۱۹ پاسخ

دقیقا منی

منم نمیتونم به بچه دوم فکر کنم دیگه اصلا نمیخام .خودم خواهر وبرادر دارم ولی همیشه تنها بودم هیچ کمکی نداشتم تو بارداری وبچه داری وشرایط سخت کلا تنها بودم همسرمم بنده خدا درگیر کارش بود ..همین یه دونه روخدا ان شاا..حفظ کنه برام بسه ..

به قول تو انشالله که سلامت باشن اونایی که خدا داده رو هم کاری ندارم
ولی واقعا ادم با عقل خودش چرا اینقد باید زندگیش رو وقف پشت هم بچه اوردن بکنه

من متولد ۷۵ ام دوستم دو سال زودتر از من ازدواج کرد و الان دوتا دختر داره با خواسته خودشون . میگفت دختر اولم اصلا اذیتم نمیکرد حتی نفهمیدم چه طور یکساله ش شد
سر همین فکر میکردن بچه کلا راحته و دومی رو هم اوردن
ولی من دخترم حتی شیر هم نمیخورد کولیک رفلاکس شب بیداری های طولانی شیر نخوردن ، شیشه و سینه نگرفتن ، مدام اسهال شدن ، الرژی به لاکتوز کازیین پروتیین گاوی ، دفع چربی و عدم جذب پروتیین داشت اونقدر اذیت شدیم که خدا میدونه و با وجو اینکه عاشق بچه هستیم ولی اصلا دوست نداریم دوباره توی اون شرایط قرار بگیریم و بچه دیگری بیاریم

خیلیا خونه دارن ماشین دارن درامدشون خوبه چرا بچه نیارن؟بچه اولشونم بچه اذیت کنی نیوده ک بیزار بشن از بچه دوم

عزیزم کسی مجبور نیس بچه دوم بیاره.
غیر اون دسته از افرادی ک ناخاسته دومی رو اوردن
بچه دوم ب خولسته پدر و مادره لابد شرایطشو داشتن
دلیل نمیشه چون شما شرایط نداشتید بقیه ام....
دختر خاله من متولد ۶۳ هست ۳ تا بچه داره چهارمی ام سقط شده خودش میگه من ۵ تا میخام.
انگشت نما شده تو فامیل اما خودشون راضین و دوس دارن

بعضیا توانشو دارن بعضیا کمکی دارن خود من اگه دومی بیارم هم بچم نسبتا آرومه هم مامانم کمکمه

من که نمیدونم چرخ گردون چجوری میچرخه و دوست ندارم بچم تنها باشه با اینکه خودم شاغلم و واقعا برام سخته حداقل دو تا باشن که پشت پناه هم باشن
همسایمون یه دونه پسر داشت و فوق العاده پولدار پسرش رفت دریا و غرق شد تمام عمرشون دنبال دوا درمون و بچه دیگه بودن البته دور از جون همه ی بچه های دنیا

مامانا داغ رو دلم نزارین من با 3 تا بچه داغونم ولی خدا رو شکر بچه های شیر ب شیرم آرومم نسبتا ولی پسر م ک بزرگتره خیلی اذیتم میکنه، شوهرم از یه طرف، کارای خونه، چند روز دیگه هم عروسی داداشمه دست تنهام نمیدونم چطور ب کارام برسم،

من پسرم دوسالشه الان چن هفته ایه باردارم .همسرم تک فرزنده .بنظر من تک فرزندی هم خوبیا و بدی های خودشو داره من ترجیح میدم پسرم تک فرزند نباشه چون خودم داخل خونواده ای نسبتا شلوغ بودم جو اونجا رو بیشتر دوس دارم

شما حق داری..بچه من آرومه ..از ۲ ماهگی شب بیدار نشده ..خوش خواب خوش غذا..باهوش ..ماشالله حرف گوش کن ...منطقی .اصلا لج نمیکنه خونه رو کثیف نمبکنه..ولی باز من به هیچ عنوان به بچه بعدی فکر نمیکنم ..چون زمونه سختی شده..آینده بچه ها نامعلومه ..وگرنه آدم خیلی طاقت داره اما واقعا سخته

من بچه اولم ۱۰ ماه بود دومی باردار شدم اونم با جلوگیری قرص طبیعی باهم تخمدانام هرماه ۵ تا فولیکول داره کمه کم اعصابم ضعیف شده دیگه نمیکشم دوتا بچه کوچیک اذیت میشم از شوهرم فراری شدم دوماهه نمیزارم دست بهم بزنه بعضی وقتا شرایط این طوریه آدم دست خودش نیست منو دختر عموی بابام مسخره میکرد میگفت مگه میشه جلوگیری کنیو حامله بشی مگه گرده افشانیه تو دلم گفتم خدایا یدونه بچه بنداز تو دامنش تا بفهمه میشه یا نه خودش دقیقا ناخواسته دوقلو حامله شد الان یه پسر ۱ سال و ۵ ماهه داره دوقلو هاشم ۴ ماهشونه

