سوال های مرتبط

مامان حنانه زهرا مامان حنانه زهرا ۴ ماهگی
بخش دوم...
خودمم تو دلم گفتم تا زایمان که حتمن یکساعت دو ساعتی باید همینو تحمل کنم. اما خیلی زود  حس زور زدن گرفتم به پرستار گفتم.

هیی میگفت زور نزن تا ببریمت اتاق زایمان. این حین شوهرم بود باهام اتاق خصوصی بودم.هیی بهش میگفتم حسین دارم میمیرم اون طفلی هم هول کرده بودو وقتی پرستار ازش لباسای منو بچه رو خاسته بود زده بود محتویات کیف خوراکی و کیف منو و کیف بچه رو همه رو ریخته بود تو هم و جمعه بازار درست کرده بود😁بلاخره وقتش شد(اصلا نمیشه دردای اخر زایمان رو‌ در اون لحظه توصیف کرد جالبیش اینجاس الان اصلن یادم نمیاد دردش چجوری بود)

خلاصه با ویلچر سریع بردنم رو تخت زایمان. و بعد ۱۰ دقیقه با ۴ تا زور خوشگل بچه پرید بیرون بعدشم ی زور فسقلی و جفتم اومد.راستی محض اطلاعات(وقت بدنیا اومدن بچه هم ادرار و مدفوع کردم😂)اینو بخاطر این گفتم که خجالت نکشید اصلا. طبیعیه.اونجام ی سطل بزرگ ضایعات لحظه زایمان بود سریع همه جا رو تمیز میکردن.🥲

خلاصه دخترم دنیا اومد
مامان حلما مامان حلما روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی #پارت سوم
ایندفعه که اومد دیگه نمیتونستن مسخرم کنن و گفتن فوله و سریع وسایل نوزاد بیارید من تعجب کرده بودم فکر میکردم هنوز سه سانتم😂😂ماما بم گفت یه زور خوب بده بچه تو دستمه فکرشم نمیکردم با یه زور بخواد بیاد. ساعت روبروم بود و دقیقا ۹:۱٠ دقیقه بود بم گفت زور بده یه زور خوب دادم بچه یهو با سرو کله پرید تو دستش 😂😂خودشون تعجب کرده بودن اینقد بچه سریع اومد 😅صدای گریه دخترمو شنیدم. گذاشتنش رو شکمم. و تموم شد کل دردام و خداروشکر بخیه نخوردم یه لحظه شیرینو داشتم تجربه میکردم. بچم با یه زور تو یه دقیقه اومد. انگار نه انگار ده دقیقه پیش واسه آمپول بی حسی داشتم زمینو چنگ میزدم 😂مامان و شوهرمم اومدن. بهترین حس دنیا رو داشتم. خوبیه زایمان طبیعی اینه که داری واسه یه اتفاق خوب درد میخوری قراره با یه فرشته زمینی بریم خونه. امیدوارم دامن اونا که بچه ندارن سبز بشه و تموم مامانای باردار بدون استرس و بسلامتی زایمان کنن و نینی قشنگشون بغلشون بگیرن❤❤🙏🙏😍😍
مامان محمد حسین 👼🏻 مامان محمد حسین 👼🏻 ۲ ماهگی
تجربه زایمان من ۴
خلاصه که بین. درد ها فقط ها فقط متوجه می‌شدم که ماما ها بهم داشتن ورزش میدادن تا اینکه دکتر گفت از تخت بیاد پایین و حالت دستشویی ایرانی و بهم دستگاه ان اس تی وصل کردن و گفتن فقط موقع اوج دردهات زور بزن وگرنه دهانه رحم تورم می‌کنه و بچه گیر می‌کنه ، نشستم و فقط فقط موقع درد ها با تمام توانم زور میزدم و بقیه اش رو فقط حس می کردم کمرم و لگنم داره از درد و فشار ۲ نصف میشه ،از زور درد یکبار هم استفراغ کردم تا اینکه دکتر گفت بیارینش رو تخت زایمان ،سریع بردن رو تخت و بهم ماسک اکسیژن دادن ولی دکتر گفت پاهات رو روی این قسمت جای پای تخت نذار به جای اون پاهات رو به میله اش تکیه بده و تاجایی که میتونی باسنت رو به پایین تخت نزدیک کن ،دقیقا مثل توالت ایرانی ولی خوابیده و موقع درد ها زور بزن و خداییش همه کمک میکردن و موقع درد ها بهم میگفتن یک دو سه شروع کن و من فشار رو شروع میکردم در همین حین بود که حس کردم واژنم داغ کرد و متوجه شدم واژنم رو کاملا بی حس کردن و داشتم حس میکردم که دارم کاملا باز میشم ...