۱۰ پاسخ

عزیزم به نظر من کم خون شده پسر من وقتی کم خون میشه از این کارا میکنه

سلام ببرش دکتر ی چکاب کامل
احتمالا یا کم خونه یا مریضی اعصابشو ضعیف کرده

ویروس جدیدی که اومده اعصاب رو هم درگیر میکنه فشار عصبی به بیمار میاد تا یه مدت بعد خودش خوب میشه سعی کن درست رفتار کنی باهاش که زودتر اروم شه برگرده به روال قبلش

پسر من قبل از عید اینطوری شد مربیشون همیشه تعریفشو میکرد ک خیلی عاقلو مهربونه و میگفت یهو دو ماه قاطی کرد اب میخورد تف میکرد رو بچه ها دامن دختر بچه هارو میکشید ک بخورن زمین اصلا پرخاشگر بی ادب
متوجه شدم قبل عید انقدر ک سرگرم کارو خرید.... بودم حس نا امنی بهش دست داده و گوشیم زیاد دیده بود دنبال توجه بود
منم مثل قبل شدم دوباره اوکی شده شکر خدا مقطعیه اگر زمینشو پیدا کنی نزاری پایدار شه برخوزداش

بیرون میبریدیش؟ بیشتر اوقات تو خونس؟

دختر منم همینجوره دیونم کرده من ک گاهی کم میارم کتکش میزنم با اینکه اصلا دوس ندارم و ب مرز جنون میرسم دیگه اخرش میخوام خودمو بکشممما .از در و دیوار میره بالا گچای دیوارو میکنه تموم دیوارای خونه رو خط خطی میکنه با اینکه ب هزار روش گفتم اشتباس بازم گوش نمیکنه الانم چند روز با مشت و دسش میزنه ب سر و صورتش یا سرشو میکوبونه ب زمین تو خیابون و خونه کسی هم حتی نمیتونم برم بس ک اذیت میکنه .کسی هم میاد خونمون انقد اذیت میکنه جیغ میزنه طرف پشیمون میشه از اومدنش .خلاصه ک خدا بهت صبر بده .البته ک خونه ما گاهی اوقات دعواس .تو بارداری هم همش گریه و دعوا داشتم و خودشم رفلاکس داشت .همه اینا باعث شده عصبی و پرخاشگر باشه .

الهی عزیزم فقط میتونم بگم صبوری کن و ارامشتو حفظ کن همشون گذرا هستن

ی دوره بهش امگا۳ بده

سلام منم اینجور شده نمیدونم چراا گوشی زیاد میبینه مال من

چه کارتونی میبینه مهمه.هر وقت اینجوری کرد بغلش بگو درکت میکنم که ناراحتی میتونی وقتی عصبانی مشت بزنی به بالش یا ابرهارو فوت کنی اروم شی چند تا گلوله کاغذی بزار بگو اینارو میتونی پرت کنی.ازمایش هم دوستان گفتن ببر.ولی پسرم من اینجوری شد یمدت متوجه شدم بخاطر کارتون باب اسفنجی

سوال های مرتبط

مامان گل پسر وتودلی مامان گل پسر وتودلی هفته سی‌وهفتم بارداری
بچه ها کیا بچه هاشون آروم و مظلومن؟! شاید بگین خوشی زده زیر دلت بچه ارومی داری و دنبال شیطون میگردی . اما پسرم خیلی بچه آرومیه. از کوچکتریش خودم همیشه باهاش بازی میکردم با مرتب پارک و بیرون میبردمش که با بچه های دیگه بازی کنه ...از همه کارام میزدم باهاش وقت میگذروندم چون دیرتر به حرف اومد که کمتر تلوزیونو و اینا ببینه ...الان خیلی خوب شده حرف زدنش ولی درکل آرومه....از همون کوچیکی اگه براش تلوزیون میذاشتم اصلا از صبح تا شبم باشه از همون جلوش بلند نمیشه و نگا میکنه خیلی علاقه داره و من همیشه همه چی رو دوشمه که اینکار و کنم حوصله اش سرنره یا سمت گوشی و تلوزیون نره بازی کنه ‌...با تمام تلاشهامم بازم بچه ی زیاد اجتماعی نیست ....با بچه خواهر شوهرم سه ماه فرقشونه اون دختره . تقریبا روحیاتشون مثل همه اونم دختر آرومیه ولی اون خیلی زودتر ب حرف افتاد با اینکه همیشه ی خدا گوشی دستشه....غصه ام میگیره که من باید این همه بابت همه چیز حرص بخورم . الان حامله ام با تمام مشکلاتم سر شب بردمش پارک با بچه ها بازی کنه همون اول طفلی بچه خورد زمین سرش درد گرفت تا آخر دیگه نه راضی میشد بیایم خونه نه از کنارم بلند شد بره برا بازی خیلی ناراحت شدم .....بچه ی زیادی هم اطرافمون نیست تو رده سنی ک با هم کنار بیان بتونن بازی کنن