۱۰ پاسخ

خداحفظشون کنه عزیزم😘😘

من به ی بچه دیگ حتی بچه یکی دیگ فک میکنم تن و بدنم میلرزه چ برسه بچه خودم‌باشه🫡🤣

با این حرفا نمیتونی گولمون بزنی😄

من ی پسر چهارساله.با ی دختر ده ماه
خسته عادم هستم
طهرا نمیخابن ی ی ساعت سرم بزارم زمین
دیشب دختر بودم ساعت ۳ رسیدم
تا خواب برد بچه ها ساعت ۷ بیدار شدن
حالا هم هرکا میونم نمیخابن
وای مردم

بنده الان باید بگم. برانکارد بیارین منو روش بزارین ک من خورد و خمیرم همین الان میمیرم... 😵‍💫 ی بچه ۴ساله دارم یکیش ۱سالو نیمی
دهنم رو سرویس کردن

حالا پسرمن همش اجیشو میزنه

خدا حفظشون کنه از چشم بد دور باشند.🙏🧿🧿🧿🧿🥰🥰

خدا حفظشون کنه برات گلم ماشاالله بهشون خوش به سعادتت که هم پسرش داری هم دختر که خیلی خوبه ونعمته🥰

خدا حفظشون کنه ☺️

من دخترم شنبه چهار سالش تمام شد
الآنم پیرم پنجاه و چهار روزش و هفته دیگه دو ماهش تموم میشه و من در این دو ماه کلا سرویس شدم
از صبح تا الان فقط تونستم چهار تا تیکه ظرف بشورم ، خونم بازار شامه و من داغون شدم

آره واقعا همینطوره

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
بچه ها جاریم تو زندگیش مشکل داره که شاید ۵۰ درصد مقصر خودش باشه نمیدونم ولی بچه اش یه سال از بچه ی من بزرگتره و خیلی عصبی هست و پرخاشگر من با مادرشوهرم یه جا زندگی می‌کنیم و اون هفته ای یکی دو بار میاد اینجا و دوست داره با بچه ام بازی کنه لچه ی منم اونو دوست داره ولی اون نهایتا ده دقیقه با ش بازی کنه باقیش دیگه فقط اذیت میکنه و همش میگه من باهات قهرم و باهات بازی نمیکنم و دست به این نزن و اشک بچمو درمیاره اهل دویدن و بازی نیست کلا فقط میخاد بشینه یه گوشه و غر غر کنه بعدم شاید تا ۷ ساعت یا بیشتر کسی نیاد دنبالش اگه بیان بازم می‌مونن من از زندگیم میمونم چون بچم نمیاد تا وقتی اون اونجاست اگه بخوایم بیاییم شروع میکنه به گریه و زدن توسری و داد زدن و ‌کشیدن موهاش یا که دنبالمون میاد و دیگه نمیره یا دخترم هی میخاد بره اون طرف به هوای اون بارها به مادرشوهرم گفتم وقتی میاد نیا دم خونه ی ما یا به دختر من اطلاع نده ولی بازم تا میاد میادتش دم خونمون نمیدونم چیکار کنم واقعا
مامان آریوس و دیاکو مامان آریوس و دیاکو ۴ سالگی
سلام یه تجربه خوب از مادر دوتا پسر بودن واستون تعریف کنم
دیروز پسر بزرگم که ۳ سال یازده ماهشه با باباش رفت کوه و شب ساعت ده برگشتن پسر از در اومد تو اول رفت سراغ داداشش که ۹ ماهشه بغلش کرد بوسش کرد و گفت آخيش دلم تنگ پسرم کوچیکم ذوق زده فقط می‌خندید من دم در فقط داشتم نگاشون میکردم و ذوق کردم از این همه علاقه‌به داداشش من بهش گفتم پس من چی مامانو بوس نمیکنی بعد اومد منم بوس کرد من خیلی آماده کردم واسه برادر داشتن خودش هم از اول میگفت داداش دوس دارم به داداشش میگه تپلی عشق من خیلی خوشحالم از اینکه برادر واسش آوردم انشالا تو بزرگ سالی جوانی اینجوری پشت هم باش من خودم دوتا داداش پشت سر هم دارن خیلی خیلی رابطمون خوبه باهم خیلی پشت همن تو سختی تو خوشی باهمن خدارو شکر داداشش خوبیم واقعا رابطون با مامانم عالی زناشون با مامانم عین دختر مادرن جوری که از من بهترن واسه مامانم انشالا پسرای منم مثل دای هاشون بشن کاش منم بتونم مثل مامانم پسرامو تربیت کنم که پسرم هم به زنش عشق بورزد هم به مادرش انشالا تا الان موفقم انشالا آیندشون خوب و عالی باشه