تجربه زایمان طبیعی
خب بلاخره بعد چند روز فرصت کردم تجربه زایمانم رو بنویسم گفتم شاید ب دردتون بخوره .
خب من ۳۷ هفته و ۵ روز بودم و تا این هفته اصلا هیچ‌ ورزش یا پیاده روی نداشتم فعلا شروع نکرده بودم ک ورزش کنم یا چیزی بخورم برای باز شدن دهانه رحم میگفتم فعلا زوده وقت هست .اینم بگم از وقتی وارد ماه نهم شده بودم دردهای ریز پریودی داشتم ک خیلی کم بود ‌.۱۲ ادریبهشت شب بود ساعت ۱۱ اینا احساس دلپیچه داشتم فکر میکردم چیزی خوردم بخاطر اونه دلپیچه گرفتم یکم کمر‌ درد هم داشتم ک دردش اصلا در اون حد نبود ک بخام فکر کنم وقت زایمانمه .
خلاصه شب خابیدم ولی اصلا توی شکمم یجوری بود نمیتونستم خوب بخابم تا اینکه ساعت ۶ صبح با درد بیدار شدم فهمیدم درد زایمانه ولی خیلی کم بود با خودم گفتم بزار دردم ک زیاد شد برم بیمارستان خلاصه شوهرم و بیدار نکردم بلند شدم سرپا راه میرفتم از درد
دردم زیاد شده بود ولی خب چون اینجا توی گهواره خانوما گفته بودن درد رو تو خونه بکشین بعد برین بیمارستان بخاطر همین نرفتم گفتم بزار شدید بشه ک رفتم بستریم کنن .هر پنج دقیقه میگرفت ول میکرد ولی قابل تحمل بود
تا اینکه ساعت ۷ کیسه آبم پاره شد همون لحظه ک آب ازم اومد دردم خیلی شدید شد جوری ک کنار همسرم دراز کشیده بودم دستمو رسوندم بهش چنگ زدم از قیافم فهمید گفت بریم بیمارستان گفتم بریم .اصلا نمیتونستم از شدت درد از جام تکون بخورم ب زور لباس پوشیدم حالا ساعت ۷ صبح هم مگه آژانس یا ماشین پیدا میشد ک ما رو ببره بعد پنج دقیقه اینا آژانس اومد بیمارستان نزدیک بود رسیدیم دیگه راه رفتن هم برام سخت شده بود دردم هر یک دقیقه میگرفت ول میکرد رفتم زایشگاه گفتم کیسه آبم پاره شده

*ادامه رو پایین میزارم لایک کنید بالا بمونه *

یدونه ماما بود تنهایی اونجا بود گفتم بستری میکنین گفت نه دکتر بیهوشی نداریم ولی بیا معاینه کنم منم گفتم بستری نمیکنی معاینه چی .خیلی خیلی اصرار میکرد بیا معاینه کنم پول نمیگیرم بیا ببینم‌ چند سانتی میرسی بری بیمارستان دیگه .ولی خب وقتی بستری نمیکرد معاینه شدن ب دردم نمیخورد .خلاصه دیگه نزدیکم بیمارستان نبود نیم ساعت چهل دقیقه ای راه بود ولی چاره ای نبود مجبور بودم برسونم خودمو ولی فکر میکردم زیاد دهانه رحمم باز نشده باشه میگفتم شب زایمان میکنم با اینکه دردم خیلییی شدید بود سوار ماشین شدم پشت دراز کشیدم با اژانس داشتیم میرفتیم نمیتونستم‌ جیغ و داد کنم ولی صندلی و از درد چنگ میزدم هی از شوهرم میپرسیدم کی میرسیم و پشیمون بودم از اینکه چرا وقتی دردم شروع شده بود نرفته بودم بیمارستان .وقتی ک درد می‌گرفت احساس زور زدن دست میداد بهم اصلا هیچ جوره نمیتونستم جلوی زور زدنمو بگیرم میترسیدم زور بزنم توی ماشین زایمان کنم ولی با هر دردی ک می‌گرفت حس زور دست میداد و ناخودآگاه زور میزدم تا اینکه حس کردم سر بچه رو حس میکنم وای یعنی فقط دعا و نذر میکردم خدایا توی ماشین زایمان نکنم اونم پیش مرد غریبه.🤦🏻‍♀️
هی میخاستم زور نزنم چون خب با هر زور زدن بیشتر بچه میومد سمت پایین.ده دقیقه مونده بود برسیم ک قشنگ سر بچه رو بین پاهام حس میکردم سعی میکردم خودمو جمع کنم بیشتر نیاد بیرون . وای ک نگم با چ مکافاتی رسیدم بیمارستان چجور ب زور سوار ویلچر شدم چون نمیتونستم‌ بشینم تا رسیدم زایشگاه همسرم با ویلچر تا تخت معاینه برد منو. حالا اونجا ب ماماها میگم سر بچه بین پامه نمیتونم بلند شم باور نمی‌کردن

