۱۵ پاسخ

اومدم بنویسم دیدم همه درست نوشتید منم روانی شدم از دست بچه هام قشنگ بیرون رفتن و به خودم رسیدن یادم رفته دیگه از صبح باید جیغ بزنم تا شب واااای باورم نمیشه صدسال فکر نمیکردم به این روز بیفتم😅

قدیمیا کمک داشتن مادرشوهر صاحبخانه ما بنده خدا فوت شد می‌گفت بچه کوچیکه رو میذاشتیم برا خودش بازی کنه اونی ک پا داشته رو میبستیم ب درخت نون میپخیتیم و لباس و ظرف میشستیم...مثل الان ما نبودن حساس باشن

آدم روانش بهم میریزه ، خداوند صبرتو زیاد کنه
بیشتر برو خونه مادرشوهر و مادرت تا کمکت کنن

خدا بهتون صبر بده
تا میگم بهتره ک بچه بزرگتر بشه بفکر دومی باشیم ی عده اونقد از روانشناسی حرف میزنن انگار ذاتا دکتر هستن
دیگه نمیگن مادر روانی میشه
فقط میگن ن روانشناس گفته باید فاصله سنی کم باشه

خدا بهت کمک کنه صبور باش فاصلشون چقده

خدا قوت واقعا سخت هستش بازم خدا مادرت برات نگه داره کمک میکنه من تنهایی فقد یک روح مریض برام مونده

دقیقا منم اینجوریم بزرگه میگه منو بغل کن منو بنداز رو پات شبم وقتی بزرگه میخوابه کوچیکه بیدار میشه صبح هم کوچیکه میخوابه بزرگه بیدار میشه دیشب دیگه آنقدر گریه کردم که نگو شیفت هستن انگار منم روزی هزار بار میگم کاش برگردم عقب

عین من پسرم ۲سال ۴ماهش دخترم ۷ماهش وقتی هردوتا گریه میکنن مغزم سوت میزنه هیج جا ارامش ندارم شدم ی مادر عصبی وخسته😔

درالالاالاآالتتتآخآّآااتددل

منم بچه بزرگم همسن بچه شماس کوچیکه هم ۵ ماهشه توی شهر غریبم هستم کمکی ندارم اصلا کوچیکه کلا نخابه

عزیزم خداقوت بده بهت

سخت نيس وحشتناك يعني ادم به جنون ميرسه من واقعا دارم ديونه ميشم حتي وقت نميكني دستشويي بري الان هم كه بزرگه هي كوچيك رو ميزنه

منم دارم تنها بزرگ میکنم شدیدن سخته امروز دوتاشون گریه میکرد بغل میخواست یک لحظه هنگ کردم باید چیکار کنم بعد یکی روپام گذاشتم یکی بغلم

کوچیکه چند وقتشه؟؟

فاصله سنیشون چنده

سوال های مرتبط