۷ پاسخ

محل نده چندروزه یادش میره اصلا عکس العمل نشون نده

تنها راهش اینکه یگ جوری بهش بفهونید که باهاش قهر هستید چون این حرف می زنه باهاش قهر کن به باشم بگو خوراکی براش نگیرین حرف نزنید چند روز ی به باباش بگو خوراکی نگیره باهاش قهر کنه ناراحت می شه دیگه این حرف و فراموش می کنه

یادش میره گلم هر چقدر دعوتش کنی بیشتر میمونه تو ذهنش بیخیال شو

سلام پسر منم حرف بد یاد گرفته پدرسگ و گوزو اعصابم و خرد کرده ببرم پارک یه جور ناراحتی نبرم گناه داره چند روز پیش ع ن هم می گفت انگار یادش رفته من دعواش می کنم میگم اگه بگی فلفل میریزم تک دهنت یا از حرفت ناراحت شدم میگه ببخشید باز تکرار می کنه هر چی هم به رو خودم نیارم باز محل ندم که حرف بد نزده باز تکرار می کنه

سلام بچه ها کلمه ای رو زودتر یاد میگیرین که در برابرش واکنش بیشتر و جدیدتری دریافت کنن.اون از واکنش منفی تو لذت میبره وگرنه بچه ۲ ساله چیزی متوجه نیس.ازین به بعد تازه میخاد خیلی کلمات جدید دیگه هم یاد بگیره واسه اولین کلمه اینقدر عصبانی شدی بقیش چی؟توی این سن فقط و فقط بی توجهی کارسازه

نمیفهمم چرا بچه ها کلمه بد رو زود یاد میگیرن

شما کلمه رو تغییر بدین دوسته دختره منم چندبار اسم گوز آورد دختره منم تکرار میکرد دعواش کردم گفتم ن گفته گوزن یا گاز...بعدش دیگ یادش رفت

سوال های مرتبط

مامان ریحانه ♥️ مامان ریحانه ♥️ ۲ سالگی
امروز دخترمو بردم پارک واقعا هر بار میبرمش افسردگی میگیرم
حالا خونه خودمون از مبل میره بالا پشتک میزنه
از تخت دیروز خورد زمین خون دماغ شد ولی میبرم پارک اصلا بازی نمیکنه
فقط بازی کردن بچه ها رو میبینه
هرچی التماس میکنم برو سرسره
بعد میره اون بالا عین بید میلرزه ک منو بیار پایین
واقعا وقتی میرم میبینم بچه های کوچیکتر از خودش برای خودشون بازی میکنن مادرشون راحت روی نیمکت نشسته
من فقط باید بیفتم دنبالش
اون یکی از دختر من کوچیکتر قشنگ شیر نیخکردبا دستش با ی دست کیکشو
حالا من از صبح دو ساعت ی کسک رو دنبال خودم آوردم بلکه خانم بخوره
آخرش هم بدون اینکه ی گاز بزنه خوردش کرد پرتش داد زمین
حالا توی جمعی میریم با همه مرد ها و خانم ها دوست بشه بای بای میکنه دست میده
ولی هیچ وقت با بچه های کوچیک نمیتونه ارتباط بگیره
اصلا بهشون محل نمیذاره
نمیدونم چرا این مدلیه
خیلی دوست دارم مستقل بشه ولی همیشه وابسته س
حتی توی خونه موقع غذا آزاد میذارمش ولی فقط کثیف کاری میکنه
اینجا هم فقط داشت بازی بقیه رو نگاه می‌کرد حالا اون بچه شیش ماه از ریحانه کوچیکتر بود برای خودش بازی میکرد
مامان رادوین مامان رادوین ۲ سالگی
مامانا لطفا راهنماییم کنین دیگه از دست دخترم خسته شدم ۱۲سالشه تازگیا با پسرم بد شده همش دعواش میکنه میزنتش تا پسرم میاد سمتش دعواش میکنه. همش ب ما میگه شما پسر پرستین با اینکه هیچی هم براش کم نمیزاریم هرچی میخاد نه نمیگیم ولی بنظرم رفتار دخترعموش ک برادرش خیلی بده رو دختر منم اثر گزاشته.امروز از ساعت ۴ دکتر بودم تا رسیدم خونه ساعت ۹بوده یادش افتاده ک وسایل واسه درس فناوری میخاد دوباره پاشدم رفتم بیرون براش خریدم اومدم ک فردا هم جلو دوستاش کم نیاره هم منفی نگیره.اومدم بهشون شام دادم ظرفای ناهار و شام شستم نشستم پای تکالیفش ۴تا طراحی واسه درس علوم داشته براش کشیدم بقیه تکالیفش هم گفتم بده کمکت کنم بنویسی چون پریوده گفتم اذیت نشه با اینکه خودم از خستگی کتفم داشت میسوخت. چندبار پسرم اومد کنارمون بشینه هی دعواش کرد هلش داد من پسرمو با کاغذ خودکار سرگرم کردم بره دوباره اومد نشست جای دخترم اومده هلش میده پرتش میکنه میگه جای من بلند شو میگم خب یکم تو بشین اونورتر اشکال نداره دوباره میگه ها خوشبحال رادوان ک کسی کاریش نداره.منم دیگه زد سرم دوتاشونو زدم گفتم حالا دلت خنک شد خیالت راحت شدم زدمش. بعدش هم نشستم گریه کردن دیگه دیوونه شدم از دستش خودش هم رفته تو اتاقش همه چی بهم میگه. البته تو این مدت زیاد ازین دعواها داشتیم واقعا نمیدونم چیکارش کنم هرچی هم باهاش حرف میزنم انگار نه انگار....