض میگفت زور بزن تا انقباض تموم میشد میگفت حالا نفس عمیق بکش بهم ابمیوه میداد چون ضعف کرده بودم سرم گیج میرفت. نیم ساعت اینجوری گذشت گفت فایده نداره روی دوزانو بشین یه زور محکم بزنی فولی میبرمت رو تخت زایمان. منم تا یه زور زدم فول شد گفت دیگه زور نزن ویلچر اوردن منو بردن رو تخت زایمان
اینم یادم اومد بگم
وقتی لیانا دنیا اومد نمیدونم تاثیر بی حسی بود یا ضعف یا درد من خنگ شده بودم. یکی از دانشجوها گفت دخترت خیلی خوشگله بوره چشماش رنگیه منم گیر داده بودم بهش برو بیرون شوهرمو صدا بزن اونو ببین تا بفهمی خوشگل کیه. هی میگفت نه من نمیتونم برم بیرون الان باز من اصرااااار که نه برو بگو فلانی تا بیاد ببینیش چقدر خوشگله😅الان یادم میاد دلم میخواد خودمو خفه کنم
ساعت دو شب یهو احساس کردم شوهرم افتاد روم. اخه خیلی غلت میزنه چندباری هم تاحالا له کرده منو البته قبل بارداری. با ترس بیدار شدم دیدم نه شوهرم اون طرف دیگه است نگو انقباض بوده من اینجوری حس کردم. دیگه بلند شدم زنگ زدم مامانم حاضر شد با بابام اومدن دونبالمون رفتیم بیمارستان. من این همه با موتور این طرف اون طرف رفتم کاریم نشد. همون شب تو ماشین بابام از یه سرعت گیر بد رد شد یه درد خیلی بدی کل شکممو گرفت انگار از جاش کنده شد. تا پامو از ماشین گذاشتم پایین تو بیمارستان کل کیسه اب خالی شد ریخت. دیگه مثل حلزونا یه خط اب پشت خودم کشیدم رفتم تا زایشگاه. اینقدرم درد داشتم گفتم الانه بزایم
رفتم رو تخت معاینه کرد گفت هنوز دو سانتی ولی چون کیسه اب پاره شده باید بستری شی🥲
منو بردن رو یه تخت ماما و دکتر اومدن خودشونو معرفی کردن دستگاها رو وصل کردن هر نیم ساعت دستگاه ان اس تی یه بوق میزد نمیدونم چی بود سریع ماما میومد وضعیت بچه و فشار منو چک میکرد ولی چیزی به من نمیگفت. از تخت هم نمیزاشتن بیام پایین. ساعت ۳ بستری شدم تا ده صبح شدم هفت سانت. دیگه نمیتونستم دردارو تحمل کنم پا میشدم رو تخت برپا هی ماما و دانشجوها دستامو میگرفتن به زور منو میخوابوندن باز دوباره بلند میشدم. یا میرفتم رو حالت سجده جیغ میزدم. از اخر دکتر اومد گفت یه بار دیگه اینقدر وول بخوری میبندمت به تخت
اومد معاینه کرد گفت بشین رو تخت بگم دکتر بیهوشی بیاد اپیدورال بزنه تا خودتو از این بالا ننداختی پایین
بازم یه ماما اومد کنارم دستشو گذاشته بود سر دلم اون مامای قبلی هم رفته بود پایین تخت. با اولین انقباض گفت حالا یه زور محکم بزم. اولی رو نتونستم گفت زور بزن وگرنه بچه گیر میکنه تو کاناله سریع باش. با زور دوم گفت سرش اومده یه زور دیگه بزنی شونه اش بیاد من میگیرم. دیگه نفسمو حبس کردم چنان زوری زدم که اصلا لازم نشد ماما بچه رو بکشه کلا پرید بیرون. تا بچه اومد بیرون همینجوری داغ و خیس و خونی گذاشتنش رو شکمم گفتن محکم بگیرش تا جفت بیاد البته خود ماما هم حواسش بود. به یک دقیقه نرسید جفت هم اومد بعدم ماما نشست اون وسط یه نیم ساعتی بخیه زد 🤣ولی کلا پنج تا بخیه داشتم یکی بالا چهارتا پایین. خیلی صحنه ی عجیبی بود یکی نشسته بود وسط پام دوخت و دوز میکرد یکی هم رفته بود برام ابمیوه اورده بود
کاش منم بتونم راحت مثل شما زایمان کنم چون خیلی تنهام مادرم فوت کرده مجبورم طبیعی زایمان کنم که سریع سرپا بشم
خدایگان آرامشی 👍👍😄
ایول
بارداری خوبی داری پس دومی هم راحت فقط سونو هات همیشه برو گاهی اولی بدون سونو هم سالم گاهی دومی دردسر
درد نداشتی چجوری میفهمیدی انقباضاتو؟
یعنی وقتی داشتم سرگذشت زایمانتو میخوندم با تک تک اعضای بدنم دردی که کشیدی رو حس کردم.. آخه منم بچه اولم طبیعی اوردم..کدوم بیمارستان رفتی واسه زایمان عزیزم؟
زایمان دوممو تو تاپیک بعدی میزارم اینجا کامنتا بالا پایین میشه
وای تو الان سومی هم طبیعی میخای بیاری
من چند روزع از ترس گریم میگیره دومی میخام طبیعی بیارم
تجربه دومی بگو
کدوم دکتر میری
😍😍😍😍
عزیزم درخواست میدی داشته باشمت..من پرم🥰
عزیزم خودت خواستی سه تا بچه پشت هم بیاری؟
فاصله بچه هات چند ساله؟ چون گفتی ۱۴۰۰ و الانم بارداری میپرسم
عزیزم چه باحال😄
بقیش پس
خوشبحالت بارداریت اینقد اسون بود من ک مردم تو مطب و سونو و بهداشت
بقیش😍
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.