۱۳ پاسخ

منم. مثل تو. خیلی سخته. میدونی. جالبش چیه. اینکه. وقتی خودشون. ی چیزیشون. میشه. از ادم. توقع دارن و اگه. بگی نمیتونم. زمین و زمان را بهم میدوزن ک اره. تو نکردی نمیکنی. ...من اگه مادرم بود اینکار رامیکردم. اون کار را میکردم

من سر بارداریام بیشتر هوسام با مامانم بود هرچی هوس میکردم برام درس میکرد استراحت مطلق بودم خونه بابام میموندم مثل یه پرستار ۲۴ ساعته بهم میرسید دیگه از خانواده با ادم نزدیکتر ؟

سر دخترم بله ....اما زیاد توقع نداشتم ک بخوام اذیت بشم چون خالم نزدیک بود بهم همش اونجا بودیم .....



اما الان ک تازه متوجه شدم باردارم چون فعلا نمی‌خوام ب کشی بگم‌طبقه پایین مامانم اینا نشستیم

مامانم شماله بابام داداشم هستن فعلا با سختی غذا اینا درست میکنم که باهم بخوریم 😅😅😅 فقط میگو خدا کنه مامانم زود بیاد

بهشون بگو خب چه اشکالی داره کمکت کنن

آره عزیزم منم تو بارداری دومم سرکلاژ کردم خیلی روزای سختی رو گذروندم اما گذشت البته من مادر نداشتم که بیاد مادر شوهرم تو اون نه ماه یکبارم نیومد خیلی ناراحت بودم اما میگذره خدا بزرگه فقط به خدا توکل کن

شاید دلیلی دارن برای نمی‌دن ،شوهرت روی خوش نشون میده .

من نه .مامانم حتی الآنم بخاطر پشت سرهم بودن بچه ها خیلی هوامو داره هم مامانم هم بابام..

مامان من‌دورش بگردم بارداریم ازماه دوم‌اومد پیشم‌بدویار بودم اسباب کشی داشتیم همه کارارو خودش کرد من‌و برد خونشون تا ماه پنجم ازم‌نگهداری کرد بعدش دیگه خودم‌دلم‌خاست برگردم پیش همسرم
اونموقع کرونا بود استرس همسرم داشتم که شهر غریب تنهاس برگشتم پیشش

بله و به خاطر این تنهایی افسردگی پس از زایمانم شدت بیشتری گرفته بود ولی جای اینکه بازم حمایت عاطفی کنند میگفتند این رفتارا و گریه های بیخود چیه ک داری انگار دست من بوده افسردگی.الانم اگه تصمیم میگرفتم باردار شم همه این موارد رو در نظرمیگرفتم ک بپذیرم شرایط سختمو و بیارم وگرنه من میدونم یکی دیگه بیارمم هرگز هیشکی کمکم نمیکنه سایر شرایطم ک اصلا ندارم پس نمیارم‌ و شرایطمو بدتر از این نمیکنم‌

بیخیال
مادر خودت باش و بس

منم مثل تو بودم عزیزم

من که کلا شهر غریبم خانواده خودم پیشم نیستن
مادر شوهرم نزدیکمونه که اونم هر موقع میومد خونمون میگفت خیلی هم حالت بد نیست و من موقع بارداریم از تو بدتر بودم
ضمن اینکه من کل نه ماه تهوع داشتم و با وجود اندانسترون که میخوردم مدام بالا میوردم 😞

فقط دروغ نباشه زنگ میزنه میگه اگه حالت بده بیا اینجا، همین
ولی خب اونجا همش بوی غذا و اینا میاد، من نمیتونم تحمل کنم، حالم بدتر میشه🥲

سوال های مرتبط

مامان آلاء مامان آلاء ۴ سالگی
سلام مامانای عزیز، من دخترم چهار سالشه و الان یه دومی رو باردارم الان که ۴ ساله گذشته خیلی چیزا رو که نگاه میکنم به عقب افسوس میخورم که چقدر خودم رو اذیت کردم و عذاب دادم گفتم این مطلب رو بنویسم برای مامان اولی ها تا این چیزا رو تجریه نکنن ، اول از همه من بارداری پر استرسی داشتم تا ماه ۵ ام تا تکون میخوردم خونریزی داشتم و مدام تو بیمارستان ها بودم هماتوم داشتم و استرس بیش از حد تاثیر خیلی بدی روی من داشت بعد از به دنیا اومدن هم همش استرس و اضطراب داشتم وای الان کم شیر خورد وای الان پی پی بچه سفت هست وای الان شل شد رنگش عوضش شد و خیلی چیزای دیگه که بابت هر کدوم کلی استرس کشیدم و کم کم آین افسردگیو استرس تبدیل به وسواس فکری هم شد ، تا دخترم تب میکرد و سرفه میکرد از درون بهم می‌ریختم و از استرس تمام وجودم بهم می‌ریخت میدونم همه مادرا وقتی بچه اشون مریض میشه نگران هستند اما بنظرم من خیلییی بیش از اندازه حالم بد میشد جوری که منشی دکتر دخترم میگفت خواهشهای دیگه بچه نیار ، با همسرم مدام بحث میکردم چون استرس و اضطراب شدیدی داشتم و تمام کارهام اشتباه بود ، مشاوره گرفتم کمی بهتر شدم از وسواسم کمتر شد و الان که به پشت سر نگاه میکنم میبینم واقعاااااا داشتم دیوونه میشدم عدم آگاهی و نداشتن اطلاعات از من یه آدم پر استرس ساخته بود این مطلب رو گذاشتم که بگم لطفاااا بعد تولد بچه اگر افسردگی دارید سریع مشاوره بگیرید ، خودتون رو یادتون نره ، اول به خودتون اهمیت بدید بچه مادر شاد و سلامت میخواد ، غذای خوب بخوربد و اگر میتونید در روز حتی یک ساعت بچه رو به آدم امن بسپارید و برای خودتون وقت بزارید حتی برای حمام کردن ، آرایشگاه رفتن ، پیاده روی ، دیدن دوستاتون ، واقعاااا خودتون رو ببینید