سلام یه تجربه خوب از مادر دوتا پسر بودن واستون تعریف کنم
دیروز پسر بزرگم که ۳ سال یازده ماهشه با باباش رفت کوه و شب ساعت ده برگشتن پسر از در اومد تو اول رفت سراغ داداشش که ۹ ماهشه بغلش کرد بوسش کرد و گفت آخيش دلم تنگ پسرم کوچیکم ذوق زده فقط می‌خندید من دم در فقط داشتم نگاشون میکردم و ذوق کردم از این همه علاقه‌به داداشش من بهش گفتم پس من چی مامانو بوس نمیکنی بعد اومد منم بوس کرد من خیلی آماده کردم واسه برادر داشتن خودش هم از اول میگفت داداش دوس دارم به داداشش میگه تپلی عشق من خیلی خوشحالم از اینکه برادر واسش آوردم انشالا تو بزرگ سالی جوانی اینجوری پشت هم باش من خودم دوتا داداش پشت سر هم دارن خیلی خیلی رابطمون خوبه باهم خیلی پشت همن تو سختی تو خوشی باهمن خدارو شکر داداشش خوبیم واقعا رابطون با مامانم عالی زناشون با مامانم عین دختر مادرن جوری که از من بهترن واسه مامانم انشالا پسرای منم مثل دای هاشون بشن کاش منم بتونم مثل مامانم پسرامو تربیت کنم که پسرم هم به زنش عشق بورزد هم به مادرش انشالا تا الان موفقم انشالا آیندشون خوب و عالی باشه

۶ پاسخ

چقدر کیف کردم از حرفاتون 😍👌 پسر منم ازش میپرسم نینی دختر بیاریم یا پسر میگه فقط پسر

چه جوری بچه ۴ ساله رفته کوه تا ساعت ده شب؟؟؟؟؟من تاسر کوچه دخترمو با باباش میفرستم استرس میگیرم همش حرص میخورم