اکثرا ناخواسته و دلشون نمیاد سقط کنن جاری منم بچه اولش یک سال داشت دومی دنیا اومد اما خیلی با آرامش بزرگشون کرد دومی سه سالش بود سومی رو هم دنیا آورد

مثل بالا سری ما با کاندوم قرص جلوگیری فکر کنم اشنایت نداره سه تا بچه ریز پشت هم داره من با اون کاری ندارم عجب مغذی داره دهن ما این پایین سرویس شد از دست سروصدا بدو اینا😑

موافقم شدیدددددد

دیگ از دستشون در میره مجبورن اونا.همه که با خواست خودشون نمیارن وسط عشق حالشون از دستشون در میره

ما که کاری کرده هردوتامون میگیم همین یکی بسه

تازه من جز دسته کسایی هستم که بچم ماااااهه همه میگن وای ما بچه تو رو داشتیم ده تا می اوردیم
بچه مستقل خوش غذا کلاااااا آروم

دقیقا منم 😐فکرکنم بچه هاشون خیلی ارومن

سوال های مرتبط

مامان آنیلا مامان آنیلا ۲ سالگی
مامان علیرضا🌻💛 مامان علیرضا🌻💛 ۲ سالگی
دیشب با صمیمی ترین دوستم قرار گذاشتیم فردا همو ببینیم صبح از ذوقم شیش بیدار شدم کارامو کردم رفتیم کافه چون ی ساعت فاصلمونه و راهمون از هم دوره رفت و اومد سخته خلاصه ک کلی خوش گذشت جاتون خالی 😊❤️
از وقتی ک اونجا بودم تا همین الان مدام ی چیزی ته ذهنمه و اذیتم میکنه
بابای علیرضا عاشق بچست خیبی هم اثرار داره به بچه دوم روزی ی بار یاداوری میکنه انقدر گفته علیرضا یاد گرفته میاد بهم میگه نی نی میخوام بعد با دستش عدد دو رو نشون میده میگ دوتا نی نی بیار 😂😅
یعنی از وقتی که علیرضا یک ماهه شده هی گفته بچه میخوام من به روری خودم نمیاوردم تا الان ک دوسالش شده دیگه انقدر گفته خودمم این مدت نرم شدم نظرم بود بعد بهبودیم اقدام کنم
ولی امروز ک رفتم خیابون انقدر با بچه کوچیک سختم بود ک نگو
مدام پیش خودم میگفتم با علیرضا وضعت اینه به فکر دومی هم هستی حس میکنم بچه جلوی خوشی و پیشرفت ادمو میگیره مخصوصا بچه دوم حالا یکی رو میشه به هر طریقی هندل کرد دوتا شد ن دیگه خیابون میتونی بری ن خرید ن پیش دوستات از وقتی اومدم خونه مدام با خودم میگم بچه خوبه ولی اسایش ادمو ازش میگره
شمایی که دوتا بچه دارین چطور کاراتونو میکنین ؟
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
سلام مامان گُلی ها
کدوم از شما به بچه دوم فکر می‌کنه ؟!
شرایط سنیتون چقدره ؟
من‌ خودم خیلی بهش فکر می‌کنم
اصلا این موضوع برام‌ شده یک دغدغه ذهنی همیشگی
الان یک گُل پسر دو ساله دارم
نمی‌دونم چیکار کنم
از طرفی هم همسرم اصلا راضی نمیشه و قبول نمی‌کنه
روحیات من جوری هست که خیلی بچه دوست هستم
برای بچه هم خیلی زیاد وقت میذارم
اما همسرم‌ کاملا برعکس من هست و هیچ علاقه ای به‌ بچه نداره
می‌دونم اگر یک زمانی هم‌ قبول کنه بچه دوم بیاریم تمام فشار و مسئولیت روی من خواهد بود و هیچ کمکی نمی‌کنه اصلا
از طرفی هم پسرمو خیلی زیاد دوست دارم و الان توی این دو سال تمام وقت‌و زندگی و همه چیزمو براش گذاشتم و ترس اینو دارم که با اومدن بچه دوم احساس عدم امنیت و تنهایی داشته باشه و حس حسادت در اون به‌وجود بیاد و اذیت بشه
واقعا از هم پاشیده میشم اگر بدونم می‌خواد اذیت بشه چون خیلی دوسش دارم
مادرهای مهربونی که دو تا بچه دارید اونم به فاصله سنی دو تا سه سال لطفا بیایین و از شرایط خودتون بگید