۱۵ پاسخ

ان شاءاالله به حق فاطمه زهرا که همه بچه ها سالم و سلامت باشت دخترناز شما هم بلا ازش دور باشه

عزیزم از ته دلم دعا میکنم خوب خوب بشه انشاالله خدا هیچ آدمی رو با بچش امتحان نکنه 🤲🤲

الهی هیچ مادری غم و عذاب بچه شو نبینه مخصوصا بچه کوچیک،عزیزم انشالله دخترت بزرگ میشه و این روز تلخ یادت میره،بچه ها زود به درمان جواب میدن ❤️انشالله دخترت خوب خوب میشه مامان گل

الهی عزیزم امیداورم زود زود سلامتیش و ب دست بیاره🥺🤍

عزیزم😔😔😔😔😔😔

الهی عزیزم انشاالله که همیشه سالم و سلامت باشه

انشاء الله به حق امام زمان خوب میشه نگران نباش عمل شده دیگه خوب میشه

عزیزم حتما خوب میشه خیلی سریع
چون مادر قوی داره

آن شالله که دیگه هیچ مشکلی نداشته باشه. سالم و سرحال بزرگش کنی و عروسش کنی

انشالله زودی خوب میشه

انشاله که زودترخوب میشه عزیزم میتونم بپرسم علائمش چی بودوچجوری متوجه شدی

عزیزم انشاالله ک همیشه تنش سلامت باشه
مگه چقدر تنگی داشت عددش چند بود ک عمل شد؟

عزیزمم،اخی، بلاش دوره، الهی که همیشه تنش سالم باشه زیر سایتون، عملش چقد طول کشید؟

الهی قربون دل نگرانیات،،،،،، امیدوارم به حق پنج تن بچت درد نکشه وهیج مشکلی هم دیگه براش پیش نیاد،،،،،

الهی بمیرم چقدر سخته

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۶ ماهگی
مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۷ ماهگی
فقط آرزو میکنم آدم هرچی شد فقط بچش مریض نشه، راهی دکتر و بیمارستان نشه، دیشب واقعا سخت ترین شب عمرم بعد از اون شبایی بود که ریحانه توی بیمارستان بود
طفلکم اسهال‌ش خونی تر شد مجبور شدم بردمش دوباره دکتر، گفتن ببرش بیمارستان بهتره بهش سرم بزنن، رفتم بیمارستانی که موقع بدنیا اومدنش بستری بود، گفتن متخصص اطفال نداریم، برگشتیم رشت رفتیم مرکز کودکان گیل. ی خانم دکتر بود معاینه ش کرد گفت بهتره بره بیمارستان آزمایش مدفوع و خون و کشت ادرار انجام بده نتیجه شو برام بیار. رفتیم بیمارستان 17شهریور،وای خدا انقد حالم بد بود از صبحش همش فکرم درگیر این بچه بود و حال بدش، موقع خون گرفتنش من رفتم بالا سرش که نگهش دارم. منی که همیشه اینجور مواقع خیلی خوب خودمو کنترل میکنم،، موقعی که ریحانه داشت از درد جیغ میزد و گریه میکرد منم داشتم زجه میزدم. پرستاره بی‌شعور سر من داد میزد میگفت برو بیرون آخه آدم نفهم، تو نمیدونی که اون روز از صبح تا شبش به من چی گذشته، من حتی غذا نخورده بودم همش توی راه بودیم در به در دنبال دکتر. خلاصه این شب کذایی بالاخره با هر سختی بود به نیمه شب رسید و ریحانه حالش بهتر شده بود، داروها داشتن اثر می‌کردن، شکرخدا جواب آزمایش هاش تقریبا لب مرز بودن و گفتن نیاز نیست بستری بشه. با دارو خوب میشه ،الان حالش خیلی بهتره گلبرگ گلم، واقعا دیشب به قدری روحم درد میکرد گوشه حیات بیمارستان نشسته بودم عین دختربچه ها هق هق میکردم، خدا به هیچکس بیماری بچه شو نده، با هربار زور زدن ریحانه خدا شاهده انگار داشتم دوباره زایمان میکردم، همه ی جونم تیکه پاره بود. قدر سلامتی خودتونو و بچه تونو بدونین، و خیلی بیشتر مراقب بچه هاتون باشین