مامانا 😂 همه زایمان شون و تعریف کردن 🥹 منم زایمان پسرم و لحظه به لحظه اش یادمه هم مینویسیم برا یادگاری هم خیلی تکنیک ها شاید به دردتون خورد 😍
من ۱۸ سالم بود سر پسرم ماه آخر خیلی انقباض های الکی داشتم هی می‌گرفت و ول میکرد میرفتم بیمارستان میکفتن اینا ماه درد برید خونه من سه شنبه بود همین جوری نشسته بودم دیدم دوباره کمر درد پ انقباض اومده سراغ گفتم حالا این همه راه پاشم برم بیمارستان الکیه ساعت ۵ عصب بود دیدم نه انگار آروم نمیشم قشنگ منظم بود ده دقیقه ای می‌گرفت با دقیقه می‌گذشت باز می‌گرفت زیر کمر و دلم همزمان اینم بگم من از اول ماه نهم پیاده روی شروع کردم در حد یه ساعت با مامانم می‌رفتیم پیاده روی یه ساعت میشد شکمم هی سفت میشد تو پیاده روی و ترشح زیاد داشتم به نظرم پیاده روی خیلی تاثیر داره خیلی تو خونه هم اسکات میزدم کار زیاد انجام میدادم بشین و پاشو
پله رو نگفتم 😂 الکی تا بالا میرفتم میومدم پایین باز میرفتم باز میومدم اذیت میشدم ولی خب تو ماهم بودم میخواستم بدنم آماده باشه برا زایمان
ساعت پنج که دردم شروع شد پا شدم خونه رو جمع کردم یکم اسکات زدم دیدم ساعت هفت شد و همین جوری درد ها داره نزدیک میشه بهم
رفتم حموم و تمیز کاری انجام دادم 😁 تو حموم دردم آروم تر شده بود تو حموم ام یه چند باری ورزش کردم اومدم بیرون مامانم وسیله ها رو جمع کرد و با شوهرم رفتیم برا بیمارستان. اونجا که رفتیم از شانس کن انقد شلوغ بود که نگو
ادامه تاپیک بعدی 🥹

۲ پاسخ

🥹♥️🥹♥️

ای جان🥹

سوال های مرتبط

مامان امیرسام وآنیسا مامان امیرسام وآنیسا روزهای ابتدایی تولد
ادامه 😍❤️
انقد شلوغ بود بیمارستان یکی گفت چی شده گفتم خیلی درد دارم از ساعت پنج عصر تا حالا که دو ساعت شده درد ولم نمیکنه منظمم هست بخواب می‌خوام معاینه کنم 🤕 معاینه کرد ۳ سانت باز بود گفت بشین تا پرونده تشکیل بدیم بستری کنیم
من نشسته بودم یه گوشه به مامان های نگاه میکردم که هی میومدن و میرفتن باورتون نمیشه اون شب بیمارستان دیگه تخت خالی نداشت بخش زنان خیلی شلوغ بود بعد شیفت عوض شد یکیشون گفت تو چرا اینجا نشستی 😄 گفتم سه سانت بودم معاینه کرد دیدم زد زیر خنده 😐 سه سانت اگه یه سانت بودی ساکت میشستی فلانی اینو معاینه کن ببینم چند سانته 😳 موندم و آخه مگه مجبورم دروغ بگم زنیکه 😁
دوباره معاینه کرد در عرض نیم ساعت شده بودم ۴ سانت
گفت ۴ سانت بازه سریع بستری کنید
دیدم خندید گفت خوب صبوری همه دو سانت جیغ میزنن تعجب کردم هیچی نمیگی
خلاصه تا بیاد پرونده تشکیل بدن برا من ساعت ده شب شد
من تا اون موقعه که بستری بشم تو سالن راه میرفتم و نشستم غذا خوردم واقعا خاطره خوبی بود همه چی سر حوصله بود بعد دیگه ساعت ده بستری شدم دوباره معاینه کردن گفتن عالیه شش سانت بعد ماما خیلی مهربون بود گفت نوک سینه ها تو ماساژ بده تا سریع فول بشی نیازی به سوزن فشار نباشه من با اینکه تو اتاق بودم مامانمم پیشم بود با توپ ورزش میکردم 😂 یعنی بگم ورزش به خدا جوابه خیلی ام جوابه دیگه ترشحاتم شده بود صورتی و قهوه‌ای لزج .و دردم داشت خیلی نزدیک بهم میشد نفس کشیدن سخت بود ولی هر بار که حس میکردم نمیتونم دیگه یکم دراز می‌کشیدم نفس عمیق می‌کشیدم دوباره پامیشدم راه رفتن مامانم با روغن کمرم و ماساژ میداد همه چی خوب بود تا اینکه ساعت ۱۲ شب
مامان امیرسام وآنیسا مامان امیرسام وآنیسا روزهای ابتدایی تولد
ادامه 🥰۱۲ شب دردم زیاد بود ولی بازم قابل تحمل بود به نظرم باید اعتماد به نفس داشته باشید من هر لحظه اش میگفتم الان پسرم میاد بغلم صورت کاهش و میبینم بعد انگار مسکن بود برام فکر. کردن بهش ساعت ۱۲ یکم با شوهرم چت کردم مامانم گوشیمو یواشکی آورده بود داخل شوهرم و راه نمی‌دادن .یکم با شوهرم چت کردم یکم سر به سرم گزاشت دردام یادم بره ولی چه فایده گذشت خواهر شوهرم اومد با یکی صحبت کرد اومده داخل نوبتی با مامانم هی میومدن کمر مو ماساژ میدادن میرفتن چون خودم با مادرم راحت تر بودم مامانم و گذاشتم بمونه خواهر شوهرم رفت. ساعت ۲ شب شد یهو درد عجیبی اومد سراغم یعنی داشتم راه میرفتم انگار یه فشار بدی رو واژن و مقعدم هست دیگه اونجا واقعا جیغ میزدم که دکترم اومد گفت بخواب دید ۹ سانت شدم. فولم گفت اصلا انتظار نداشتم اینجوری پیش بری بخواب مامانم و بیرون کردن و وسیله ها رو آماده کردن از اونجای که بچه آلوم بود و من نمی‌دونستم چه خبر خیلی خوش خوشی سر کرده بودم 😁 راستی هفت سانت کیسه ابم و خودشون پوکوندن. بعد هی میگفت هر موقع درد داشتی زور بزن هر موقع درد نداشتی نفس عمیق بکش منم یه چند زور زدم فایده نداشت پسرم یکم تو کانال زایمان مونده بود دیدم یکی از خانما گفت عزیزم یه زور محکم بزن بچه ات خفه میشه ها واییییی اینو بگه من انگار دنیا تو سرم خراب شدم از ته دلم زور زدم دیدم گفت سرشو و دارم میبینم و بچه رو گذاشتن تو بغلم راستی سرشو که دیدن بی حسی زدن تو لبه بیرونیمخ سر بشه و قیچی کردن بعد که پسرم و گزاشتن بغلم انگار کل درد تموم شد شایدم سر بودم چیزی نفهمیدم همون لحظه تو ثانیه یچم مدفوع مرد روم 😂 برش داشتن بردنش منم تمیز کردن و بخیه زدن
بخیه چون سر بودم هیچی نفهمیدم هیچی