۱۵ پاسخ

منم پث تو هستم گلم خودمم‌گاها میگم بد بغلش کردم الان یجاش درد گرف یا تعویض پوشک پاشو اینطور کردم الان پاش در میره ...دیوونه شدم

دقیقا من

خب خداروشکر فهمیدم تنها نیستم😂😂😂✋🏻

من مثل تو نیستم مثلا یکی بغلش کنه ناراحت نمیشم ولی دوس ندارم کسی با خودش ببره
با مادرشوهرم تویه ساختمونیم مثلا در روز چند بار درحد نیم ساعت اینا میبرنش خیلی حالم بد میشه بیشتر دلتنگش میشم ولی نوه ی اوله دیگه حق میدم دوسش دارن
زیاد حساس نباش

به نظرم مشکل شما غیر از خودت که داری وسواس میگیری اطرافیانت هم هستن
به نظرم رفتارشون جوری بوده که بهشون اعتماد نداری
حالا برعکس خانواده همسر من انقدر اهل مراعات هستن که خیالم واقعا راحته
حتی بیشتر از خانواده خودم مراقب هستن
هرکار بخوان بکنن از من یا همسرم اجازه میگیرن
باهامون هماهنگ میکنن
من از خدامه کسی باشه آیین رو نگه داره یه نفس راحت بکشم

ن من حساس نیستم
منم مامان اولی ام
ولی بچه مو بغل همه میدم باهاش بازی میکنن نمیخان بخورن بچمو ک
تازه اینجوری اجتماعی بار میاد
بخدا ما هرشب مهمونیم بچمم بغل همه

بنظرم برو ولي به همه بگو نكات بهداشتي رو رعابت كنن

اخ که منم از پا در اومدم از بس حرص میخورم دقیقا مثل شمام

عزيزم هممون همينيم ولي خب نميتوني كه جايي نري و جايي نبريش

بچت عادت میکنه از جمع بیرون بدش میادا
هیچکس قصد اسیب زدنشو نداره ک
مواظب باش ولی خودتو محدود نکن انقد

دقیقا چقد منی شوهرمم همین جوره ما بس که جایی نرفتیم جانان از همه می‌ترسه اصلا جایی نمیمونه هر کیو ببینه گریه میکنه همه م میگن بس که بچه رو توخونه بیرون نیاوردی اینجوری شده ولی من ناراحت نیستم اصلا بزرگ بشه خوب میشه الان اینجوری باشه بهتر از اینه که خدایی نکرده مریض بشه ما پدرومادرش هستیم نگرانیم دست هامون تمیزه لباس هامون بقیه مثل خودمون نیستن اصلا براشون مهم نیست

نه بابا چند دقیق بده نفس راحت بکش

منم مامان اولیم حساس هستم ولی نه زیاد بستگی به جمع داره به اون افرادی که داخل جمع هستن
ولی دخترم خودش اجتماعیه بغل همه میره تو رو همه میخنده بخصوص با اون چال لپش همه رو دور خودش جمع میکنه

مامان اولی هستم. نه انقد حساس. اتفاقا دوس دارم بچه‌م اجتماعی بشه. اونام خیلی دوسش دارن و باعث میشه منم برای حداقل نیم ساعت نفسی بکشم

منکه اصلا حساس نیستم ولی شوهرم دقیقا وضعیت توروداره

سوال های مرتبط

مامان کوچولو مامان کوچولو ۱۲ ماهگی
خانما امروزا من یجوری میشم همش سرم گرم میشه و طاقت توتوخونه موندن رو ندارم یعنی جوری میشم که مغزم کار نمیکنه دیروز پیش خودم گفتم اگه بمیرم راحت میشم گفتم شوهرم که خودشو راحت کرد گفتم منم برم پیشش تا اون دنیا هرجا که باشیم کنار هم باشیم می خواستم کاری کنم ولی خانوادم فهمیدن و بزور جلوم رو گرفتن قبل هم از این فکر ها داشتم ولی باز میگفتم فقط بخاطر دخترم همش خودمو با این موضوع که دخترم تنها میمونه دختر میوفته دست اون آشغال ها فقط با این فکر ها خودمو آروم میکردم ولی بی دیشب کلا از همه چی سرد شدم حتی چشام دخترمو ندید جوری شدم که فقط به این فکر میکردم که خودمو راحت کنم گفتم دیگه بسه این همه عذابی که تو این سن کشیدم بسه گفتم تا اینجاش که روز خوش ندیدم از اینجا به بعد هم زندگیم درست نمیشه گفتم کسی که اولش بدبخت میشه دیگه هیچوقت خوشبخت نمیشه گفتم این دنیام که باعذاب گذشت بزار اون دنیا هم با عذاب بگذرونم ولی برم پیش عشقم 😔😔💔ولی نزاشتن تا خودمو راحت کنم😭😭😭
خدایی یعنی تا حدی از زندگی از آدما از حرف مردم از همه چیز خسته شدم دیگه طاقت هیچی رو ندارم بخدا جوری خستم که دیگه نمیکشم دلم به آرامش می خاست یه زندگی خوب درکنار عشقم و بچم ولی بخدااا که نزاشتن دیگه هیچ امیدی ندارم تو این دنیا 😭😭😭😭😔😔💔💔💔💔💔💔❤️💔💔💔
دلم یه جایی می خواد که هیچ آدمی نباشه فقط خودمو دخترم دلم هیشکی رو نمی خواد از همه چی خستم خیلیییی خستهههههه😭😭😭😭😭😭😔😔😔😔