۸ پاسخ

دخترم آسنای عزیزم ۳۷ هفته ساعت ۹ شب با وزن ۲۵۰۰ به دنیا اومد وخداروشکر سالم وسرحال هستش

و فقط مشکل من این بود دستام بی‌حس شدن وپنجه شدن مثل معلولان از درد زیاد واونم با اکسیژن برام آکی کردن وساعت ۹ بچم بیرون اومد ومن راحت شدم واجازه نمی‌دادم کسی دست بهم بزنه از بس دردم می‌گرفت ومیسوخت واژنم ولی دیگه همین که بچه بیرون اومد اصلا دردنداشنم وباچندتا سرفه هم جفتم اومد من اصلا بخیه نخوردم نه موقع بچه اول نه این یکی البته کمک ماما بود که وقتی بچه اومده بود وداشت بیرون میومد میگفت خیلی زور نزن یه زور کوچیک یه نفس واین باعث شد من بخیه نخورم حتی یکی دخترم ساعت ۹ بدنیا اومد ومن بعد نیم ساعت راحت بلند شدم رفتم دسشویی چون نمیتونستم ادرار کنم آب روی پام گرفتم تا تحریک بشم وسریع ادرار کردم وساعت ده فرستادنم بخش ومن راحت شدم

خب 😍

دکتر برام سوند رحم نوشت اومدن سوندو داخل رحم گزاشتن ودارو داخلش زدن یه چیزی مثل پلاستیک داخلش باد شد و ودهانه رحم باکمک اون باز میشه دردم خیلی زیاد شد بدتر اینکه دائم باید پاهامو بازو بسته میکردم ونوک سینمو میمالیدم ودردو اینکار بیشتر میکنه ساعت ۷ونیم سوند در اومد یعنی شدم ۵فینگر وماما اومد کیسه آبمو پاره کرد ودردام شدید شد ساعت ۸ ماما شخصیم رسید وورزش روی توپ شروع شد ساعت ۸ونیم دیگه احساس مدفوع داشتم وفهمیدن الانه بچه بیاد روتخت درازم کردن وباکمک دوتا ماما من زور میزدم هرموقع زور میومد من زور میزدم ماما واژنمو پایین می‌کشید که پاره نشم وبخیه بخورم

خب بعد درخواست دوستی قبول کنی گلم کنجکاو شدم

خب 🤩🤩

آمپول مغز و همه میزنن؟اسمش چیه؟

عزیزممممم😍😍😍😍 مرسی ک تجربه تو نوشتی .‌‌‌...
خداروشکر ک بچه بموقع بدنیا اومد و ۲۹ هفته زایمان نکردی .
من ی تجربه تلخ زایمان زودرس ۳۴ هفتگی دارم الانم باردارم و خیلی نگرانم ک نکنه ایندفعه هم اینطوری بشه ...امیدوارم منم ب آخر برسونم

سوال های مرتبط

مامان فسقلی ♥️ مامان فسقلی ♥️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه و دیدگاهم از زایمان طبیعی
طبق چیزی که خونده بودم که. طرف ی سانته میره زایشگاه میبینه اعه‌ شده سه سانت !! بعدم با ورزش میشه پنج سانت و بعد دوساعت فول میشه و میزاد!! البته خب قبلشم ورزش کرده دیگه😉
خب منم از همون تول میرفتم سر کار و کارهای منزل و تا خونم پیاده میومدم تا ۳۱هفته که ی درد انقباضی داشتم و دکتر گفت فعلا زیاد راه نرو بعد دوباره شروع کن .منم ۳۶ هفته تا ۳۹ دوباره شروع کردم به ورزش و پیاده روی
روزی ۱۰۰تا اسکات /۲ساعت پیاده روی/ی ساعت ورزش لگنی مث گربه گاو و چمباتمه و پامرغی و ... /ماساژ پرینه و ماساژ بدن و اصول تغذیه مخصوص که پونصد فقط رژیم غذایی مناسب داشتم .
خیلی ماه درد داشتم مث درد پریود بود ولی شدید تر !! میگفتم خب خوبه لابد دو سانتی هستم موقع معاینه!!
بخاطر دیابنت بارداری ۳۸ هفته و پنج روز ختم بارداری رو از ماما خصوصی گرفتم .
چند سری معاینه شدم که بسته بودم روز اخرم که نامه رو گرفتم و بشدت انقباض و درد داشتم ۱ سانت بودم .
خلاصه قبل از بستری رفتم مطب و حدود سه ساعت دوباره ورزش لگنی و ماساژ تحریکی و معاینه تحریکی انجام داد و دردام شدیدتر شد و گفتم اخ جون لابد شدم سه سانت !!
و با دردی که هر لحظه شدتش میرفت بالا و هر سه دقیقه انقباض شدید داشتم رفتم برا بستری ولی چند سانت بودم؟؟!
مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
تجربه سزارین سوم من
قسمت اول
من نهم خرداد ماه با انقباض شدید بیمارستان اومدم که با سونوگرافی انجام شد تشخیص دادند آپاندیس ام گرفته و باید برداشته بشه 😥
اوایل ماه ششم بارداری بودم . بالاخره مجبور شدم عمل جراحی کنم و آپاندیس ام بردارم..دو روز بعد از عمل که برگشتم خونه با درد شدید مواجه شدم فهمیدم جنین زیر بخیه ها میاد و باعث درد میشه دوباره بستری شدم تا دردهایم کمتر بشه ..دو روزی بستری شدم و برگشتم خونه..و دوباره سه روز بعد انقباض داشتم بحدی که تحمل نتونستم کنم و سه باره بستری شدم 😑