عالی عزیزم از این همه درک و شعور لذت بردم

خداروشکر چقدر خوب عزیزم ان شالله ماهم این حس خوبت تجربه کنیم 🌹

قطعا تو خوب بودی ک بچتم این شکلی شده. افرین بهت

واقعا چقد حس خوبیه بی شک تو بهترینی انشاالله ب تمام خواسته های دلت برسی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ هفته هجدهم بارداری
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا در جریان دختر من که هستید خیلی شرمندم که دائما تاپیک میزارم اینجا همتون رو اذیت کردم ببخشید😔😔ولی میگم شاید فرجی بشه یکی بتونه کمکم‌کنه دخترمو ۳ ماهه کاردرمانی و گفتاردرمانی می برم حرف زدنش خیلی حیلی بهتر شده مثلا امروز باباش اومد خونه گفت بابا امیر سلام خوبی به خدا قسم دختر من حتی یه ‌کلمه هم حرف نمی زد خداروشکر پیشرفتش خوب بوده درکش خوب بالا رفته امروزم روز ۴ ام که دارم از پوشک میگیرمش ولی ترس داره از جیش کردن چه خودم سرپا بگیرم چه تو قصری بزارم چه تو دستشویی چه تو کمکی توالت فرنگی در هر حالت هر صورت میگه مامان ترسم ترسم دست و پاش می لرزه دیروز گریه هم افتاد 😭ولی همکاریش عالیه دیگه از بس گفتیم‌نباید تو خودت جیش کنی خیلی خودشو نگه میداره صبح که بلند شد تا دوساعت بعدش خودشو نگه داشت تا بالاخره تو شلوارش کرد به شدت از جطش کردن تو دستشویی و اینجور جاها می ترسه تو حمام پر از اسباب بازیه شعر و قصه براش می خونم‌ تشویقش می کنم کلی فیلم از تو گوگل براش گرفتم مرتب براش میزارم ۸ ماهه خواهرش جلو چشنش تو دستشویی جیش می کنه ۳ ماهم هست که روزی یکی دوبار می بردمش تو دستشویی خودم جلوش بارها حیش کرد ولی هیچ کدوم از این کارها موفقیت آمیز نبوده و در نهایت میگه می ترسم صبرمو خیلی دارم بالا می برم به هیچ وجه گفتم تسلیم نمیشم حتی همه جای خونه رو رو فرشی و ملافه و پتو انداختم که کمتر نجس بشه قید همه چی رو زدم واسه بچم بعد امروز فهمیدم که ترس داره و میگه می ترسم به نظرتون کاردرمانش می تونه براش کاری بکنه ؟؟؟می خوام امروز بهش بگه که بچم از جیش کردن تو دستشویی اینا می ترسه به نظرتون فایده داره
فقط توروخدا حلالم کنید خستتون کردم با تاپیک هام به خدا دیگه خجالت می کشم از تاپیک گذاشتن 🤭
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
واقعا مادرایی که بچه های آرومی دارن باید سجده ی شکر بکنند من هر چقدر ماهلینم آروم و مظلومه همون قدرم دلوین به شدت لجباز حرف گوش نکن و جیغ جیغو و گریه و نق نق کنه وحشتناک یهنی یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید تازگی ها بیرون خونه و تو خونه هم نداره
عصریه برا اینکه بشینه پای تمرین هاش گفتم انجام بده و بعدش با هم نقاشی می کنیم اومدم یه کم بشینم استراحت کنم به خدا کمردرد دارم گفت مامان نقاشی بیار گفتم باشه یه کمی صبر کن هی نق نق که باید بیای هرچی گفتم یه کمی صبر کن قبول نکرد آخر با همون وضعم بلند شدم رفتم براش بیارم یهو شروع کرد جیغ داد و گریه گفتم چته چرا اینجوری می کمی خوب دارم‌میارم دیگه اعصابمو خورد کرد یکی زدم دره کونش گفتم حالا که صبر نداری جیغ و داد می کنی اصلا برات نمیارم خلاصه شوهرم اومد افتاد به جونم تا خوردم منو زد همه ی مداد رنگی هارو پخش زمین کرد این بچه آخرش منو و شوهرمو به جون هم انداخت تازگی ها گیر هم میده به گوشی من مرتیکه ی پفیوز آشغال اصلا هیچی از من نمیبینه از گرد راه نی رسه میگه تو همش سرت تو گوشیته بابا به خدا صبح تا حالا به کار بودم بهش گفتمم گوه خوریش به تو نیومده منم آدمم انسانم خوب یه کمم تو به این بچه ها برسم از صبح تا شب با منن ان تو بمیری برامن خیلی بهتره تا وقتی بود و نبودت یکیه 😭😭😭من چه گناهی کردم آخه نه از بچه شانس آوردم نه از شوهر به خدا نصف کمرمم گرفته از حرص و جوش نمی تونم از چام تکون بخورم
مامان گل دختروگل پسر مامان گل دختروگل پسر ۴ سالگی
سلام مامانا دیشب یه اتفاق بد برامون افتاد پسرم که یکسالشه رفت تو اتاق کوچیکمون که پروسیله ست دخترمم رفت کشو دراور رو باز کرد اومد بیرون پسرمم در اتاقو محکم بست توی اتاق گیر افتاد کشوی دراور پشت در در باز نمیشد بچم هلاک شد از گریه خودمو نگم انقد توسرم زدم و گریه کردم امامارو صدا زدم کلی آدم پشت در هیشکی نتونست دروباز کنه دست شوهرم لای درگیر کرد یه وضعی خدا براهیشکی نیاره نیم ساعت بچم گریه میکرد فضای اتاق خیلی کوچیک پروسیله آخ آخ زنگ زدیم آتش‌نشانی دوتا پسره اومدن بازش کرد الهی خدا خیرشون بده وقتی رفت بچم بعل کرد آوردش بیرو نا نداشت ترسیده بود انگار دنیارو بهم دادن حالا این وسط مادرشوهر نفهمم اومده سر من و شوهرم داد خدالعنتتون کنه کجا بودین من ۴تا بچه بزرگ کردم شما بلد نیستین بابامم بهش،گفت خجالت بکش برو اونور اتفاق می افته دهنتو ببند خدایی من بچه رو سپردم باباش رفتم لباسارو آویز کنم تقصیری نداشتم بعد اومد دوباره گفت کدوم گوری بودین منم گفتم سر گور تو داشتم فاتحه برات میخوندم دیگه دهنشو بست باورتون نمیشه آتش نشانارو میگفت برین اونور بچم جیغ لولی بازی پسره گفت حاج خانم ساکت باش یا برو بیرون