.
زود چن نفر ریختن سرم یکی بچه رو گرفت یکی سرم بهم وصل کرد یکی جفتمو کشید بیرون .
میگفتن چرا دیر اومدی از کیه داری درد میکشی کی کیسه آبت پاره شده گفتم کلا سه ساعته دردم شروع شده بود . یعنی اصلا باورم نمیشد ب این راحتی و ب این زودی سر سه ساعت زایمان کردم بغض کرده بودم ..
خداروشکر بخیه هم نخوردم همیشه از معاینه میترسیدم از زایمان فقط از معاینش واهمه داشتم اونم خداروشکر اصلا برای من ب معاینه نکشید فقط یکبار دستشو برد داخل و جفت رو کشید بیرون ‌.فشار دادن شکم هم یکم درد داشت ولی میشد تحملش کرد .
توی زایمان طبیعی فقط چند ساعت دردی ک میکشی یکم سخته اونم خب خدا ب ما زنا این قدرت رو داده ک بتونیم طاقت بیاریم درد دارع ولی بعدش شیرینه لحظه ای ک بچه ب دنیا میاد و تموم میشه همه چی تموم میشه همه اون دردا .من باورم نمیشد زایمان کردم چون خیلی یهویی شد اصلا نمیتونستم کنار هم اینارو بچینم و ببینم بچم الان کنارمه .

میگفتن ما ک‌ نمیتونیم تو رو بلند کنیم از ویلچر بلند شدم شلوار و در اوردم یعنی دیگه ب این نرسید ک شورتم و دربیارم زود ی پامو گذاشتم رو تخت معاینه و سرش زد بیرون داد زدم بچم دارع میاد ولی باور نمیکردن تا اینکه دیگع بچه افتاد بیرون زود شورتم و کشیدم پایین و‌ اونام اومدن سراغم و ساعت 8 صبح 13 اردیبهشت پسرم ب دنیا اومد

وزن نی نی هم ۲۸۰۰ بود .
ولی ب نظر من اینکه بخای تو خونه درد بکشی بعد بری بیمارستان خیلی کار اشتباهیه خدایی نکرده اگه من یکم دیر می‌رسیدم بچه خفه میشد چون تو کانال زایمان گیر کرده بود قرمز قرمز بود ولی خداروشکر هیچ مشکلی نداشت .
تجربم و از زایمان گفتم شاید ب درد کسی خورد برای کسایی ک میگن تا بیمارستان یکی دو ساعت فاصله داریم دیر بریم میرسیم یا نه یا اگه کیسه اب پاره بشه میتونیم بریم حموم بعد بریم بیمارستان یا نه .
ب نظر من اصلا ریسک نکنید توی بیمارستان درد بکشید بهتر از اینه که مثل من هر لحظه بچه بخاد تو ماشین دنیا بیاد😶‍🌫
و اگه برگردم عقب باز طبیعی انتخاب میکنم اون لحظه ک درد میکشی شاید اصلا خودتو فحش بدی بگی کاش حامله نمی‌شدم کاش سز میشدم ولی فقط چن ساعت درده بعدش راحتی
برای من فقط اینش سخت بود ک میترسیدم توی ماشین زایمان کنم با هر دردی ک می‌کشیدم زور میزدم درد رو حس نمیکردم ولی چون میترسیدم بچه بیاد خودمو نگه میداشتم ک زور نزنم و دردم بیشتر میشد .اگه اونموقع بیمارستان بودم خوب زور میزدم و حداقل میدونستم دکتر بالاسرمه حواسش هم بهم هست .
سوالی بود بپرسید جواب میدم

چرا من گریم گرفت تاپیکت خوندم

نمیدونم چرا با خوندن تاپیکت استرس گرفتم🤣🤣یه لحظه حس کردم اگر من جا تو بودم و این شرایط بود حتما از استرس غش میکردم🤣🤣

خداروشکررر عزیزم ماشاالله چقد زایمانت خوب بود خداروشکر راضی بودی قدم نو رسیده مبارک باشه ....منم سزارین کردم خیلی راضی بودم خداروشکر در حد یه سر سوزن هم درد نکشیدم 😍😃

خدارو شکر عزیزم
قدمش مبارک باشه و نامدار باشه.تجربه زایمان باحالی بود با اینکه واسه تو پر هیجان و پر درد بوده ولی با بقیه فرق می‌کرد🙂‍↔️🙂‍↔️

مبارک باشه عزیزم.. چه زایمان باحالی داشتی😍😍

به سلامتي خداروشكر به خير گذشت اين دكترا خيلي اذيت مي كنن باور نمي كنن اگه مابهشون چيزي بگيم نگا الان شما سر بچه بيرون امد و باور نمي كنن 😐😐😐

ای جانم همیشه برام سوال بود اینایی که تو راه زایمان میکنن چجوریاس الان فهمیدم قدم نو رسیده مبارکتون باشه مارو هم دعا کنید زایمانمون همینقدر راحت باشه

اخی عزیزم 🥹مبارکه‌ خوش قدم‌ باشه منم طبیعی زایمانم. و اینکه‌ زایمان‌ زودرس‌ گرفتم‌ خیلی وقتام‌ درد پریودی دارم ولی میاد و میره همش از این میترسم‌ کیسه آبم پاره بشه و نفهمم‌

مبارک باشه عزیزم 🥰

مبارکه عزیزم

چقد خوش زا بودی واقعا😂😍من سه ساعت درد کشیدم دهانه رحمم ی سانت بیشتر نمیشد

عزیزم خداروشکر که به سلامت زایمان کردی برای منم دعا کن🥺🩵

الهی شکککر عزیزم
کم پیش میاد اینجوری خوش زا و زایمان تسریع شده داشته باشن الان... و الهی شکککرررر که راحت زایمان کردی.

الهی
به سلامتی عزیزم مبارکه.