سلام مامانا من کل روزو تا آخر شب با دخترم تنهام پدرش وقتی خوابه میاد خونه واقعا خسته شدم دخترم طفلی دیگه نق میزنه و گریه میکنه اونم کلافه اس بازی نمونده که نکرده باشم باهاش از اسباب بازی خوشش نمیاد بیشتر حرص میخوره باهاش توروخدا بگید چیکار کنم منم ادمم

منم چون از مامانم اینا دور بودم مثل تو بودم دیگه افسردگی گرفتم
الان ۳ روزه ک اومدم خونشون اصلا نمیدونم زمان چطوری میگذره
خیلی خوبه شلوغه
ولی باز یه مدت دیگه برم دخترم بدتر میشه چون ب شلوغی اینجا عادت میکنه باز میریم تو خلوت خونه خودمون پدرمو درمیاره

توی گرونی و تورم باید خاهر فقد کار کرد
بازم خپاروشکر گن ک کار داره و داره برای شما زحمت میشه
الان سخته بزرگنر بشع هم میبریش بیزون و خانه بازی هم پارک...

بابای پارلاهم صب میره شب میاد من زیاد میرم خونه مامانم انقدر اونجا شلوغه خونه خودمون کلافه میشه بچه🤕

منم مشکل تورو دارم عزیزم.براش شعر بخون حموم ببرش دست و پاشو بازی بده.یادت نره اون بچه بجز تو کسیو نداره💔