۸ پاسخ

نمیدونم چرا کل داستاتو تصور کردم سر ۲ خط اخرم منفجر شدم🤣

منم جرات ندارم دخترمو ببرم چون‌نمیاد خونه 🤐

بدون پدر بجه رفتن بیرون اشتباه محض مخصوصا که بچه شیطون باشه جون امکان گم شدنش تو اون شلوغی هست منکه چنین ریسکی نمیکنم تنها نمیرم

ببین قبل رفتن به پارک ی خوراکی مورد علاقه اشو بخر یا ی شکلات کوچیک بزار تو کیفت .موقع اومدن بگو زمان پارک دیگه تموم شده مادر بعد اون خوراکیم در بیار بهش نشون بده بگو بریم خونه تا بخورش.چون جایگزین جذاب دادی راحت کنار میاد.این چیزایی ک گفتی پسر منم ی دوران بود الان ولی دیگه میپذره چیزیم نمیخرم براش ولی مدلی دیگه براش جذاب میکنم رفتنو.خلاصه دل کندن از جایی ک بهت خوش میگذره سخت باید جایگزین بزاری براش.

شاید چون کم میبریش بیشتر تشنه پارکه و دلش نمیخواد بیاد و این همه شیطنت میکنه. اگه مدام برده بشه زودتر میاد خونه. والا بچه های ما هم یه وقتایی کلی گریه میکنن واسه برگشت از پارک. ولی ما بازم میبریم 😄

وای دختر تو چقدر منی

منم امروز آرمان بردم کاسپین یه مانتو بخرم به خدا انقد اذیتم کردم یه مانکن مغازه هم انداخت شکست دیگه فرار کردم اومدم خونه مانتو هم نشد بخرم

من چرا تا الان فکر میکردم بچه بزرگتر بشع راحت تره 🤦🏼‍♀️😑😑

سوال های مرتبط

مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
خواستیم بریم پارک دخترم بازی کنه ماهم حال وهوامون عوض شه بدار اعصابم خرد شد چرا بچه من با بقیه بچه ها متفاوته اینقدر تو پارک وقتی بقیه بچه ها می دون کنار دخترم رد بشن این یه حالت ترس داره که خودم می فهمم وایمیسته با احتیاط اونا میان رد میشن میرن سرسره بعد میگف از سسره بزرگ دستمو بابا بگیره اونم چند بار گرفت بعد گفتیم حالا خودت بیا باباش پایین سرسره و استاد منم کنار اومد گریه کرد بعد عصبی بشه مارو میزنه باباشو زد جدیدا هم میگه خر یاد گرفته اونم گفت بریم اومدیم از بچگی هم همیشه بردیم پارک اکثرا میگف نمی خوان زیاد بچه باشه اونجا وقتی خلوته خوب بازی می کنه چکار کنم نمی دونم چرا این طوریه یه مادری گف چه بچه سوسول بعد گف بچه را سوسول بار آوردن ولی دختر من خیلی کارهاش مستقل انجام میده خیلی مهارت داره مثلا نقاشی پازل ساختمان یه چیزای جالب طراحی می کنه تو مهمانی ها با بچه های آروم خیلی خوب بازی می کنه اما یه بچه شیطون داریم با اون راه نمیاد
مامان آلا جون مامان آلا جون ۳ سالگی
چند روز پیش یه چیزی با چشمام دیدم که خیلیییییی ترسیدم حالم بد شد واقعا دلم میخواست کاش دنیایی وجود نداشت، دلم نمیخواد انرژی منفی بدم ولی نمیتونم تو دلم نگهش دارم
دخترمو بردم پارک بانوان که امنیت بیشتری داشته باشه، مشغول بازی بودیم که دیدم دو تا دختر حدودا ۱۶ ، ۱۷ ساله انگار که هم سنم نبودن وارد پارک شدن و حرکاتشون طبیعی نبود از کارمون رد شدن و رفتن انتهای پارک که یه مربی ایروبیک کلاسشو اونجا داشت برگزار میکرد و شلوغم بود، بازی آلا که تموم شد گفت مامان بریم انتهای پارک اونا که دارن میرقصنو ببینم مام رفتیم موقع برگشتن دیدم همون دوتادختر رفتن پشت دستشویی و دارن از هم لب میگیرن و همدیگرو لمس میکنن، واقعا حالم بد بدترش این بود منو دیدن و به کارشون ادامه دادن😣 خیلی ترسیدم و دو روز تنم میلرزید، آلا یه لحظه دیدشون و متوجه وحشت من شد گفت چیکار میکنن مامان چرا نمیذاری ببینم مگه چیه؟ اون لحظه نمیدونستم چی بهش بگم فقط دورش کردم و گفتم اونجا سرویس بهداشتیه مامان آلودست نباید بریم اونطرف، شما بودین چیکار میکردین؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
این بچه ها آخرش ما مامانا رو دق میدن امروز از کلاس اومده بودیم بیرون لب خیابون وایساده بددیم منتظر شوهرم تا بیاد دنبالمون دلوین تا چشمش به ماشین باباش خورد دسته منو ول کرد پرید وسط خیابون شانسم گفت همین که ماشین جلویی باباش بود و هم ابنکه خیابون نیمه ترافیک بود نمی دونم چه جوری براتون تشریح کنم ولی کاملا پربد وسط خیابون منم یهو با جیغ و داد پریدم تو خیابون دستشو گرفتم صدتا فحشش هم دادم از اون طرفم ماهلین وایساده بود کنار خیابون تک و تنها مات و مبهوت مارو نگاه می کرد خدا چقدر به دلوین رحم کرد قشنگ یه سکته ناقص زدم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️شانسم گفت ماهلین از جاش تکون نخورد خداییش خیلی سخته با دوتا بچه کوچیک تنها جایی رفتن لامصب اون دور و برم جای پارک نیستم شوهرم که مارو میزاره میره توی خیابون دیگه پارک می کنه بعدش پیام میوم میاد دنبالمون اینقدرم خونسرد با این قضیه برخورد کرد و بعدش خندید گفتم چرا می خندی حرص منو در نبار من دارم سکته می کنم تو می خندی حداقل یه چیزی به این بچه بگو قشنگ مردمو 🙄🙄🙄
خیابون آمادگاه بودیم اصفهانی ها می دونند کجا رو میگم اونجا همیشه شلوغ و ترافیکه
مامان مسدود شدم مامان مسدود شدم ۴ سالگی