خلاصه ماجرای انقباض ها و دردهای مکرر من شروع شدند و من چند روز خونه بودم و چند روز بعد بستری میشدم تا دردهایم آف شوند...و این روند به مدت سه ماه 🌙 کامل طول کشید 😳😳😳
همون انقباض و درد زایمان که معمولا مادرها یک روز تجربه می‌کنند من سه ماه هر روز می‌کشیدم ..
انقباض های نیم ساعته ،پنج دقیقه ای ،و حتی دو سه دقیقه ای داشتم ..البته بگویم که دایم شیاف و آمپول پروژسترون هم استفاده میکردم ....من در زایمان اولم برای زایمان طبیعی رفته بودم و درد کشیدم اما دهانه رحم پیشرفت نمیکرد و مجبور به سزارین شدم 👈 و این بار هم با همه انقباض هایی که داشتم قاعدتاً باید رحم باز میشد اما کلا رحم بلد نیست باز بشه انگار 😅و برای همین فقط مسکن می‌گرفتم و به خونه برمیگشتم..دکترم می‌گفت خیلی رحم خوبی داری که با این همه انقباض پاره نشده تا حالا 😜
البته بگویم دو سری هم آمپول ریه و سولفات هم گرفتم .
دکتر جراحی که آپاندیس ام عمل کرده بود می‌گفت چسبندگی دارم و دکتر زنان ام گفت که باید به شهر دیگری بروم برای عمل که مرکز درجه دو یا یک باشه ..و سختی های زایمان ام از اونجا شروع میشه ..
مامان کوروش🌓 مامان کوروش🌓 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی و سزارین
پارت یک
سلام مامانا تجربه زایمانمو مینویسم براتون انشالله همتون راحت ترین زایمان رو داشته باشین
پسر من ۳۲ هفته بریچ بود تا ۳۶هفته شد سفالیک
من ورزش پیاده روی رو از ۳۳ هفته شروع کردم روزی نیم ساعت
از ۳۶ هفته شد روزی ۴۵ دقیقه الی یک ساعت و ورزش هامو شروع کردم به صورت کامل از ۳۷ هفته شبی دوتا کپسول گل مغربی شیاف میذاشتم و روزی یک فنجون گل گاو زبون میخوردم و رابطه بدون جلوگیری و دوش آبگرم و…
شنبه ۱۲ آبان ۳۹ هفته و ۱ روز بودم رفتم پیش مامای خصوصیم تا معاینم کنه هفته ی قبلش به حد یک فینگر باز بودم معاینه کرد شده بودم یک سانت و نیم،بعد اون همه تلاش…
معاینه تحریکیم کرد گفت سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن وگرنه تا الان زایمان کرده بودی،یه ان اس تی دادم همه چی خوب‌ بود و بعدش نقاط فشاری رو برام انجام داد،بعدش من حدود نیم ساعت دیگه پیاده روی کردمو اومدم خونه.
رسیدم خونه ازم ترشحات خونی میومد و یه انقباض های خیلی محوی داشتم،چیزی که اصلا قبل معاینه تحریکی نداشتم.دوش آبگرم گرفتمو اومدم بیرون طبق گفته ی مامام کیسه ابگرم گذاشتم زیر دلم و یکم شروع کردم به ورزش و راه رفتن تو خونه باز..انقباضام کم کم شروع شد فاصلشون کم و کمتر شد و مدتشون طولانی تر
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم